cornerstone

/ˈkɔːrnərˌstoʊn//ˈkɔːnəstəʊn/

معنی: اساس، بنیاد، سنگ زاویه، سنگ گوشه، نبشی
معانی دیگر: (معماری) سنگ زیر بنا، سنگ کنج (که معمولا طی مراسمی در یک گوشه ی دیوار قرار می دهند و تاریخ بنا و غیره روی آن حک شده است)، سنگ اول ساختمان، سنگ سوک، شالوده، پایه (cornerways هم می گویند)، سنگ زاویه ,سنگ گوشه ,نبشی ,بنیاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stone placed at the corner joining two masonry walls.

(2) تعریف: a foundation stone laid at the onset of construction, sometimes carved with the date or hollowed to contain items of historical interest.

(3) تعریف: something basic and indispensable; foundation.
مشابه: essential, fundamental

- The humanities are the cornerstone of a broad education.
[ترجمه گوگل] علوم انسانی سنگ بنای یک آموزش گسترده است
[ترجمه ترگمان] علوم انسانی سنگ بنای تحصیلات گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. education is the cornerstone of progress
آموزش و پرورش اساس پیشرفت است.

2. the prime minister personally laid the cornerstone of the building
نخست وزیر شخصا سنگ اول بنا را کار گذاشت.

3. The mayor laid the cornerstone of the new library.
[ترجمه گوگل]شهردار سنگ بنای کتابخانه جدید را گذاشت
[ترجمه ترگمان]شهردار سنگ بنای کتابخانه جدید گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wage control is the cornerstone of the government's economic policy.
[ترجمه گوگل]کنترل دستمزد سنگ بنای سیاست اقتصادی دولت است
[ترجمه ترگمان]کنترل دست مزد سنگ بنای سیاست اقتصادی دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The magazine became the cornerstone of McFadden's publishing empire.
[ترجمه گوگل]این مجله سنگ بنای امپراطوری انتشارات مک فادن شد
[ترجمه ترگمان]این مجله تبدیل به سنگ بنای امپراطوری نشر McFadden شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hard work is the cornerstone of success.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی سنگ بنای موفقیت است
[ترجمه ترگمان]کار سخت سنگ بنای موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Research is the cornerstone of the profession.
[ترجمه گوگل]پژوهش سنگ بنای این حرفه است
[ترجمه ترگمان]تحقیق سنگ بنای این حرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cornerstone of that ideology is the doctrine of judicial independence, to which we now turn.
[ترجمه گوگل]سنگ بنای این ایدئولوژی دکترین استقلال قضایی است که اکنون به آن می پردازیم
[ترجمه ترگمان]سنگ بنای این ایدئولوژی، دکترین استقلال قضایی است که در حال حاضر به آن مراجعه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cargill, however, hoped the area would become the cornerstone for the Willowbrook nature study area.
[ترجمه گوگل]با این حال، کارگیل امیدوار بود که این منطقه به سنگ بنای منطقه مطالعاتی طبیعت ویلوبروک تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]اما کار گیل امیدوار بود که این منطقه تبدیل به سنگ بنای منطقه مطالعه طبیعت Willowbrook شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cornerstone of the new policies is a law piloted through parliament by Chevenement last July.
[ترجمه گوگل]سنگ بنای سیاست های جدید قانونی است که در ژوئیه گذشته توسط Chevenment از طریق پارلمان اجرا شد
[ترجمه ترگمان]سنگ بنای سیاست های جدید قانونی است که در ماه ژوئیه گذشته توسط Chevenement در پارلمان تصویب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The magazine became the cornerstone of MacFadden's publishing empire.
[ترجمه گوگل]این مجله سنگ بنای امپراطوری انتشارات مک فادن شد
[ترجمه ترگمان]این مجله تبدیل به سنگ بنای امپراطوری نشر MacFadden شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whatever his manias, his music remains a cornerstone of the classical repertoire.
[ترجمه گوگل]شیدایی او هر چه باشد، موسیقی او سنگ بنای کارنامه کلاسیک باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]موسیقی او هر چه که باشد سنگ بنای مجموعه کلاسیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The guidelines are the cornerstone of federal nutrition policy.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها سنگ بنای سیاست تغذیه فدرال هستند
[ترجمه ترگمان]این رهنمودها، سنگ بنای سیاست تغذیه فدرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a cornerstone, Galvin established the character and culture of the company he wished Motorola to be.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سنگ بنا، گالوین شخصیت و فرهنگ شرکتی را که آرزو داشت موتورولا باشد، ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان سنگ بنای تاریخی، Galvin شخصیت و فرهنگ شرکت را بنیان نهاد که مایل بود موتورولا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Of course fitness is only one cornerstone in the triangle of physical health: the other two are diet and sleep.
[ترجمه گوگل]البته تناسب اندام تنها یک سنگ بنای مثلث سلامت جسمانی است: دو مورد دیگر رژیم غذایی و خواب هستند
[ترجمه ترگمان]البته تناسب اندام تنها یک سنگ بنای سلامت جسمی است: دو نوع دیگر رژیم غذایی و خواب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اساس (اسم)
base, ground, basis, root, nucleus, element, foundation, cornerstone, bedrock, fabric, grass roots, fundament, groundsel, groundwork

بنیاد (اسم)
base, basis, root, institute, foundation, cornerstone, substratum, fundament

سنگ زاویه (اسم)
quoin, cornerstone, headstone

سنگ گوشه (اسم)
cornerstone

نبشی (اسم)
cornerstone

تخصصی

[عمران و معماری] سنگ بنا

انگلیسی به انگلیسی

• first stone of a building laid at a formal ceremony; something fundamentally important; stone forming a corner of two walls
the cornerstone of something is the basis of its existence or success.
stone which forms the corner of a building (often set in place during a ceremony); basic part, main part, foundation

پیشنهاد کاربران

۱. سنگ کنج ۲. سنگ سوک ۳. {نخستین} بنا ۴. پایه. بنیاد. شالوده. اساس
مثال:
education is the cornerstone of progress
آموزش و پرورش پایه و اساس پیشرفت است.
the prime minister personally laid the cornerstone of the building.
نخست وزیر شخصا سنگ کنج ساختمان را کار گذاشت.
شالوده، اساس، پایه،
Cornerstone
پایه ی اساسی
موقعیت . مقام
مبنا
foundation stone هم میگن. سنگ بنا یا رکن اساسی چیزی
رکن اساسی
رکن رکین
سنگ زیر بنا، سنگ اصلی ساختمان.
رکن بنیادی - رکن اساسی - شالوده - سنگ اولیه بنا
سنگ بنا
سنگ تهداب ، اساس و بنا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس