corpus

/ˈkɔːrpəs//ˈkɔːpəs/

معنی: جسم، تن، تنه، مجموعهای از نوشتجات
معانی دیگر: (قوانین یا آثار ادبی و غیره) مجموعه، جنگ، هم افزود، (زیست شناسی) کرپ، (مزاح آمیز) بدن، جثه، لاشه، جنازه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: corpora
(1) تعریف: a collection of all the written works on a particular subject, by a particular author, or of a particular kind.
مشابه: compilation

- Most Kerouac fans are not as familiar with his poetic corpus as they are with his novel On The Road.
[ترجمه Ztmsb] اکثر طرفداران Kerouac ، آنقدر که با رمان او On The Road "در جاده" آشنا هستند با مجموعه اشعار او آشنا نیستند.
|
[ترجمه گوگل] اکثر طرفداران کرواک با مجموعه شعری او به اندازه رمان او در جاده آشنا نیستند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از طرفداران Kerouac، به اندازه رمان خود در خیابان، با پیکره شاعرانه او آشنا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the body of a human being or animal, esp. when dead.

(3) تعریف: the principal or capital of a fund, investment, or the like, as distinguished from the income or interest.
مشابه: principal

(4) تعریف: a compilation of written or spoken texts in electronic format analyzed as linguistic data in order to learn about word meaning and usage, word frequency, and language patterns.

- The British National Corpus contains 100 million words.
[ترجمه گوگل] مجموعه ملی بریتانیا شامل 100 میلیون کلمه است
[ترجمه ترگمان] British National Corpus ۱۰۰ میلیون کلمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. corpus cavernosum
کرپ تهینه ای،جسم غاری

2. the corpus of civil law
مجموعه ی قوانین مدنی

3. i have tried to collect a corpus of his works
کوشیده ام جنگی از آثار او را گرد آورم.

4. I've got the corpus of Shakespeare's works.
[ترجمه گوگل]من مجموعه آثار شکسپیر را دارم
[ترجمه ترگمان]اثر آثار شکسپیر را به دست آورده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many types occur just once in the LOB corpus.
[ترجمه گوگل]بسیاری از انواع فقط یک بار در بدنه LOB رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع فقط یک بار در پیکره LOB رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is inconceivable that any corpus should provide occurrences of all of these possibilities.
[ترجمه گوگل]غیرقابل تصور است که هر پیکره‌ای باید وقوع همه این احتمالات را فراهم کند
[ترجمه ترگمان]غیرقابل تصور است که هر پیکره زبانی ممکن است همه این احتمالات را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kennedy and other opponents of habeas corpus reform made a last-minute appeal to have the provision stripped from the bill.
[ترجمه گوگل]کندی و سایر مخالفان اصلاح habeas corpus در آخرین لحظه درخواست کردند که این ماده از لایحه حذف شود
[ترجمه ترگمان]کندی و دیگر مخالفان حکم احضار به دادگاه درخواست یک دقیقه آخر را کردند تا این لایحه را از لایحه حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both the Text710 and the corpus contain information about words and their grammatical tags.
[ترجمه گوگل]هر دو Text710 و بدنه حاوی اطلاعاتی در مورد کلمات و برچسب های دستوری آنها هستند
[ترجمه ترگمان]هم the و هم پیکره زبانی حاوی اطلاعاتی در مورد کلمات و برچسب های گرامری آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Compact discs are available which contain a corpus of a whole century of poetry on a single disc.
[ترجمه گوگل]لوح‌های فشرده موجود است که شامل مجموعه‌ای از یک قرن شعر روی یک دیسک است
[ترجمه ترگمان]دیسک های فشرده موجود هستند که شامل یک پیکره زبانی از یک قرن از شعر بر روی یک دیسک واحد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bouvet compares the corpus of the Changes to a precious residue left from antiquity.
[ترجمه گوگل]بووه مجموعه تغییرات را با بقایای گرانبهایی که از دوران باستان به جا مانده است مقایسه می کند
[ترجمه ترگمان]Bouvet پیکره Changes را با یک باقیمانده با ارزش از عهد عتیق مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the corpus is a singular specimen, whose like is seldom seen on screen.
[ترجمه گوگل]اما بدنه یک نمونه منفرد است که مشابه آن به ندرت روی صفحه دیده می شود
[ترجمه ترگمان]اما پیکره زبانی یک نمونه منحصر به فرد است که به ندرت در صفحه دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I keep my right to sue out my habeas corpus at common law,if you still want to search my bag.
[ترجمه گوگل]اگر هنوز می‌خواهید کیفم را جستجو کنید، حق خود را حفظ می‌کنم که از habeas corpus خود در کامن لای شکایت کنم
[ترجمه ترگمان]اگر هنوز بخواهی کیفم را بگردی، من حق دارم شکایت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This operation involved cutting the main fibre tract that joins the two halves of the brain, the corpus callosum.
[ترجمه گوگل]این عمل شامل بریدن مجرای فیبر اصلی است که به دو نیمه مغز، یعنی جسم پینه‌ای، متصل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این عملیات شامل بریدن قطعه اصلی الیاف است که دو نیمه مغز را به هم پیوند می دهد، همان طناب رابط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However many of the tags used exclusively in the LOB corpus can be retained.
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری از برچسب‌هایی که منحصراً در مجموعه LOB استفاده می‌شوند را می‌توان حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از برچسب ها که منحصرا در پیکره LOB مورد استفاده قرار می گیرند، می توانند حفظ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A 521 word text was written from a randomly selected business text, not associated with the LOB corpus.
[ترجمه گوگل]یک متن 521 کلمه ای از یک متن تجاری که به طور تصادفی انتخاب شده بود، نوشته شد که با مجموعه LOB مرتبط نبود
[ترجمه ترگمان]متن کلمه ۵۲۱ از یک متن کسب وکار منتخب که به طور تصادفی انتخاب شده، نوشته شده است، نه مرتبط با مجموعه LOB
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسم (اسم)
material, matter, substance, bulk, flesh, body, corporality, corpus, corporeity, metal

تن (اسم)
person, flesh, body, corpus, ton

تنه (اسم)
stock, bulk, frame, stem, body, trunk, corpus, jostle, push, shove

مجموعه ای از نوشتجات (اسم)
corpus

تخصصی

[حقوق] مجموعه نوشته ها، قوانین، واقعیات، عنصر مادی

انگلیسی به انگلیسی

• main part of a structure or organ; corpse; collection (of writing, knowledge, evidence, etc.)
a corpus is a large number of articles, books, magazines, and so on that have been deliberately collected together for some purpose; a technical use.
see also habeas corpus.

پیشنهاد کاربران

Corpus
سرمایه اولیه و اصلی، بدن، کالبد، نعش، مجموعه ای از نوشتجات، ( م. ل ) . تن، جسم، تنه، قانون فقه: عین، جسد
Corpse
نعش، لاشه، جسد،
( در پژوهش و ادبیات ) پیکربندی پژوهش، مجموعه آثاری که در پژوهش به عنوان نمونه تحقیق مورد استفاده قرار گرفته اند. بدنه تحقیق که پس از مقدمه می آید.
درست است که برخی کاربران بزرگوار و فرهیخته این صفحه دو واژه Corpus را با Corpse ( به معنای پیکر، بدن، لاشه ، بدن مرده ) جداسازی کرده اند ولی در واقع این دو واژه از یک ریشه همسان می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

دقت بفرمایید که corpus به معنی مجموعه نوشته ها و مقالات ، را با کلمه corpse که به معنی تن و جسم و جسد است ، اشتباه نگیرید
a body or the main part of an organ
A corpus is a large collection of written or spoken texts that is used for language research.
این واژه به معنی مجموعه ای از نوشته هاست مخصوصن نوشته های یک نویسنده که در فارسی بهش می گیم دیوان
corpus ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: پیکره
تعریف: مجموعه ای از متون جمع آوری شده برای انجام دادن تحلیل های زبانی
جسم
literature
[زبان شناسی] پیکره متنی - پیکره ای شامل نوشته ها
Noun - countable :
یک پایگاه داده کامپیوتری بزرگ از مجموع مکالمات و نوشته های مرتبط با یک زبان
به این معنی که : برخی دانشگاه ها یا موسسات تحقیقاتی، برای زبان شناسی، شناسایی کلمات و جملات پرکاربرد در یک زبان، آشنایی با اصطلاحات عامیانه و . . . . . اقدام به جمع کردن صحبت ها و نوشته ها از میان مردم، رسانه ها و . . . . کرده و این اطلاعات را جهت بررسی و استخراج نتیجه، به اَبَرکامپیوترها داده و بر روی نتایج حاصله تحقیق و مطالعه می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

شاخه، شعبه، دسته
مجموعه نوشته ها، قوانین، واقعیات، عنصر مادی

[زبان شناسی]
پیکره ( زبانی ) ، مجموعه ( زبانی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس