copywriter

/ˈkɑːpiˌraɪtər//ˈkɒpɪraɪtə/

(نشریات) نویسنده ی آگهی های تجارتی و مطالب تبلیغاتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who writes text for publication or broadcast, esp. for advertisements.

جمله های نمونه

1. In 1990, copywriter Peter Murphy accused Riney of defrauding him of his $ 2 million share in the agency.
[ترجمه گوگل]در سال 1990، پیتر مورفی، نویسنده کپی‌رایتر، رینی را متهم به کلاهبرداری از سهم 2 میلیون دلاری خود در آژانس کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، copywriter پیتر مورفی Riney را به فریب دادن او از ۲ میلیون دلار در این آژانس متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Take the case of the copywriter charged with advertising men's shirts with three different sleeve lengths.
[ترجمه گوگل]نگاهی به مورد کپی رایتر در تبلیغ پیراهن های مردانه با سه قد آستین مختلف در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]پرونده of را که به پیراهن های مردان تبلیغاتی با سه آستین متفاوت نشان می دهد را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Every copywriter was asked to put in a list.
[ترجمه گوگل]از هر کپی‌رایتری خواسته شد تا در فهرستی قرار دهد
[ترجمه ترگمان] همه copywriter درخواست کردن که توی لیست قرار بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He worked for years as a copywriter, and that type of exactitude is evidenced in his work.
[ترجمه گوگل]او سال ها به عنوان کپی رایتر کار می کرد و این نوع دقت در کار او مشهود است
[ترجمه ترگمان]او سال ها به عنوان نماینده copywriter کار می کرد، و آن نوع درستکاری در کار او دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I started out as an advertising copywriter and, you know, moved up the agency ladders.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک کپی رایتر تبلیغاتی شروع کردم و، می دانید، پله های آژانس را ارتقاء دادم
[ترجمه ترگمان]من شروع کردم به تبلیغات در بخش تبلیغات و می دونید، از اون ladders استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Moreover also has the company market department correlation copywriter and the information reports composes the work.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این همچنین دارای کپی رایتر ارتباط بخش بازار شرکت و گزارش های اطلاعاتی کار را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، همبستگی دپارتمان بازار شرکت را نیز شامل می شود و گزارش های اطلاعاتی، کار را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The experienced web copywriter will speak articulately on the topic and should make proposals for testing that will increase conversion rates.
[ترجمه گوگل]کپی رایتر وب با تجربه به طور واضح در مورد موضوع صحبت می کند و باید پیشنهاداتی را برای آزمایش ارائه دهد که نرخ تبدیل را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]طراح وب تجربه با تجربه به طور واضح در مورد موضوع صحبت می کند و باید پیشنهاداتی برای آزمودن این موضوع ایجاد کند که نرخ های تبدیل را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The successful copywriter is a master of apposite and evocative verbal images.
[ترجمه گوگل]کپی رایتر موفق استاد تصاویر شفاهی مناسب و خاطره انگیز است
[ترجمه ترگمان]The موفق، استاد of و تصاویر لفظی انگیزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would be unlikely to find employment as a copywriter for a modern advertising agency; a lousy salesman, that Silius.
[ترجمه گوگل]بعید است که او به عنوان یک کپی رایتر برای یک آژانس تبلیغاتی مدرن استخدام شود یک فروشنده شرور، آن سیلیوس
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که استخدام را به عنوان یکی از copywriter آژانس تبلیغاتی مدرن، یعنی یک فروشنده lousy، پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At 18 he took a job as a junior copywriter for an advertising agency.
[ترجمه گوگل]در 18 سالگی به عنوان یک کپی رایتر جوان برای یک آژانس تبلیغاتی مشغول به کار شد
[ترجمه ترگمان]در سن ۱۸ سالگی به عنوان یکی از طراحان جوان آژانس های تبلیغاتی، شغلی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People in advertising Most people connected with the business have titles such as marketing manager, copywriter, or research assistant.
[ترجمه گوگل]افراد در تبلیغات اکثر افراد مرتبط با کسب و کار دارای عناوینی مانند مدیر بازاریابی، نویسنده کپی یا دستیار تحقیق هستند
[ترجمه ترگمان]افراد در تبلیغات اغلب افرادی که با کسب وکار ارتباط دارند، عنوانی از قبیل مدیر بازاریابی، copywriter، یا دستیار تحقیق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shares responsibility for the execution of all printed materials with copywriter.
[ترجمه گوگل]مسئولیت اجرای کلیه مطالب چاپی را با کپی رایتر به اشتراک می گذارد
[ترجمه ترگمان]مسیولیت سهام برای اجرای تمام مطالب چاپ شده با copywriter
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do this successfully time after time, and your main role as copywriter has been done.
[ترجمه گوگل]این کار را هر چند وقت یکبار با موفقیت انجام دهید، و نقش اصلی شما به عنوان کپی رایتر انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این کار را با موفقیت بعد از گذشت زمان انجام دهید، و نقش اصلی شما به عنوان copywriter انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Though he began to write plays at age twelve, Anouilh initially pursued legal studies at the Sorbonne and worked briefly as an advertising copywriter and screenwriter.
[ترجمه گوگل]اگرچه او در دوازده سالگی شروع به نوشتن نمایشنامه کرد، اما ابتدا تحصیلات حقوقی را در دانشگاه سوربن دنبال کرد و برای مدت کوتاهی به عنوان نویسنده تبلیغات و فیلمنامه نویس کار کرد
[ترجمه ترگمان]با این که او در سن ۱۲ سالگی شروع به نوشتن نمایشنامه کرد، اما در ابتدا مطالعات حقوقی در دانشگاه سوربن را دنبال کرد و به صورت خلاصه به عنوان یکی از copywriter تبلیغاتی و فیلمنامه نویس کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who writes advertising or publicity copy
a copywriter is a person who writes the words for advertisements.

پیشنهاد کاربران

معادل فارسی: آگهی نویس، تبلیغ نویس
واژه انگلیسی: copywriter
تعریف:
a person who writes the text of advertisements or publicity material.
شخصی که متن تبلیغات یا مطالب تبلیغاتی را می نویسد.
تبلیغ نویس
نویسنده ی تبلیغاتی

بپرس