coquettishly


بعشوه گری

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a playful or teasing manner; flirtatiously.

جمله های نمونه

1. Cheng dances into the kitchen coquettishly, with his own disk in hand.
[ترجمه گوگل]چنگ در حالی که دیسک خودش را در دست دارد، با عشوه در آشپزخانه می رقصد
[ترجمه ترگمان]چنگ در حالی که قرص خود را در دست دارد در آشپزخانه می رقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her act coquettishly made sense, so Mr. Hu happily speaks to her, ” Go back to Guangzhou office tomorrow. I will give you space to think about that and don’t sit out of my office’s door anymore.
[ترجمه گوگل]عمل او با عشوه منطقی بود، بنابراین آقای هو با خوشحالی با او صحبت می کند: "فردا به دفتر گوانگژو برگرد من به شما فضایی می دهم تا در مورد آن فکر کنید و دیگر از در دفتر من بیرون ننشینید
[ترجمه ترگمان]act را coquettishly کرد، بنابراین آقای هو با خوشحالی با او صحبت می کند، \" فردا به دفتر Guangzhou برگردید \" من به شما فضایی می دهم که در مورد آن فکر کنید و دیگر از در دفتر من بیرون نروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When he asked her about it, she grinned coquettishly and told him that she had lost one hand a few years back and now wore a golden hand in its place.
[ترجمه گوگل]وقتی از او در این مورد پرسید، پوزخندی عشوه آمیز زد و به او گفت که چند سال پیش یک دستش را از دست داده و حالا یک دست طلایی به جای آن بسته است
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به این موضوع از او سوال کرد لبخند ملیحی زد و به او گفت که چند سال پیش یک دستش را از دست داده است و حالا دستی طلایی به جای خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Shenzhen Business" also "Can also Lead Coquettishly Again take Shenzhen" discusses this urban existence as the topic the question.
[ترجمه گوگل]"تجارت شنژن" همچنین "آیا می تواند دوباره با عشوه و عشوه به شنژن منجر شود" این وجود شهری را به عنوان موضوع سوال مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]\"Shenzhen Business\" نیز می تواند مجددا \"coquettishly\" را به عنوان موضوع مورد بحث در Shenzhen مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When she spotted a smile at the corners of Wen Xiang's mouth, she quickly moved over and said coquettishly, "Uncle!"
[ترجمه گوگل]وقتی لبخندی را در گوشه‌های دهان ون شیانگ دید، به سرعت حرکت کرد و با عشوه گفت: "عمو!"
[ترجمه ترگمان]هنگامی که لبخند زنان در گوشه های دهان ون ژیانگ لبخند زد، او به سرعت به طرف او رفت و گفت: \"عمو!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. " Nothing, " replied the girl, her head cocked coquettishly on one side.
[ترجمه گوگل]دختر در حالی که سرش را با عشوه به یک طرف خم کرده بود، پاسخ داد: "هیچی "
[ترجمه ترگمان]دخترک در حالی که سرش را بط رف یک طرف خم کرده بود جواب داد: هیچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Naida suddenly jerked her doll upright and the long-lashed blue eyes of the wax bride opened with a snapping sound, and stared, meltingly, coquettishly, at the sister.
[ترجمه گوگل]نایدا ناگهان عروسکش را تکان داد و چشمان آبی مژه بلند عروس مومی با صدای کوبنده باز شد و با ذوب شدن و عشوه گری به خواهر خیره شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان عروسک خود را راست کرد و چشمان آبی و آبی رنگ عروس که با صدایی لرزان باز شده بود با صدایی گوش خراش باز شد و آن قدر نرم و نرم بود که به خواهر خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• flirtatiously, triflingly

پیشنهاد کاربران

بپرس