creamy

/ˈkriːmi//ˈkriːmi/

پرخامه، پرسرشیر، خامه ای ,سرشیردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: creamier, creamiest
مشتقات: creamily (adv.), creaminess (n.)
(1) تعریف: creamlike in taste, consistency, or appearance; smooth-textured.
متضاد: lumpy

(2) تعریف: having a large proportion of cream.

- creamy Jersey milk
[ترجمه گوگل] شیر خامه ای جرسی
[ترجمه ترگمان] شیر خامه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This custard is deliciously smooth and creamy.
[ترجمه گوگل]این کاسترد لذیذ صاف و خامه ای است
[ترجمه ترگمان]این custard deliciously و خامه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She loved the creamy consistency of fresh paint.
[ترجمه گوگل]او قوام خامه ای رنگ تازه را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]رنگ کرم رنگ را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How did you managed to keep your skin creamy?
[ترجمه گوگل]چگونه توانستید پوست خود را کرمی نگه دارید؟
[ترجمه ترگمان]چطور تونستی پوستت رو رنگ کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stir the mixture until it looks creamy.
[ترجمه گوگل]مخلوط را هم بزنید تا کرمی به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]مخلوط را به هم بزنید تا وقتی که کرم به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The creamy white flowers are attractive in the spring.
[ترجمه گوگل]گلهای سفید مایل به کرم در بهار جذاب هستند
[ترجمه ترگمان]گله ای سفید کرم در بهار جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beat the ingredients together to a creamy consistency.
[ترجمه گوگل]مواد را با همزن بزنید تا حالت کرمی به خود بگیرد
[ترجمه ترگمان]مواد را با هم بزنید تا استحکام کرم داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whisk the mixture until it is smooth and creamy.
[ترجمه گوگل]مخلوط را هم بزنید تا یکدست و کرم رنگ شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط را مرطوب کنید تا صاف و نرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Continue whisking until the mixture looks smooth and creamy.
[ترجمه گوگل]به هم زدن ادامه دهید تا مخلوط یکدست و کرمی به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]ادامه را ادامه دهید تا این که مخلوط صاف و نرم به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beat the butter in a mixing bowl until creamy and soft.
[ترجمه گوگل]کره را در یک کاسه همزن بزنید تا کرم رنگ و نرم شود
[ترجمه ترگمان]کره را در یک کاسه مخلوط کنید تا نرم و نرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beat the mixture until smooth and creamy.
[ترجمه گوگل]مخلوط را بزنید تا یکدست و کرم رنگ شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط را بزنید تا نرم و خامه ای ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The creamy richness is characteristic of the cheese from this region.
[ترجمه گوگل]خاصیت خامه ای بودن پنیر این منطقه است
[ترجمه ترگمان]غنای خامه، مشخصه پنیر از این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chocolate mousse was smooth and creamy.
[ترجمه گوگل]موس شکلاتی صاف و خامه ای بود
[ترجمه ترگمان]شکلات mousse نرم و خامه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This soup has a lovely creamy texture.
[ترجمه گوگل]این سوپ دارای بافت خامه ای دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]این سوپ بافت خامه ای زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This yoghurt has a deliciously creamy flavour.
[ترجمه گوگل]این ماست طعم خامه ای لذیذی دارد
[ترجمه ترگمان]این ماست طعم شیرین شیرینی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Beat the butter in a mixing bowl until creamy and light.
[ترجمه گوگل]کره را در یک کاسه همزن بزنید تا کرم رنگ و سبک شود
[ترجمه ترگمان]کره را در یک کاسه بیاندازید تا کرم و نور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smooth; like cream; containing cream
something that is creamy in colour is yellowish-white.
food or drink that is creamy is soft and contains a lot of cream, or reminds you of cream.

پیشنهاد کاربران

۱. خامه ای. خامه دار ۲. خامه مانند. نرم ۳. چرب
مثال:
I like pasta with creamy chicken sauce.
من ماکارونی با سس مرغ خامه دار دوست دارم.
غلیظ
• حاوی مقدار زیادی خامه
• شبیه رنگ کِرِم ( غلظت و رنگ )
کرم دار
creamy ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خامه ای
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی با قوام خامه مانند
خامه ای
خامه دار
The antonym of crunchy which means uncomfortable or awkward. This situation is totally creamy.
شیری رنگ
گاهی منظور بافت نرم و خامه مانند هست، مثلا درباره موز گفته می شود که حالت creamy دارد
کرمی ( رنگ )

بپرس