correlative

/kɒˈrelətɪv//kɒˈrelətɪv/

معنی: جفتی، وابسته به هم، لازم و لزوم
معانی دیگر: وابسته به همبستگی یا بستگی، همبسته، متضایف، قرینه، (دستور زبان) همبسته ساز، جفته، وابسته بهم، لازم وملزوم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: related in a mutually dependent or reciprocal way, as life forms.

(2) تعریف: in grammar, of or denoting a construction or paired words that indicate alternatives or reciprocal, mutual, or parallel relations, such as "either" and "or" in "He'll come either today or tomorrow" and "both" and "and" in "Both the house and the garage caught fire."
اسم ( noun )
مشتقات: correlatively (adv.)
(1) تعریف: either of two things that are correlative.

(2) تعریف: a correlative word, phrase, or construction.

جمله های نمونه

1. "neither" and "nor" are correlative conjunctions
"neither" و "nor" جزو ادات همبسته ساز هستند.

2. each privilege has a correlative responsibility
هر امتیازی مسئولیتی به همراه دارد.

3. 'Either' and 'or' are correlative conjunctions.
[ترجمه گوگل]"یا" و "یا" پیوندهای همبستگی هستند
[ترجمه ترگمان] یا شایدم are conjunctions
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child's right to education is a correlative of the parent's duty to send the child to school.
[ترجمه گوگل]حق تحصيل كودك، همبستگي با وظيفه والدين در فرستادن كودك به مدرسه است
[ترجمه ترگمان]حق کودک در آموزش، یک همبستگی وابسته به وظیفه والدین برای فرستادن کودک به مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the corridor, the objective correlative of pre-bedroom intimacy, the moment arrives.
[ترجمه گوگل]در راهرو، همبستگی عینی صمیمیت قبل از اتاق خواب، لحظه فرا می رسد
[ترجمه ترگمان]در راهرو، مرکز اصلی صمیمیت اتاق قبل از ورود به اتاق خواب، لحظه فرا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Democracy is correlative with centralism.
[ترجمه گوگل]دموکراسی با تمرکزگرایی همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]دموکراسی با centralism هم بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its correlative, a sliding scale of hours to meet unemployment, is now becoming timely.
[ترجمه گوگل]همبستگی آن، یک مقیاس کشویی ساعت ها برای رفع بیکاری، اکنون به موقع می شود
[ترجمه ترگمان]همبستگی پذیری آن، یک مقیاس لغزشی ساعت ها برای مقابله با بیکاری، در حال حاضر به موقع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Actually, the continuous variable entanglement is correlative with squeezing.
[ترجمه گوگل]در واقع، درهم تنیدگی متغیر پیوسته با فشردن همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وابستگی متغیر پیوسته با فشردن کلید همبستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The suretyship liability is directly correlative with the mode of suretyship, the term of suretyship and limitations of actions.
[ترجمه گوگل]مسئولیت ضمان با نحوه ضمان، مدت ضمان و محدودیت اعمال رابطه مستقیم دارد
[ترجمه ترگمان]مسیولیت suretyship مستقیما با مد suretyship، عبارت of و محدودیت های کنش ها همبستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through computer simulation, the principle and feasibility of correlative interference were studied. Based on this, the various parameters' influences upon interference effect were studied.
[ترجمه گوگل]از طریق شبیه سازی کامپیوتری، اصل و امکان سنجی تداخل همبستگی مورد بررسی قرار گرفت بر این اساس، تأثیر پارامترهای مختلف بر اثر تداخل مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از طریق شبیه سازی کامپیوتری، اصل و امکان پذیری دخالت همبستگی پذیری همبستگی مورد مطالعه قرار گرفت بر این اساس، پارامترهای مختلف بر تاثیر تداخل اثر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The equation of Langmuir waves in plasma and correlative the nonlinear Schrodinger equation.
[ترجمه گوگل]معادله امواج لانگمویر در پلاسما و همبستگی معادله غیرخطی شرودینگر
[ترجمه ترگمان]معادله موج Langmuir در پلاسما و correlative معادله Schrodinger غیرخطی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Correlative research also demonstrated based itself upon in our stock market.
[ترجمه گوگل]تحقیقات همبستگی نیز بر اساس خود را در بازار سهام ما نشان داد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات correlative نیز خود را در بازار سهام ما نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods To get the regressive equation and correlative coefficient, we compared the enzymatic method and the basic picric acid method methodologically on the detecting of creatinine.
[ترجمه گوگل]روش‌ها برای به دست آوردن معادله رگرسیون و ضریب همبستگی، روش آنزیمی و روش اسید پیکریک پایه را از نظر روش‌شناسی در تشخیص کراتینین مقایسه کردیم
[ترجمه ترگمان]روش ها برای بدست آوردن معادله regressive و ضریب همبستگی، ما روش آنزیمی را مقایسه کردیم و روش اصلی اسید picric به لحاظ روش تشخیص of را بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusions The habitual abortion is correlative with the higher expression rate of chromosome fragile sites, but seems independent of the distribution of Fras.
[ترجمه گوگل]ConclusionsThe سقط جنین معمولی با نرخ بیان بالاتر از سایت های شکننده کروموزوم همبستگی است، اما مستقل از توزیع Fras به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سقط جنین معمولی با نرخ بیان بالاتر مکان های آسیب پذیر کروموزوم قابل مقایسه است، اما به نظر می رسد مستقل از توزیع Fras است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جفتی (صفت)
binary, paired, correlative

وابسته به هم (صفت)
correlative

لازم و لزوم (صفت)
correlative

انگلیسی به انگلیسی

• something which is mutually related
mutually related
correlative is used to describe something which always exists or happens together with something else; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ما به ازا
ملازمه
ملازمه داشتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : correlate
اسم ( noun ) : correlation / correlative
صفت ( adjective ) : correlative
قید ( adverb ) : _
همبستگی
همپیوند
تطابق ( داده با هم )
سکه فراموش نشه
معادل
مرتبط_ لازم و ملزوم
جفتی

بپرس