contrived

/kənˈtraɪvd//kənˈtraɪvd/

ساختگی، وانمود شده، تصنعی، مصنوعی، تمهید شد، تمهید شد a contrived smile لبخند مصنوعی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: planned or artificial, esp. in an obvious way; not spontaneous.
مشابه: artificial

- The ending of the play was too contrived.
[ترجمه گوگل] پایان نمایشنامه خیلی ساختگی بود
[ترجمه ترگمان] پایان بازی، ابتکار عمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a contrived smile
لبخند مصنوعی

2. he contrived to get into the hall
او هر طوری بود وارد سالن شد.

3. a machine contrived from a few spare parts
ماشینی که با (امتزاج) چند بخش یدکی ابداع شده بود

4. they killed him and artfully contrived that it should appear to be my doing
او را کشتند و با تردستی طوری عمل کردند که گویی من او را کشته ام.

5. There was nothing contrived or calculated about what he said.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ساختگی یا حساب شده ای در مورد گفته های او وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]کاری ساخته و حساب شده چیزی نبود که او گفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They contrived a mask against poison gas.
[ترجمه گوگل]آنها ماسکی در برابر گازهای سمی ساختند
[ترجمه ترگمان]اونا یه ماسک ضد گاز سمی ساختن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He contrived to make matters worse.
[ترجمه گوگل]او تدبیر کرد تا اوضاع را بدتر کند
[ترجمه ترگمان]او موفق شد که اوضاع را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Schindler contrived to save more than 000 Polish Jews from the Nazis.
[ترجمه گوگل]شیندلر برای نجات بیش از 000 یهودی لهستانی از دست نازی ها تدبیر کرد
[ترجمه ترگمان]شیندلر تلاش کردند تا بیش از ۱۰۰،۰۰۰ یهودی لهستانی را از نازی ها نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He contrived to escape.
[ترجمه گوگل]او تدبیر کرد تا فرار کند
[ترجمه ترگمان]موفق شد فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He contrived to gain their votes.
[ترجمه گوگل]او برای به دست آوردن آرای آنها تدبیر کرد
[ترجمه ترگمان]او موفق شد آرا خود را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Somehow they contrived to live on her tiny income.
[ترجمه گوگل]به نوعی آن‌ها برای زندگی با درآمد ناچیز او تدبیر کردند
[ترجمه ترگمان]به هر حال موفق شدند با درآمد کوچکش زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The humour of the play is self-conscious and contrived.
[ترجمه گوگل]طنز نمایشنامه خودآگاه و ساختگی است
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی بازی آگاهانه و ابتکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They contrived a plan to defraud the company.
[ترجمه گوگل]آنها نقشه ای برای کلاهبرداری از شرکت طراحی کردند
[ترجمه ترگمان]اونا یه نقشه پیدا کردن که از شرکت کلاه برداری کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The orchestra contrived to produce some of its best playing for years.
[ترجمه گوگل]ارکستر سال‌ها تلاش کرد تا برخی از بهترین نوازندگی‌های خود را تولید کند
[ترجمه ترگمان]ارکستر ترتیبی داد که چند تا از بهترین بازی خود را برای سال ها تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The characters are as contrived as the plot.
[ترجمه گوگل]شخصیت ها به اندازه طرح داستان ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]شخصیت ها به اندازه نقشه ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obviously planned or schemed; labored, artificial
something that is contrived appears false and unnatural because it is so obviously deliberate or planned.

پیشنهاد کاربران

مصنوعی و باور ناپذیر ( درباره طرح داستان فیلم و سریال و. . . )
If you say that the plot of a play, film, or novel is contrived, you mean that it is unlikely and unconvincing.
The plot seems contrived.
contrived: تصنعی، ساختگی
گر چیزی را مشاهده کردید که به نظر fake باشه ( چون از پیش برنامه ریزی شده ) ، آنراcontrived بنامید. مثلا اگر می توانید دقایق پایانی فیلم ساخته شده برای تلویزیون را به راحتی پیش بینی کنید، آن راcontrived بنامید.
تصنعی، ساختگی، غیر طبیعیforced , artificial, faked, laboured, fabricated, concocted, unnatural, unrealistic, pat
Lacking in natural or spontaneous quality
Pat and contrived are semantically related. In some cases you can use "Pat" instead

کسب کردیم
ازپیش طراحی شده

بپرس