cross fire

/ˈkrɒsˈfaɪər//krɒsˈfaɪə/

(ارتش) آتش همبر، آتش متقاطع، اتشبار متقاطع، اتش گلوله متقابل، ورزش : پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه مى اید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a volley of projectiles, esp. gunfire, directed at some central point from two separated positions.

- A shopkeeper was caught in the crossfire and killed as rival gangs battled each other Friday night.
[ترجمه گوگل] یک مغازه دار در تیراندازی متقابل گرفتار شد و در حالی که باندهای رقیب جمعه شب با یکدیگر درگیر شدند، کشته شد
[ترجمه ترگمان] یک مغازه دار در تبادل آتش دستگیر شد و به عنوان دسته های رقیب در شب جمعه کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a situation in which a number of things, forces, or ideas converge or are exchanged rapidly.

- The show's guests are always of very different opinions, and this guarantees a crossfire of arguments.
[ترجمه گوگل] میهمانان برنامه همیشه نظرات متفاوتی دارند و این تضمین کننده اختلاف نظرها است
[ترجمه ترگمان] میهمانان این نمایشگاه همواره نظرات متفاوتی دارند و این امر تبادل آتش بحث ها را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our squad was caught in an enemy cross-fire and five of us died
جوخه ی ما در آتش متقاطع (همبر) دشمن گیر افتاد و پنج نفر کشته دادیم.

2. One boat of refugees was caught in naval crossfire and sunk.
[ترجمه گوگل]یک قایق پناهجویان در تیراندازی نیروی دریایی گرفتار و غرق شد
[ترجمه ترگمان]یک قایق از پناهندگان در حال تیراندازی و غرق در کشتی غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many civilians were killed in crossfire.
[ترجمه گوگل]بسیاری از غیرنظامیان در تیراندازی متقابل کشته شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان در تبادل آتش کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctor was killed in crossfire as he went to help the wounded.
[ترجمه گوگل]دکتر هنگامی که برای کمک به مجروحان می رفت در تیراندازی متقابل کشته شد
[ترجمه ترگمان]دکتر در یک تبادل آتش کشته شد و برای کمک به زخمی ها به بیمارستان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Medical teams were caught in the crossfire of the opposing armies.
[ترجمه گوگل]تیم های پزشکی در تیراندازی متقابل ارتش های مخالف گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان]تیم های پزشکی در تیراندازی نیروهای مخالف دستگیر شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They say they are caught in the crossfire between the education establishment and the government.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که در آتش متقابل بین آموزش و پرورش و دولت گرفتار شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که در تبادل آتش بین موسسات آموزشی و دولت گرفتار شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The crossfire exposed deep divisions within the party.
[ترجمه گوگل]این آتش متقابل اختلافات عمیقی را در درون حزب آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]در این تبادل آتش، اختلافات عمیقی در داخل حزب ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dozens of civilians were reportedly killed in the crossfire.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش ها، ده ها غیرنظامی در این تیراندازی کشته شدند
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که ده ها تن از شهروندان در این درگیری کشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Surrounded by crossfire the Hercules, carrying vital supplies of food and medicines, descends steeply to avoid the crossfire.
[ترجمه گوگل]هرکول که توسط تیراندازی متقابل احاطه شده است، با حمل ذخایر حیاتی غذا و دارو، به شدت پایین می آید تا از آتش متقابل جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]هرکول که با حمل آذوقه و مواد غذایی سرشار از مواد غذایی و دارو محاصره شده است، با شیب تندی به پایین می رود تا از تیراندازی متقابل جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Munir Karajah got caught in the crossfire on a riotous day in Hebron earlier this year.
[ترجمه گوگل]منیر کارجاه در اوایل سال جاری در یک روز آشوب در هبرون در تیراندازی متقابل گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]در اوایل سال جاری منیر Karajah در تبادل آتش در a گرفتار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pilot is caught in the crossfire; the co-pilot gets his neck broken just sitting in the cockpit.
[ترجمه گوگل]خلبان در تیراندازی متقابل گرفتار می شود کمک خلبان فقط با نشستن در کابین خلبان گردنش شکسته می شود
[ترجمه ترگمان]خلبان در نبردها به دام می افتد؛ خلبان در کابین خلبان گردنش شکسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All three criminals got shot in the crossfire.
[ترجمه گوگل]هر سه جنایتکار در تیراندازی متقابل مورد اصابت گلوله قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]هر سه تا مجرم در تیراندازی تیر اندازی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When two industrial giants clash, small companies can get caught in the crossfire.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دو غول صنعتی با هم درگیر می شوند، شرکت های کوچک می توانند در آتش متقابل گرفتار شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی دو غول صنعتی درگیر می شوند، شرکت های کوچک می توانند در نبردها به دام بیفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Doctors who tried to help the wounded were caught in the crossfire .
[ترجمه گوگل]پزشکانی که سعی در کمک به مجروحان داشتند در تیراندازی متقاطع گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان]پزشکان که تلاش کردند به زخمی ها کمک کنند در این تیراندازی ها دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During a divorce, kids often get caught in the crossfire .
[ترجمه گوگل]در طول طلاق، بچه ها اغلب در تیراندازی متقابل گرفتار می شوند
[ترجمه ترگمان]در طول طلاق، کودکان اغلب در نبردها به دام می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• current events program on u.s. television characterized by heated debates and arguments (hosted by the conservative politician pat buchanan)
gunfire which is at opposing angles; instance of conflicting opinions or statements; lively exchange of opinions or ideas
gunfire shot from opposing angles
instance of conflicting opinions or statements; lively exchange of opinions or ideas
crossfire is gunfire, for example in a battle, that comes from two or more different places but that is aimed at or passes through the same point.
if you are caught in the crossfire, you become involved in an unpleasant situation in which people are arguing with each other, although you do not want to be involved or to say which of them is right.

پیشنهاد کاربران

تیراندازی متقابل
اثرات، تشعشعات یه چیزی
to be caught in the crossfire = وسط تیراندازی گیر افتادن
تیراندازی از دو یا چندین نقطه و یا مسیر مختلف
Lines of fire from two or more positions crossing each other at a single point
خط آتش
بر اساس دیکشنری کالینز collins dictionary online
1 - converging fire from one or more positions= تبادل آتش دو/چند جانبه
2 - a lively exchange of ideas, opinions, etc = تبادل نظرهای داغ و همه جانبه
caught in the crossfire= در یک مخمصه ای گیر کردن
تبادل آتش
آتش جنگ

بپرس