cosmic

/ˈkɑːzmɪk//ˈkɒzmɪk/

معنی: کیهانی، وابسته بگیتی، مربوط بعالم هستی
معانی دیگر: وابسته به کائنات، عالمی، عظیم، بسیار بزرگ، پر عظمت، پر جلال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cosmically (adv.)
(1) تعریف: of or relating to the universe or cosmos.
مشابه: universal

- The term "big bang" refers to a cosmic explosion.
[ترجمه گوگل] اصطلاح "بیگ بنگ" به یک انفجار کیهانی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان] واژه \"بنگ\" به یک انفجار کیهانی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: existing or originating outside the earth.

- cosmic rays
[ترجمه گوگل] اشعه های کیهانی
[ترجمه ترگمان] پرتوه ای کیهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of immense extent or importance; vast.

- He shows a cosmic ignorance of all scientific matters.
[ترجمه گوگل] او یک جهل کیهانی از همه مسائل علمی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] او نادانی کیهانی از تمام مسائل علمی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cosmic dust
غبار کیهانی

2. cosmic laws are the foundations of the science of physics
قوانین کیهانی پایه های علم فیزیک را تشکیل می دهند.

3. the cosmic distances separating the galaxies
فواصل عظیمی که کهکشان ها را از هم جدا می کند

4. His "cosmic vision" is to blend Christianity with "the wisdom of all world religions".
[ترجمه گوگل]"دید کیهانی" او آمیختن مسیحیت با "حکمت همه ادیان جهان" است
[ترجمه ترگمان]\"دیدگاه کیهانی\" او، ترکیبی از مسیحیت با \"حکمت همه مذاهب جهان\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was disaster on a cosmic scale.
[ترجمه گوگل]این فاجعه در مقیاس کیهانی بود
[ترجمه ترگمان]این فاجعه بزرگی در مقیاس کیهانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Physics is governed by cosmic laws.
[ترجمه گوگل]فیزیک توسط قوانین کیهانی اداره می شود
[ترجمه ترگمان]فیزیک توسط قوانین کیهانی اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The earthquake was a disaster of cosmic proportions/scale.
[ترجمه گوگل]زلزله یک فاجعه با ابعاد/مقیاس کیهانی بود
[ترجمه ترگمان]زلزله یک فاجعه نسبت به مقیاس و مقیاس کیهانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. NASA plans to launch a satellite to study cosmic rays.
[ترجمه گوگل]ناسا قصد دارد ماهواره ای برای مطالعه پرتوهای کیهانی پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]ناسا در نظر دارد یک ماهواره برای مطالعه پرتوه ای کیهانی راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For anything of real cosmic significance there are always three factors involved.
[ترجمه گوگل]برای هر چیزی که اهمیت واقعی کیهانی دارد، همیشه سه عامل دخیل است
[ترجمه ترگمان]برای هر چیزی از اهمیت کیهانی واقعی، همیشه سه عامل دخیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Individual particles in cosmic radiation have extremely high energy, which implies that they are potentially damaging.
[ترجمه گوگل]ذرات منفرد در تشعشعات کیهانی انرژی بسیار بالایی دارند، که به این معنی است که آنها به طور بالقوه آسیب رسان هستند
[ترجمه ترگمان]ذرات منحصر به فرد در تشعشعات کیهانی انرژی بسیار بالایی دارند که نشان می دهد آن ها به طور بالقوه آسیب می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are also key players in a cosmic struggle.
[ترجمه گوگل]ما همچنین بازیکنان کلیدی در یک مبارزه کیهانی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین بازیگران کلیدی در یک مبارزه کیهانی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In Revelation 13 the link between the cosmic powers and the deep is quite explicit.
[ترجمه گوگل]در مکاشفه 13 پیوند بین قدرت های کیهانی و اعماق کاملاً واضح است
[ترجمه ترگمان]در مکاشفه سیزدهم پیوند بین قدرت های کیهانی و عمیق کاملا صریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Somewhere, the gods are madly spinning a cosmic radio dial across nine billion frequencies.
[ترجمه گوگل]در جایی، خدایان دیوانه‌وار یک شماره‌گیر رادیویی کیهانی را روی 9 میلیارد فرکانس می‌چرخانند
[ترجمه ترگمان]در جایی، خدایان دیوانه وار در حال چرخش به چرخش رادیویی کیهانی در ۹ میلیارد فرکانس ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nothing, above all, to betray the cosmic anger which invariably surged through his being in the presence of violent death.
[ترجمه گوگل]بیش از همه، هیچ چیز نمی تواند به خشم کیهانی که همیشه در وجودش در حضور مرگ خشونت آمیز موج می زد، خیانت کند
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر این بود که خشم کیهانی که همیشه در حضور او در برابر مرگ شدید موج می زد به او خیانت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've only been back on the case, in cosmic terms, about two-and-a-half minutes.
[ترجمه گوگل]من فقط دو دقیقه و نیم به این پرونده، از نظر کیهانی، برگشتم
[ترجمه ترگمان]من فقط در شرایط کیهانی، حدود دو و نیم، پشت قضیه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیهانی (صفت)
cosmic

وابسته به گیتی (صفت)
cosmic

مربوط به عالم هستی (صفت)
cosmic

تخصصی

[عمران و معماری] کیهانی
[زمین شناسی] کیهانی متعلق به، از یا در رابطه با کیهان. خصوصاً تعلق داشتن به رخدادها یا جنبه هایی که فراتر از جو کره زمین یا در جهانی در تضاد با کره زمین دیده می شوند، وجود دارند یا منشأ می گیرند، مانند رسوب کیهانی یافت شده در اقیانوس ها که حاوی ذرات با منشأ فرازمینی می باشد (خارج از کره زمین).
[آب و خاک] کیهانی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the universe as a whole, universal
cosmic means belonging or relating to the universe.

پیشنهاد کاربران

وابسته بگیتی، کیهانی، مربوط بعالم هستی، علوم مهندسی: مربوط به عالم هستی، روانشناسی: کیهانی
در کارتون سیمپسون ها میگه :
Which cosmic force brought us together, Marge
کدوم نیروی کیهانی ما را به هم رسوند، مارج
الهی، آسمانی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : cosmos / cosmogony / cosmography / cosmology / cosmologist
✅️ صفت ( adjective ) : cosmic / cosmological
✅️ قید ( adverb ) : cosmically / cosmologically
بزرگ
جهانی
بینهایت
غیر قابل توصیف
مهم
ارزشمند
عظمت
و. . .

بپرس