countable

/ˈkaʊntəbl̩//ˈkaʊntəbl̩/

معنی: شمردنی، شمارش پذیر
معانی دیگر: شمارش پذیر

جمله های نمونه

1. countable noun
(دستور زبان) اسم شمارش پذیر

2. usually, "less" is used for uncountable nouns and "fewer" for countable nouns
معمولا "less" برای اسم های غیر قابل شمارش و "fewer" برای اسم های قابل شمارش به کار می رود.

3. An example of a countable noun is 'table', and an example of an uncountable noun is 'money'.
[ترجمه علی] یک مثال برای اسم های قابل شمارش "میز" است، و یک مثال برای اسم های غیر قابل شمارش "پول" است.
|
[ترجمه گوگل]یک مثال از یک اسم قابل شمارش «جدول» و یک مثال از یک اسم غیرقابل شمارش «پول» است
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از یک اسم countable یک جدول است، و یک مثال از یک اسم غیرقابل شمارش پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The word " person " is a countable noun.
[ترجمه گوگل]کلمه شخص یک اسم قابل شمارش است
[ترجمه ترگمان]کلمه \"فرد\" اسم countable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Church is made up of countable people and there is nothing particularly spiritual in not counting them.
[ترجمه گوگل]کلیسا از افراد قابل شمارش تشکیل شده است و در شمارش نکردن آنها هیچ چیز معنوی خاصی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]کلیسا از countable نفر تشکیل شده است و هیچ چیز به خصوص روحانی در شمردن آن ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Since the Turing machines are countable, it must certainly be the case that the computable real numbers are countable.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ماشین های تورینگ قابل شمارش هستند، قطعاً باید اعداد واقعی قابل محاسبه قابل شمارش باشند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ماشین های تورینگ countable هستند، قطعا این مورد وجود دارد که اعداد حقیقی قابل محاسبه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have now seen that the integers are countable, and so also are all the fractions.
[ترجمه گوگل]اکنون دیدیم که اعداد صحیح قابل شمارش هستند و همچنین همه کسرها نیز قابل شمارش هستند
[ترجمه ترگمان]ما اکنون می بینیم که اعداد صحیح countable هستند، و بنابراین همه کسر ها نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this paper the sequence - covering locally countable images of locally separable metric spaces are characterized.
[ترجمه گوگل]در این مقاله توالی - پوشش تصاویر قابل شمارش محلی از فضاهای متریک قابل تفکیک محلی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، تصاویر - محلی که به طور محلی پوشش داده می شوند، مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And there are only countable papers including detailed analysis about flow over an barchan dune, such as flow acceleration up the stoss slope and what influences separation length in the lee side.
[ترجمه گوگل]و فقط مقالات قابل شمارش از جمله تجزیه و تحلیل دقیق در مورد جریان بر فراز تپه بارکان وجود دارد، مانند شتاب جریان به سمت شیب استوس و آنچه بر طول جداسازی در سمت لیک تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]و تنها مقالات countable وجود دارند که شامل تجزیه و تحلیل دقیق در مورد جریان بر روی تپه شنی barchan هستند، مانند تسریع جریان در شیب stoss و آنچه بر طول جدایی در طرف لی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do, the mount of the cost of a countable application.
[ترجمه گوگل]آیا، کوه هزینه یک برنامه قابل شمارش
[ترجمه ترگمان]انجام این کار، سوار کردن هزینه یک برنامه countable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Definite quantifiers can be used with countable nouns to give an exact number of something.
[ترجمه گوگل]کمیت‌کننده‌های معین را می‌توان با اسم‌های قابل شمارش برای به دست آوردن تعداد دقیق چیزی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]کمیت نماها می توانند با اسم های countable برای دادن تعداد دقیق چیزی مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only countable nouns can be used in the plural.
[ترجمه گوگل]فقط اسامی قابل شمارش را می توان به صورت جمع استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]فقط اسم ها را می توان در جمع مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. English nouns can be practically classified into countable nouns and uncountable nouns.
[ترجمه گوگل]اسامی انگلیسی را می توان عملاً به اسامی قابل شمارش و اسامی غیرقابل شمارش طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]اسم های انگلیسی را می توان عملا به اسامی اسم ها و اسم های بیشمار طبقه بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Discusses the computational problem about union of countable infinite of countably infinite sets.
[ترجمه گوگل]مسئله محاسباتی در مورد اتحاد بینهایت قابل شمارش مجموعه های نامتناهی قابل شمارش را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در مورد مساله محاسباتی درباره پیوند countable نامحدود of بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Eachband everybare generally used as determiners before singular countable nouns.
[ترجمه گوگل]هر باند به طور کلی قبل از اسامی قابل شمارش مفرد به عنوان تعیین کننده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Eachband everybare عموما به عنوان determiners قبل از اسم countable منفرد مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شمردنی (صفت)
computable, countable, denumerable

شمارش پذیر (صفت)
countable

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل شمارش
[ریاضیات] مجموعه ی شمارا، شمارش پذیر، شمارایی، شمارا، منتها شمارا، قابل شمارش
[آمار] شمارا

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being counted, calculable, numerable

پیشنهاد کاربران

یعنی قابل شمارش
و قبل این نوع کلمات a یا an می اید
تضادش میشهuncountable
مشخص
مثلا در مورد countable set بجای مجموعه شمارا میتوان گفت تعداد مشخصی
قابل شمارش
قابل حساب کردن
مثال:
He's not countable
نمی شود روی او حساب کرد.

بپرس