correlation

/ˌkɔːrəˈleɪʃn̩//ˌkɒrəˈleɪʃn̩/

معنی: هم بستگی، ارتباط، ربط، بستگی دو چیز با هم
معانی دیگر: هم خویشی، هم وابستگی، تلازم، (آمار) همبستگی، تناظر، تقارن، همالش، همال بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: correlational (adj.)
(1) تعریف: a relationship or correspondence between two or more things.

- There is a strong correlation between income and education.
[ترجمه مهدی صادقی] رابطه شدیدی بین آموزش و درآمد وجود دارد.
|
[ترجمه شان] بین ( سطح ) درآمد با تحصیلات، یک ارتباط قوی وجود دارد.
|
[ترجمه محمد مهدی] بین سطح درآمد و تحصیلات ، ارتباط محکمی وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] بین درآمد و تحصیلات همبستگی قوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] همبستگی قوی بین درآمد و تحصیلات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in statistics, the degree to which two or more attributes or quantities increase or decrease together.

- the correlation between radiation exposure and cancer
[ترجمه گوگل] ارتباط بین قرار گرفتن در معرض اشعه و سرطان
[ترجمه ترگمان] همبستگی بین مواجهه تابش و سرطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of correlating or condition of being correlated.

جمله های نمونه

1. correlation diagram
(آمار) نمودار همبستگی

2. a correlation of 90 percent between the two sets of data
یک همبستگی نود درصد بین دو دسته از داده ها (یا اطلاعات)

3. the correlation of height and weight
بستگی قد با وزن

4. coefficient of correlation
ضریب همبستگی

5. occasionally, success has no correlation with merit
موفقیت گاهی اصلا ربطی به شایستگی ندارد.

6. There is a direct correlation between exposure to sun and skin cancer.
[ترجمه گوگل]ارتباط مستقیمی بین قرار گرفتن در معرض آفتاب و سرطان پوست وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ارتباط مستقیمی بین مواجهه با سرطان پوست و پوست وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Researchers found a strong correlation between urban deprivation and poor health.
[ترجمه گوگل]محققان یک ارتباط قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که همبستگی قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a direct correlation between the best-known brands and the best-selling brands.
[ترجمه گوگل]همبستگی مستقیمی بین برندهای شناخته شده و برندهای پرفروش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک همبستگی مستقیم بین بهترین مارک های شناخته شده و برنده ای پرفروش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The study showed a significant correlation between the baby's sleeping position and the risk of cot death.
[ترجمه گوگل]این مطالعه ارتباط معناداری بین وضعیت خواب نوزاد و خطر مرگ تختخواب نشان داد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه همبستگی قابل توجهی بین موقعیت خواب کودک و خطر مرگ تخت روانی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. League tables that do not take that correlation into consideration distort reality and are inaccurate.
[ترجمه گوگل]جداول لیگ که این همبستگی را در نظر نمی گیرند، واقعیت را تحریف می کنند و دقیق نیستند
[ترجمه ترگمان]جدول های لیگ که این ارتباط را در نظر نمی گیرند، واقعیت را تحریف می کنند و نادرست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The correlation extends beyond this limited set of compounds.
[ترجمه گوگل]همبستگی فراتر از این مجموعه محدود از ترکیبات گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]این همبستگی فراتر از این مجموعه محدود از ترکیب ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For Robbe-Grillet, there was also a direct correlation between Balzacian realism as a literary form and the society which produced it.
[ترجمه گوگل]از نظر راب-گریلت، بین رئالیسم بالزاکی به عنوان یک فرم ادبی و جامعه ای که آن را تولید کرده بود، همبستگی مستقیم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]برای Robbe - Grillet، همبستگی مستقیمی میان واقع گرایی Balzacian به عنوان یک شکل ادبی و انجمنی که آن را تولید می کرد وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Statistical analysis was performed using correlation coefficients, t tests, and Mann-Whitney U test.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از ضرایب همبستگی، آزمون t و آزمون U Mann-Whitney انجام شد
[ترجمه ترگمان]آنالیز آماری با استفاده از ضرایب همبستگی، تست t و تست U - ویتنی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A positive correlation of smoking with incidence of Alzheimer's has recently been observed.
[ترجمه گوگل]اخیراً ارتباط مثبت سیگار با بروز آلزایمر مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک همبستگی مثبت از سیگار کشیدن با شیوع بیماری آلزایمر مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همبستگی (اسم)
sodality, solidarity, cohesion, adhesion, correlation

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

ربط (اسم)
connection, junction, juncture, conjunction, correlation, concern, tie, relevance, contiguity, relevancy, connexion, rapport

بستگی دو چیز با هم (اسم)
correlation

تخصصی

[حسابداری] همبستگی
[علوم دامی] همبستگی ؛ معیاری که نشان می دهد که چگونه دو صفت همسو یا برخلاف هم حرکت می کنند. از نظر آماری همبستگی ممکن است از 1- تا 1+ تغییر کند.
[شیمی] همبستگی، تناظر، تقارن، همالش، همال بودن
[عمران و معماری] همبستگی
[برق و الکترونیک] همبستگی - همبستگی در مخابرات راه دور به درجه ی هم خوانی بین زوج سیگنالها گفته می شود .
[زمین شناسی] همبستگی
[صنعت] همبستگی، وابستگی، ارتباط
[نساجی] همبستگی - پیوستگی
[معدن] ارتباط دادن (ارزیابی ذخایر)
[آمار] همبستگی
[آب و خاک] همبستگی

انگلیسی به انگلیسی

• mutual relation, mutual connection (between two or more things); similarity

پیشنهاد کاربران

همبستگی
هم خویشاوندی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : correlate
اسم ( noun ) : correlation / correlative
صفت ( adjective ) : correlative
قید ( adverb ) : _
تقریب
ارتباط، ربط
ربط و نسبت
تطابق ( در رشته مهندسی نفت استفاده میشود )
correlation ( آمار )
واژه مصوب: همبستگی
تعریف: معیاری برای سنجش وابستگی خطی بین دو متغیر که مقدار آن بین 1ـ و 1 است
متناظر
correlation with patients sonography is recommended
تضایف
ارتباط متقابل
مطابقت
همپیوند
انطباق
روابط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس