cosy

/ˈkoʊzi//ˈkəʊzi/

معنی: دنج، گرم و نرم
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: cozy، cozy : دنج، راحت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cosier, cosiest
• : تعریف: variant of cozy.

جمله های نمونه

1. I felt warm and cosy sitting by the fire.
[ترجمه فاطمه احمدی] من گرما وراحتی نشستن کنار اتش رو حس کردم
|
[ترجمه گوگل]از نشستن کنار آتش احساس گرما و آرامش می کردم
[ترجمه ترگمان]گرم و راحت کنار بخاری نشستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The living room was warm and cosy .
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن گرم و دنج بود
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن گرم و دنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We spent a cosy evening chatting by the fire.
[ترجمه گوگل]یک عصر دنج را در کنار آتش گپ زدن گذراندیم
[ترجمه ترگمان]ما یک شب راحت با آتش در حال گپ زدن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I felt all cosy tucked up in bed.
[ترجمه گوگل]من احساس راحتی می کردم که در تخت خوابیده بودم
[ترجمه ترگمان]همه cosy را در رختخواب احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This room is nice and cosy in the winter.
[ترجمه گوگل]این اتاق در زمستان زیبا و دنج است
[ترجمه ترگمان]این اتاق در زمستان خوب و دنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lamplight gave a cosy glow to the room.
[ترجمه گوگل]نور لامپ درخششی دنج به اتاق می داد
[ترجمه ترگمان]نور چراغ اتاق را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's much better to have a small cosy room than a big cold one.
[ترجمه گوگل]داشتن یک اتاق دنج کوچک بسیار بهتر از یک اتاق بزرگ سرد است
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک اتاق دنج و دنج داشته باشیم تا یک اتاق دنج و راحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the cosy consulting room the children are surrounded by familiar objects.
[ترجمه گوگل]در اتاق مشاوره دنج کودکان توسط اشیاء آشنا احاطه شده اند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در اتاق مشاوره cosy با اشیا آشنا احاطه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The room looked cosy and inviting.
[ترجمه گوگل]اتاق دنج و جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]اتاق راحت و دنج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had a cosy chat by the fire.
[ترجمه ریحانه ط] ما یک گفتگوی خصوصی راحت با هم در کنار آتش داشتیم
|
[ترجمه گوگل]در کنار آتش با هم گپ و گفتی دنج داشتیم
[ترجمه ترگمان]کنار بخاری با هم گپ زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's got herself fixed up with a cosy flat.
[ترجمه گوگل]او خودش را با یک آپارتمان دنج درست کرده است
[ترجمه ترگمان]خودش را با یک آپارتمان دنج و راحت تزیین کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He showed me into a cosy little room.
[ترجمه گوگل]او مرا به یک اتاق کوچک دنج نشان داد
[ترجمه ترگمان]او مرا به یک اتاق دنج و دنج و راحت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The overall ambience of the room is cosy.
[ترجمه گوگل]فضای کلی اتاق دنج است
[ترجمه ترگمان]محیط کلی اتاق راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The danger is that things get too cosy.
[ترجمه گوگل]خطر این است که همه چیز خیلی راحت شود
[ترجمه ترگمان]خطر این است که اوضاع خیلی راحت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دنج (صفت)
snug, cozy, reclusive, cosy, out-of-the-way

گرم و نرم (صفت)
snug, cozy, cosy

انگلیسی به انگلیسی

• fabric cover for a teapot or kettle
comfortable; warm (also cosey)
cosy means comfortable and warm.
you use cosy to describe activities that are pleasant and friendly.
a tea cosy is a soft cover used to keep a teapot warm.

پیشنهاد کاربران

کلمه cosy همیشه هم معنای مثبتی ندارد. متنی از وب سایت اکونومیست ترجمه می کردم که درباره سرمایه دار ی رفاقتی بود و داشتن از رانت و رانت جویان انتقاد می کرد. اونجا با عبارت cosy regulation مواجه شدم که یعنی قوانین و مقرراتی که به راحتی دور زده میشن از این جهت خیلی راحت هستش.
دنج، جمع و جور
دنج

بپرس