counterpoise

/ˈkaʊntəpoɪz//ˈkaʊntəpoɪz/

معنی: وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن
معانی دیگر: پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو یا توازن یا تاثیر) برابر ساز، تعدیل گر، خنثی کننده، ناکاراساز، برابری، تعادل، توازن، همسنگی، سنجیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any force or influence, such as a weight or a point in an argument, that exactly balances another; counterbalance.
مشابه: offset

(2) تعریف: the condition of being exactly balanced; equilibrium.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterpoises, counterpoising, counterpoised
• : تعریف: to balance or offset with an equal force or influence; counterbalance.
مشابه: cancel, compensate, neutralize, offset

جمله های نمونه

1. All parts of the sphere were nicely counterpoised.
[ترجمه گوگل]تمام قسمت های کره به خوبی در مقابل هم قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]همه قسمت های کره به خوبی counterpoised شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His robust strength was a counterpoise to the disease.
[ترجمه گوگل]قدرت قوی او نقطه مقابل بیماری بود
[ترجمه ترگمان]نیروی نیرومند و نیرومند او با این بیماری سازگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was kind, civil, and well-mannered-the perfect counterpoise to Taylor at his worst.
[ترجمه گوگل]او مهربان، مدنی و خوش اخلاق بود
[ترجمه ترگمان]او مهربان و مودب و مودب و بسیار مودب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Does application estate counterpoise initiative register what document should submit?
[ترجمه گوگل]آیا ابتکار ابتکار املاک درخواستی ثبت می کند که چه سندی باید ارائه شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا طرح پیشنهادی حفاظت از املاک و مستغلات چیزی را ثبت می کند که سند باید ارائه شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Seminal control stand enjoys specific punishment to counterpoise inside its government limits of authority.
[ترجمه گوگل]غرفه کنترل سمینال از مجازات خاصی برای مقابله با محدودیت های دولتی خود برخوردار است
[ترجمه ترگمان]جایگاه کنترل seminal از مجازات خاصی برخوردار است تا بتواند در محدوده اختیارات دولت خود تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The effect of counterpoise ( CP ) correction mehtod to the BSSE has been taken into account.
[ترجمه گوگل]اثر روش تصحیح متقابل (CP) به BSSE در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]تاثیر of (CP)mehtod به the نیز در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Counterpoise conversely card price rises, at the same time stock price falls, have earn!
[ترجمه گوگل]در مقابل افزایش قیمت کارت، همزمان با کاهش قیمت سهام، کسب درآمد کرده است!
[ترجمه ترگمان]در همان زمان قیمت سهام کاهش می یابد، در همان زمان قیمت سهام کاهش پیدا می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be fallen to counterpoise slowly later, nevertheless discharge also calculates stability to be controlled in 5 K.
[ترجمه گوگل]بعداً به آهستگی در مقابل پویز قرار بگیرید، با این حال تخلیه همچنین پایداری را برای کنترل در 5 K محاسبه می کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، تخلیه به آرامی محاسبه می شود تا در ۵ K کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Whether did this encroach the individual's privacy counterpoise, both produced conflict.
[ترجمه گوگل]این که آیا این به ضد حریم خصوصی افراد تجاوز می کند، هر دو منجر به ایجاد تعارض می شود
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا این موضوع حریم خصوصی فرد را آزار می دهد یا نه، هر دو تعارض تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Enlarging a farmer to counterpoise independently, relax policy respect, already did not have how old leeway.
[ترجمه گوگل]بزرگ کردن یک کشاورز برای مقابله مستقل، کاهش احترام به سیاست، قبلاً آزادی عمل نداشت
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کشاورز برای حفاظت مستقل، احترام به سیاست، پیش از این نیز هیچ گونه آزادی عمل قدیمی را در اختیار نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two nations'nuclear forces are in perfect counterpoise, ie are equal.
[ترجمه گوگل]نیروهای هسته ای دو کشور در نقطه مقابل هم قرار دارند، یعنی برابر هستند
[ترجمه ترگمان]دو کشور هسته ای به طور کامل در این منطقه قرار دارند که برابر با هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Counterpoise namely card price is lower than exercise price.
[ترجمه گوگل]Counterpoise یعنی قیمت کارت کمتر از قیمت تمرین است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، قیمت کارت پایین تر از قیمت ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However potato net did not abandon countercharge the lawsuit that excited net encroachs reputation to counterpoise, message personage says this lawsuit still is in legal order.
[ترجمه گوگل]با این حال، شبکه سیب زمینی اتهام متقابل را رها نکرد که شبکه هیجان‌انگیز شهرت خود را برای مقابله با آن تجاوز می‌کند، شخصیت پیام می‌گوید این شکایت هنوز در نظم قانونی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تور سیب زمینی در دادخواست خود مبنی بر این که این دادخواست هنوز به حکم قانونی است، از اقامه دعوی حمایت نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Harmonic Motion: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise, stopwatch.
[ترجمه گوگل]حرکت هارمونیک: تخته آزمایشی، وزن فنر، تخته بارگذاری شده، counterpoise، کرونومتر
[ترجمه ترگمان]حرکت هارمونیک: تخته تجربی، وزن فنر، صفحه بار، counterpoise، stopwatch
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hook's Law: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise.
[ترجمه گوگل]قانون هوک: تخته آزمایشی، وزن فنر، تخته بارگذاری شده، ضد پویز
[ترجمه ترگمان]قانون هوک: تخته تجربی، وزن فنر، تخته بار، counterpoise
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وزنه متقابل (اسم)
counterpoise

نیروی متعادل کننده (اسم)
counterpoise

نیروی مقاوم (اسم)
counterpoise

حالت تعادل (اسم)
counterweight, counterpoise

وزن کردن (فعل)
weigh, counterpoise, weigh in

متقابل ساختن (فعل)
counterpoise

تخصصی

[برق و الکترونیک] زمین کاذب مجموعه ای از سیمها یا رساناها واقع در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین و عایق نسبت به آن که به جای اتصال زمین در آنتنها استفاده می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• counterbalance; balanced state
counterbalance; bring into balance by means of an opposing weight or force

پیشنهاد کاربران

بپرس