coolness


معنی: خون سردی، خنکی
معانی دیگر: خنکی ,سردی ,خون سردی ,ملایمت

جمله های نمونه

1. the coolness of ghamsar weather
خنکی هوای قمصر

2. the dewy coolness of the evening
خنکی روحنواز شب

3. Thinking is, or ought to be, a coolness and a calmness; and our poor hearts throb, and our poor brains beat too much for that.
[ترجمه گوگل]تفکر یک خونسردی و آرامش است یا باید باشد و قلب های بیچاره ما می تپد، و مغزهای بیچاره ما برای این کار بیش از حد می تپد
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این است که باید خونسردی و آرامش باشد؛ و قلب بیچاره ما هم به خاطر آن شکست می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We could get some coolness here.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کمی خنکی در اینجا دریافت کنیم
[ترجمه ترگمان] میتونیم یه مقدار خونسردی اینجا پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's a slight coolness in the air - do you think it's going to rain?
[ترجمه گوگل]کمی خنکی در هوا وجود دارد - فکر می کنید باران خواهد بارید؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی باران می بارد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her coolness in an emergency was admirable.
[ترجمه گوگل]خونسردی او در مواقع اضطراری قابل تحسین بود
[ترجمه ترگمان]خونسردی او در یک حالت اضطراری قابل تحسینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I admire her coolness under pressure.
[ترجمه گوگل]من خونسردی او را تحت فشار تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من خونسردی او را زیر فشار تحسین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such coolness under pressure is the mark of a champion.
[ترجمه گوگل]چنین خونسردی تحت فشار نشانه یک قهرمان است
[ترجمه ترگمان]این سردی تحت فشار علامت یک قهرمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She distinguished herself by her coolness and bravery.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی و شجاعت خود را متمایز کرد
[ترجمه ترگمان]او خود را با خونسردی و شجاعت نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We trusted to his coolness,and he didn't fail us.
[ترجمه گوگل]ما به خونسردی او اعتماد کردیم و او ما را ناامید نکرد
[ترجمه ترگمان]ما به سردی او اعتماد کردیم و او ما را شکست نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I noticed a certain coolness between them.
[ترجمه گوگل]متوجه خونسردی خاصی بین آنها شدم
[ترجمه ترگمان]من در میان آن ها سردی خاصی مشاهده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then she was aware of the coolness of a shadow falling across her back, the presence of two men behind her.
[ترجمه گوگل]سپس از خنکی سایه ای که روی پشتش افتاده بود، حضور دو مرد پشت سرش متوجه شد
[ترجمه ترگمان]بعد از سردی سایه ای که بر پشتش افتاده بود و حضور دو مرد پشت سرش بود خبر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Coolness drifted in the window, and a fragrance of wet grass.
[ترجمه گوگل]خنکی در پنجره جاری بود و عطری از چمن خیس
[ترجمه ترگمان]Coolness از پنجره بیرون آمد و بوی علف خیس از آن به مشام رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Coolness is by far and away the most important feature of a car these days.
[ترجمه گوگل]خنک بودن این روزها مهم ترین ویژگی یک خودرو است
[ترجمه ترگمان]Coolness تا به حال مهم ترین ویژگی یک خودرو در این روزها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خون سردی (اسم)
equanimity, composure, possession, cool, calmness, coolness, sangfroid, self-possession, recollection, unflappability

خنکی (اسم)
vapidity, coolness, chill, freshness

انگلیسی به انگلیسی

• chill, lack of warmth; calmness, composure

پیشنهاد کاربران

به معنی باحال بودن و باحالی هم استفاده می شود.
در ضمن معنای کاربر آرام درست نیست.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cool
✅️ اسم ( noun ) : cool / coolant / coolness / cooler
✅️ صفت ( adjective ) : cool
✅️ قید ( adverb ) : coolly
خفن بودن، خفنی
بی تفاوتی

بپرس