control key

/kənˈtroʊlˈkiː//kənˈtrəʊlkiː/

کلید کنترل

جمله های نمونه

1. Press and hold down the control key while you press '9'.
[ترجمه گوگل]در حالی که '9' را فشار می دهید، کلید کنترل را فشار داده و نگه دارید
[ترجمه ترگمان]در حالی که ۹ دکمه را فشار می دهید، دکمه کنترل را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Flame control: the control key allows quite fine flame adjustment, though you need practice to get this right.
[ترجمه گوگل]کنترل شعله: کلید کنترل امکان تنظیم کاملاً خوب شعله را فراهم می کند، اگرچه برای درست کردن این کار به تمرین نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]کنترل شعله: کلید کنترل اجازه تنظیم مناسب شعله را می دهد، اگر چه شما به تمرین نیاز دارید تا این تنظیمات را درست انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If the control key is left attached to the adjustment spindle it rapidly becomes too hot for comfortable handling.
[ترجمه گوگل]اگر کلید کنترل به دوک تنظیم متصل بماند، به سرعت برای جابجایی راحت بیش از حد داغ می شود
[ترجمه ترگمان]اگر کلید کنترل به the تنظیم متصل می ماند، به سرعت برای جابجایی راحت بسیار گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, instead of using the Control key, they use the Mac's Command key, which bears either a cloverlike symbol or an Apple logo.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها به جای استفاده از کلید Control، از کلید Command Mac استفاده می کنند که دارای نماد شبدر مانند یا لوگوی اپل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، به جای استفاده از کلید کنترل، آن ها از کلید فرماندهی مک استفاده می کنند، که یا نماد cloverlike یا لوگوی اپل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hold down the Control key and click on the tab of the December sheet.
[ترجمه گوگل]کلید Control را نگه دارید و روی برگه صفحه دسامبر کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]کلید کنترل را پایین نگه دارید و روی تب برگه دسامبر کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An operator control key which advances the tape until a tape skip restore character is sensed.
[ترجمه گوگل]یک کلید کنترل اپراتور که نوار را تا زمانی که یک کاراکتر بازیابی نوار پرش حس شود به جلو می برد
[ترجمه ترگمان]یک کلید کنترل اپراتور که به دست آوردن نوار تا زمانی که یک نوار شروع به بازیابی شخصیت می کند، احساس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A particular operator control key which, when depressed,(sentence dictionary) advances the tape until a tape skip restore character is sensed.
[ترجمه گوگل]یک کلید کنترل اپراتور خاص که وقتی فشرده شود (فرهنگ جمله) نوار را به جلو می برد تا زمانی که یک کاراکتر بازیابی نوار پرش حس شود
[ترجمه ترگمان]یک کلید کنترل اپراتور خاص که پس از افسردگی (فرهنگ لغت)، نوار را پیش می برد تا زمانی که یک نوار از کاراکتر احیا شود احساس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At present, therapists usually apply single transfer of control key points or pull of inhibitory points to treat hemiplegia patients in the early CVA rehabilitation spasticity stage.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، درمانگران معمولاً از انتقال تک نقاط کلیدی کنترل یا کشش نقاط بازدارنده برای درمان بیماران همی‌پلژی در مرحله اولیه اسپاستیسیتی توانبخشی CVA استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، درمان گرها معمولا یک انتقال واحد از نقاط کلیدی کنترل یا کشیدن نقاط بازدارنده برای درمان بیماران hemiplegia در مرحله اولیه cva rehabilitation انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The measure assurance, that is the quality control key to airborne computer development, is introduced in the paper.
[ترجمه گوگل]تضمین اندازه گیری، که کلید کنترل کیفیت برای توسعه کامپیوتر در هوا است، در مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]تضمین اندازه گیری، که کلید کنترل کیفیت برای توسعه کامپیوتر هوابرد است، در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To select more than one file, hold Control key down while you click on each file.
[ترجمه گوگل]برای انتخاب بیش از یک فایل، در حالی که روی هر فایل کلیک می کنید، کلید Control را پایین نگه دارید
[ترجمه ترگمان]برای انتخاب بیشتر از یک فایل، کنترل را پایین نگه دارید در حالی که روی هر فایل کلیک می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The control key adopts thin-film switch, and the whole casing is made of engineering plastic.
[ترجمه گوگل]کلید کنترل از سوئیچ لایه نازک استفاده می کند و کل بدنه از پلاستیک مهندسی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]کلید کنترل کلید لایه نازک را اتخاذ می کند و کل بدنه از پلاستیک مهندسی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Button remote control key code decoding can be displayed on the digital edition.
[ترجمه گوگل]رمزگشایی کد کلید کنترل از راه دور دکمه ای را می توان در نسخه دیجیتال نمایش داد
[ترجمه ترگمان]دکمه کنترل از راه دور دکمه رمزگشایی را می توان بر روی نسخه دیجیتالی نمایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Includes Typeof the emission control key parts, test results, implementation of related management.
[ترجمه گوگل]شامل نوع قطعات کلیدی کنترل انتشار، نتایج آزمایش، اجرای مدیریت مرتبط است
[ترجمه ترگمان]شامل typeof بخش های کلیدی کنترل انتشار، نتایج تست، اجرای مدیریت مرتبط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each instantiation will appear in the suspended activities list and you may use the cursor control keys to select the appropriate instantiation.
[ترجمه گوگل]هر نمونه در لیست فعالیت های تعلیق شده ظاهر می شود و می توانید از کلیدهای کنترل مکان نما برای انتخاب نمونه مناسب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]هر معرفی در فهرست فعالیت های معلق ظاهر خواهد شد و ممکن است از کلیدهای کنترل مکان نما برای انتخاب معرفی مناسب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Realizing furnace optimum control is based on combustion control, and that combustion control key is air fuel ratio control.
[ترجمه گوگل]تحقق کنترل بهینه کوره بر اساس کنترل احتراق است و کلید کنترل احتراق، کنترل نسبت سوخت هوا است
[ترجمه ترگمان]تشخیص کوره بهینه کوره بر پایه کنترل احتراق است و این که کلید کنترل احتراق، کنترل نسبت سوخت هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] کلید کنترل - کلید کنترل یا ctrl - کلید مخصوصی در بسیاری از صفحه کلیدهای کامپیوتری . وقتی این کلید به همراه کلید دیگری فشار داده می شود، معنای جدیدی به این کلید می دهد که به نرم افزار در حال استفاده بستگی دارد. برای آگاهی از اینکه چگونه کلید کنترل به کار می رود تا کاراکترهای کنترلی غیر چاپی نوشته شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• key which is pressed to execute a pre-defined computer command and does not create a regular printed character

پیشنهاد کاربران

control key ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کلید مهار
تعریف: یکی از کلیدهای صفحه‏کلید رایانه که آن را معمولاً هم‏زمان با کلید ( های ) دیگر فشار می‏دهند تا کار مشخصی انجام شود|||متـ . مهار 2

بپرس