conventionally


برطبق یین ورسوم قراردادی ,مطابق قرارداد

جمله های نمونه

1. a conventionally dressed man
مردی که به طور متداول لباس پوشیده بود

2. she is not conventionally beautiful but she is quite elegant
او معیارهای زیبایی را ندارد ولی بسیار ملیح است.

3. People still wore their hair short and dressed conventionally.
[ترجمه گوگل]مردم هنوز موهای خود را کوتاه می‌پوشیدند و لباس‌های معمولی می‌پوشیدند
[ترجمه ترگمان]مردم هنوز موهای خود را کوتاه و خشن بر تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gross National Product is conventionally used to indicate economic development.
[ترجمه گوگل]تولید ناخالص ملی معمولاً برای نشان دادن توسعه اقتصادی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تولید ناخالص ملی به طور قراردادی برای نشان دادن توسعه اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. America conventionally attaches a rider to Israeli aid, to the effect that it must not be used in the occupied territories.
[ترجمه گوگل]آمریکا به طور متعارف یک سوار را به کمک های اسرائیل متصل می کند، به این معنا که نباید در سرزمین های اشغالی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]آمریکا به طور معمول سواری را به کمک اسرائیل متصل می کند، به این مضمون که نباید در سرزمین های اشغالی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though not conventionally pretty, she dressed with flair.
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور معمول زیبا نبود، اما با استعداد لباس می پوشید
[ترجمه ترگمان]با اینکه چندان معمولی نبود، با مهارت لباس پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many of the phrases that have conventionally been offered as examples seem rather artificial.
[ترجمه گوگل]بسیاری از عباراتی که به طور متعارف به عنوان نمونه ارائه شده اند، به نظر مصنوعی می رسند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عبارت هایی که به طور معمول پیشنهاد شده اند ساختگی به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet she was not a conventionally beautiful girl.
[ترجمه گوگل]با این حال او یک دختر معمولی زیبا نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال دختر خوشگلی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though not conventionally pretty, she dressed with flair, had a brave and decisive personality and considerable vitality.
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور معمول زیبا نبود، اما با استعداد لباس می پوشید، شخصیتی شجاع و قاطع و سرزندگی قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]اگر چه به طور معمول زیبا نبود، با استعداد لباس می پوشید، شخصیت شجاعانه و قاطع داشت و نیروی حیاتی قابل ملاحظه ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As with conventionally grown grains, millers will accept samples with a 2 % admixture and moisture content of 14 %.
[ترجمه گوگل]مانند غلات معمولی، آسیاب‌ها نمونه‌هایی را با مخلوط 2 درصد و رطوبت 14 درصد می‌پذیرند
[ترجمه ترگمان]همانطور که با غلات در حال رشد مرسوم است، millers نمونه ها را با مقدار ۲ % admixture و رطوبت ۱۴ % می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nose wheel is steered conventionally through the rudder pedals from both sides.
[ترجمه موسی] چرخ دنده از دو طرف به طور معمول از طریق پدال های سکان هدایت می شود.
|
[ترجمه گوگل]چرخ دماغه به طور معمول از طریق پدال های سکان از هر دو طرف هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]چرخ بینی به طور معمول از طریق پدال های سکان هر دو طرف هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conventionally, maps and graphic aids are introduced into mobility work only in middle childhood, if at all.
[ترجمه گوگل]به طور متعارف، نقشه ها و کمک های گرافیکی فقط در دوران کودکی در دوران کودکی وارد می شوند
[ترجمه ترگمان]Conventionally، نقشه ها و کمک های گرافیکی، تنها در دوران کودکی، به کار تحرک و تحرک تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Contrast also grants priority to lexical expressions that conventionally convey a specific meaning.
[ترجمه گوگل]کنتراست همچنین به عبارات واژگانی که به طور متعارف معنای خاصی را منتقل می کنند، اولویت می دهد
[ترجمه ترگمان]Contrast همچنین اولویت دادن به عبارات واژگانی است که به طور قراردادی معنی خاصی را منتقل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Trifling though they may appear, these are the conventionally cited points of contention between the Celtic and Roman churches.
[ترجمه گوگل]هر چند ممکن است به نظر بی اهمیت باشند، اینها مواردی هستند که معمولاً بین کلیساهای سلتیک و رومی ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]اگر چه ممکن است به نظر برسد، این موارد به طور قراردادی نقطه مورد بحث بین کلیساهای سلتیک و رومی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• according to custom, according to accepted norms; formally

پیشنهاد کاربران

به طور مرسوم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convene
✅️ اسم ( noun ) : convention / conventionality / conventioneer
✅️ صفت ( adjective ) : conventional
✅️ قید ( adverb ) : conventionally
1. Many of the phrases that have conventionally been offered as examples seem rather artificial.
بسیاری از عباراتی که به طور متعارف به عنوان نمونه ارائه شده اند ، به نظر مصنوعی می رسند.
2. Dispentiere had declared himself an atheist and was disappointed by a news report which had cast Einstein as conventionally religious.
...
[مشاهده متن کامل]

دیسپنتیره خود را خداناباور اعلام کرده بود و از اخباری که اینشتین را به طور متداول مذهبی معرفی کرده بود ناامید شد.
3. Where I work, in the Arab region, people are busy taking up Western innovations and changing them into things which are neither conventionally Western, nor are they traditionally Islamic.
در جایی که من کار می کنم ، در منطقه عرب ، مردم مشغول به دست آوردن نوآوری های غربی و تبدیل آنها به چیزهایی هستند که نه به طور متعارف غربی هستند و نه به طور سنتی اسلامی.
4. Of course, if this is not to your taste the book could simply be read conventionally as a single linear narrative.
مطمئناً ، اگر این موضوع به مذاق شما خوش نیاید ، می توانید کتاب را بصورت مرسوم و بصورت یک روایت خطی واحد بخوانید.
5. Like more conventionally minded artists, he made work that fluctuated in quality.
او مانند هنرمندانی که بیشتر به صورت قردادی بودند ، کارهایی را می ساخت که از نظر کیفیت نوسان داشت.
6. The nose wheel is steered conventionally through the rudder pedals from both sides.
چرخ دنده از دو طرف به طور معمول از طریق پدال های سکان هدایت می شود.
Conventionally= به طور متعارف، به طور متداول، بصورت مرسوم، به طور معمول، بصورت قراردادی

به صورت متداول
عموما، عرفا
به طور معمول
به مانند گذشته

بپرس