countermand

/ˌkaʊntəˈmɑːnd//ˌkaʊntəˈmɑːnd/

معنی: برگرداندن حکم صادره، لغو کردن، فسخ کردن
معانی دیگر: فرمان یا دستور مقام دیگری را لغو کردن، فرمان (مخالف فرمان پیشین) صادر کردن، پاد فرمانی کردن، فراخواندن، فس  کردن، ممنوع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: countermands, countermanding, countermanded
• : تعریف: to rescind or cancel (an order).
متضاد: uphold
مشابه: annul, lift, remit, repeal, rescind, revoke
اسم ( noun )
• : تعریف: an order that rescinds or cancels another order.

جمله های نمونه

1. you cannot countermand your superior officer!
شما نمی توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!

2. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه گوگل]او دستورات خود را به افسر ستادش ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The commander countermanded the reinforcements to the battlefield.
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروهای کمکی را به میدان جنگ فرستاد
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروهای کمکی رو به میدان نبرد اعزام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Terrorists tried to force him to countermand the order to attack.
[ترجمه گوگل]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند که دستور حمله را صادر کند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند تا دستور حمله را صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't countermand an order Winger's given.
[ترجمه گوگل]من نمی‌توانم دستوری را که وینگر داده است، رد کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم دستور حمله رو صادر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Goldstein was expelled for countermanding a direct order from the supervisor.
[ترجمه گوگل]گلدشتاین به دلیل مخالفت با دستور مستقیم ناظر اخراج شد
[ترجمه ترگمان]Goldstein برای countermanding یک دستور مستقیم از ناظر اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The excitable Miss Coleman countermanded Rain's directions with inaccurate and unhelpful ones.
[ترجمه گوگل]خانم کلمن هیجان‌انگیز دستورات باران را با دستورات نادرست و غیرمفید پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]رفتار خانم Coleman که با inaccurate و unhelpful directions و unhelpful به عمل می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If not countermanded by personal courage or other organizational forces, this tendency becomes habitual and self-perpetuating.
[ترجمه گوگل]اگر با شجاعت شخصی یا سایر نیروهای سازمانی مقابله نشود، این گرایش به عادت تبدیل می شود و خود تداوم می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر با شجاعت شخصی و یا دیگر نیروهای سازمانی countermanded نشود، این گرایش تبدیل به همیشگی و همیشگی همیشگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. countermanded the air strikes.
[ترجمه گوگل]با حملات هوایی مقابله کرد
[ترجمه ترگمان]هوا را خاموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the event the poll was countermanded, but the affair reflected badly on the government and the Janata Dal.
[ترجمه گوگل]در صورتی که نظرسنجی مخالفت کرد، اما این ماجرا به شدت بر دولت و جناته دال منعکس شد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که رای گیری علنی بود، اما قضیه به طرز بدی بر روی دولت و the دال نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The election commission has therefore countermanded voting in several seats and ordered a re-poll in more than 000 booths.
[ترجمه گوگل]کمیسیون انتخابات از این رو رأی گیری در چند کرسی را لغو کرده و دستور رأی گیری مجدد را در بیش از 000 غرفه صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین کمیسیون انتخابات به چندین کرسی رای داده است و دستور رای گیری مجدد بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر را صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please countermand our order for same.
[ترجمه گوگل]لطفاً دستور ما را برای همین درخواست کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا سفارش ما رو برای همین ترتیب بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have now to countermand that order, in consequence of the receipting of the letter this morning.
[ترجمه گوگل]در نتیجه دریافت نامه امروز صبح، اکنون باید به آن دستور پاسخ دهم
[ترجمه ترگمان]حالا به خاطر نامه امروز صبح باید این دستور را صادر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. EXMP : The general countermand the orders issued in his absence.
[ترجمه گوگل]EXMP : فرمانده کل دستورات صادره در غیاب خود را صادر می کند
[ترجمه ترگمان]EXMP: ژنرال احکام صادره در غیاب او را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگرداندن حکم صادره (اسم)
countermand

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

تخصصی

[حقوق] لغو کردن، نقض کردن (دستور قبلی یا اختیار اعطایی)، دستور عدم پرداخت چک، لغو سفارش

انگلیسی به انگلیسی

• cancel an order
if you countermand an order, you cancel it, usually by giving a different order; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Oral approval will form part of the agreement unless it is countermanded by the client within two working days.
تأیید شفاهی بخشی از توافقنامه خواهد بود مگر اینکه در عرض دو روز کاری توسط مشتری درخواست فسخ ( لغو ) شود.
لغو کردن
an order to arrest the strike leaders had been countermanded

بپرس