correlated

/ˈkɔːrəˌletəd//ˈkɒrəleɪtɪd/

معنی: همبسته
معانی دیگر: همبسته

جمله های نمونه

1. to be correlated
همبسته بودن

2. old age and conservatism are often correlated
پیری و محافظه کاری اغلب به هم وابسته اند.

3. The average salary is correlated with length of education.
[ترجمه گوگل]میانگین حقوق با طول تحصیل همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]متوسط حقوق با طول تحصیلات ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The loss of respect for British science is correlated to reduced funding.
[ترجمه گوگل]از دست دادن احترام به علم بریتانیا با کاهش بودجه مرتبط است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن احترام به علم بریتانیا، با کاهش بودجه هم بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Property values are negatively correlated to the tax rate.
[ترجمه گوگل]ارزش املاک با نرخ مالیات همبستگی منفی دارد
[ترجمه ترگمان]ارزش دارایی به طور منفی با نرخ مالیات ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the endowments are positively correlated, and the share of capital is less than 50 percent, the inequality-reducing effect is larger.
[ترجمه گوگل]اگر موقوفات همبستگی مثبت داشته باشند و سهم سرمایه کمتر از 50 درصد باشد، اثر کاهش نابرابری بیشتر است
[ترجمه ترگمان]اگر the به طور مثبت هم بسته باشند، و سهم سرمایه کم تر از ۵۰ درصد باشد، کاهش نابرابری - کاهش بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Membranous expression of pre-S1 also correlated significantly with the status of hepatitis B virus replication.
[ترجمه گوگل]بیان غشایی pre-S1 نیز به طور قابل توجهی با وضعیت تکثیر ویروس هپاتیت B ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]بیان Membranous از پیش - S۱ همچنین به طور قابل توجهی با وضعیت تکثیر ویروس هپاتیت B هم بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Electricity sales are closely correlated to economic growth.
[ترجمه گوگل]فروش برق ارتباط نزدیکی با رشد اقتصادی دارد
[ترجمه ترگمان]فروش برق ارتباط نزدیکی با رشد اقتصادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first class of potential problems arises from correlated traffic.
[ترجمه گوگل]اولین دسته از مشکلات بالقوه از ترافیک مرتبط ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]اولین کلاس از مشکلات بالقوه ناشی از ترافیک هم بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Political power is inversely correlated with economic productivity. Urban elites are economically parasitic but politically dominant.
[ترجمه گوگل]قدرت سیاسی با بهره وری اقتصادی همبستگی معکوس دارد نخبگان شهری از نظر اقتصادی انگلی اما از نظر سیاسی مسلط هستند
[ترجمه ترگمان]قدرت سیاسی رابطه معکوس با بهره وری اقتصادی دارد نخبگان شهری از لحاظ اقتصادی انگل هستند، اما از لحاظ سیاسی غالب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The scan score correlated with all laboratory tests generally accepted to reflect active gut inflammation except for the erythrocyte sedimentation rate.
[ترجمه گوگل]امتیاز اسکن با تمام آزمایش‌های آزمایشگاهی که عموماً برای منعکس‌کننده التهاب فعال روده پذیرفته شده‌اند، به جز نرخ رسوب گلبول قرمز، همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]امتیاز اسکن با تمام تست های آزمایشگاهی به طور کلی تایید شد تا التهاب معده فعال بجز نرخ ته نشینی erythrocyte را بازتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have shown that mental processes can be correlated with specific neural changes.
[ترجمه گوگل]آنها نشان داده اند که فرآیندهای ذهنی می تواند با تغییرات عصبی خاص مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها نشان داده اند که فرآیندهای ذهنی می توانند با تغییرات عصبی خاصی هم بسته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In our studies pepsin output correlated closely with acid output.
[ترجمه گوگل]در مطالعات ما خروجی پپسین ارتباط نزدیکی با خروجی اسید داشت
[ترجمه ترگمان]در مطالعات ما، خروجی pepsin هم بسته با خروجی اسیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Membranous expression of pre-S1 and pre-S2 correlated significantly with active hepatitis B virus replication.
[ترجمه گوگل]بیان غشایی pre-S1 و pre-S2 به طور قابل توجهی با تکثیر ویروس هپاتیت B فعال ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]بیان Membranous از پیش - S۱ و پیش - S۲ به طور قابل توجهی با تکثیر ویروس هپاتیت B فعال هم بسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همبسته (صفت)
associate, correlated

تخصصی

[برق و الکترونیک] همبسته
[ریاضیات] هم بسته، وابسته، همبسته، قرینه
[آمار] همبسته

انگلیسی به انگلیسی

• mutually related

پیشنهاد کاربران


همبسته
متقارن، متقارب، نزدیک به هم
These values correlated with the results obtained by CMB mode
این مقادیر با نتایج به دست آمده از مدل CMD متقارن ( نزدیک به هم ) بود
همبستگی
ارتباط داشتن

بپرس