courtship

/ˈkɔːrˌtʃɪp//ˈkɔːtʃɪp/

معنی: اظهار عشق، معاشقه
معانی دیگر: دوران عشقبازی یا مهرورزی، دوران نامزدی یا خواستگاری، دوران خواستاری، عشقبازی، نامزدبازی، خواستگاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or period of seeking the affection of someone, esp. for the purpose of marriage.
مشابه: suit

(2) تعریف: the attempt to gain anything advantageous from someone, such as approval or favors.

جمله های نمونه

1. courtship rites
تشریفات خواستگاری

2. their courtship lasted six months and ended in marriage
دوران نامزدی آنها شش ماه طول کشید و منجر به ازدواجشان شد.

3. a whirlwind courtship and marriage
خواستگاری و ازدواج بی تامل و تفکر

4. After a quick courtship they married.
[ترجمه گوگل]بعد از یک خواستگاری سریع ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک نامزدی سریع ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After a whirlwind courtship, they married and went to live in Bath.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان خواستگاری، آنها ازدواج کردند و برای زندگی به باث رفتند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی، ازدواج کردند و رفتند در بث زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a short courtship, she accepted his marriage proposal.
[ترجمه گوگل]پس از مدت کوتاهی خواستگاری، پیشنهاد ازدواج او را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از یک عشق بازی کوتاه، او پیشنهاد ازدواج را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Courtship is somewhat vocal with a lot of displaying by the male.
[ترجمه گوگل]خواستگاری تا حدودی پر سر و صدا با نمایش های زیادی توسط مرد است
[ترجمه ترگمان]Courtship تا حدی پر از نمایش و نمایش توسط مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They married after a short courtship.
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک خواستگاری کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They married after a brief courtship.
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک خواستگاری کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی کوتاه با هم ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They went there together during their courtship.
[ترجمه گوگل]در دوران نامزدی با هم به آنجا رفتند
[ترجمه ترگمان]در دوران نامزدی آن ها با هم به آنجا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our long courtship had been conducted mostly by letter.
[ترجمه گوگل]خواستگاری طولانی ما بیشتر از طریق نامه انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]دوران نامزدی ما عمدتا با نامه صورت گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Though the diplomatic courtship is at an early stage, the Foreign Office is optimistic about such a marriage of convenience.
[ترجمه گوگل]اگرچه خواستگاری دیپلماتیک در مراحل اولیه است، اما وزارت خارجه به چنین ازدواجی خوشبین است
[ترجمه ترگمان]گرچه دوران نامزدی دیپلماتیک در مرحله اول است، وزارت امور خارجه نسبت به چنین ازدواجی خوش بین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When a courtship story goes sour or when it dies, a resource is lost.
[ترجمه گوگل]وقتی داستان خواستگاری بد می شود یا وقتی می میرد، منبعی از بین می رود
[ترجمه ترگمان]وقتی یک داستان عاشقانه تلخ می شود یا وقتی می میرد، یک منبع گم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In their courtship, Joan stressed her good sense and ability to care.
[ترجمه گوگل]جوآن در خواستگاری آنها بر حس خوب و توانایی مراقبت از خود تأکید کرد
[ترجمه ترگمان]در دوران نامزدی، ژاندارک از حس و توانایی او برای مراقبت تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اظهار عشق (اسم)
assault, court, courtship

معاشقه (اسم)
courtship, flirting, love affair

انگلیسی به انگلیسی

• time of courting; act of courting, wooing
courtship is an activity in which a man and a woman spend a lot of time together, because they are intending to get married; an old-fashioned use.
the courtship of male and female animals is their behaviour before they mate.

پیشنهاد کاربران

آشنایی قبل از ادواج
دلجویی
جفت گزینی یا همسرگزینی ( به انگلیسی: Courtship ) ، یک دورهٔ پیش از ازدواج در انسان یا جفت گیری در جانوران است.
courtshipcourtship
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Courtship
courtship ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: جفت جذبی
تعریف: رفتار گونه های مختلف حیوانات و انسان در دورۀ قبل از تولیدمثل ( در حیوانات ) یا در دورۀ پیش از ازدواج ( در انسان ها )
رفتار خاص حیوانات برای جفت گیری
جفت گیری کردن حیوانات
آشنایی قبل از ازدواج
( دوره ) نامزدبازی
a period during which a couple develop a romantic relationship, especially with a view to marriage.

بپرس