countryside

/ˈkəntriˌsaɪd//ˈkʌntrɪsaɪd/

معنی: حومه شهر، ییلاقات
معانی دیگر: دشت و صحرا، بوم، بوم و بر، برون شهر، پالیزگان، روستاییان، دهگانان، قسمتی از بیرون شهر,حومه شهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a rural area.
مشابه: country, land

جمله های نمونه

1. the whole countryside gathered to welcome him
همه ی روستاییان برای خوشامدگویی به او گرد آمدند.

2. in springtime, when the countryside is green and fresh
در بهاران که دشت و صحرا سبز و خرم است

3. the police beat the countryside for the fugitive
برای یافتن فراری پلیس دهات را گشت.

4. the personality of the english countryside
ویژگی دهات انگلستان

5. The countryside was flat, dull and uninteresting.
[ترجمه گوگل]حومه شهر مسطح، کسل کننده و غیر جالب بود
[ترجمه ترگمان]حومه شهر صاف، دلگیر و جالب توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We grew up in the countryside, surrounded by the beauties of nature.
[ترجمه گوگل]ما در حومه شهر و در محاصره زیبایی های طبیعت بزرگ شدیم
[ترجمه ترگمان]ما در حومه شهر بزرگ شدیم و تحت تاثیر زیبایی طبیعت قرار گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The countryside looks its best in October.
[ترجمه tata] ییلاقات در ماه اکتبر بهترین است.
|
[ترجمه گوگل]حومه شهر در ماه اکتبر بهترین به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]حومه شهر در ماه اکتبر به بهترین شکل خود نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The countryside has been denuded by war.
[ترجمه سیروس] حومه شهر بوسیله جنگ نابود شده بود
|
[ترجمه گوگل]روستاها در اثر جنگ برکنار شده است
[ترجمه ترگمان]حومه از جنگ تخلیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both poets drew their inspiration from the countryside.
[ترجمه گوگل]هر دو شاعر از روستاها الهام گرفتند
[ترجمه ترگمان]هر دو شاعر الهامات خود را از ییلاقات بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The countryside around there is lovely.
[ترجمه گوگل]حومه اطراف آنجا دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]ییلاقات اطراف آنجا دوست داشتنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I feel no attachment to the countryside.
[ترجمه گوگل]من هیچ وابستگی به روستا احساس نمی کنم
[ترجمه ترگمان]هیچ علاقه ای به حومه شهر ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a fine view of the countryside.
[ترجمه گوگل]منظره زیبایی از حومه شهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]منظره زیبایی در اطراف شهر دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As we travel south, the countryside begins to undulate as the rolling hills sweep down to the riverbanks.
[ترجمه گوگل]همانطور که به سمت جنوب سفر می کنیم، حومه شهر شروع به مواج شدن می کند زیرا تپه های غلتان به سمت سواحل رودخانه می روند
[ترجمه ترگمان]همانطور که ما به سمت جنوب سفر می کنیم، مناطق روستایی به تدریج شروع به نقل مکان می کنند، چرا که تپه های گردان به سمت سواحل رود می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A prosperity never seen before appeared in the countryside.
[ترجمه گوگل]رفاهی که قبلاً دیده نشده بود در روستاها ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]پیشرفتی که پیش از این در روستا دیده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حومه شهر (اسم)
skirt, countryside, suburb, suburbia, exurbia

ییلاقات (اسم)
countryside

انگلیسی به انگلیسی

• area outside of the city, rural area
the countryside is land that is away from towns and cities.

پیشنهاد کاربران

countryside ( n ) ( kʌntriˌsaɪd ) =land outside towns and cities, with fields, woods, etc. , e. g. magnificent views over open countryside.
countryside
Country side:land with fields , woods, farms etc that is away from towns and cities
مناطق سرسبز اطرف شهر ( با حومه شهر فرق میکند )
طبیعت خارج از شهر یا به اصطلاح بیرون شهر
محیط اطراف
ییلاق ، حومه شهر
If the weather is fine, we'll go to the country side
اگر هوا خوب باشه به یبلاق خواهیم رفت.
Farmland, green belt
دشت و صحرا:
land outside towns and cities, with fields, woods, etc.
خارج از شهر
Do not wear my clothes in the countryside
لباس های من را در حومه ها بی اجازه نپوش
حومه و اطراف شهر
روستانشینان و مناطق روستایی
مناطق روستایی
مرز و بوم
طبیعت خارج از شهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس