contrarian

/ˌkɑːnˈtreriən//ˌkɑːnˈtreriən/

(سرمایه گذاری در بورس سهام) خلاف گرای (کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می کند - مثلا سهام شرکتی را می خرد که همه از آن رو گردانند)

جمله های نمونه

1. He is by nature a contrarian.
[ترجمه شاطلا] او ذاتا فردی مخالفت کننده است.
|
[ترجمه گوگل]او ذاتاً مخالف است
[ترجمه ترگمان]او ذاتا آدم contrarian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An avowed contrarian, Carr, like Groucho Marx, seems to be suspicious of any group that would claim him.
[ترجمه گوگل]کار، مانند گروچو مارکس، مخالف آشکار، به نظر می رسد به هر گروهی که ادعای او را داشته باشد، مشکوک است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کار، مانند Groucho مارکس، به هر گروهی که ادعا می کند مشکوک است، مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A long-sighted contrarian might now dump equities for buildings.
[ترجمه گوگل]یک مخالف دوراندیش اکنون ممکن است سهام را برای ساختمان ها رها کند
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که contrarian طولانی در حال حاضر در حال dump برای ساختمان ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you think the contrarian suggestions sound like so much hogwash, consider this.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می‌کنید که پیشنهادات مخالف به نظر می‌رسد اینقدر هوس‌کننده به نظر می‌رسند، این را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر شما فکر می کنید که پیشنهادها contrarian خیلی شبیه هم هستند، این را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The groundswell of contrarians desperate to make a case for the Pittsburgh Steelers on Sunday has not yet gathered.
[ترجمه گوگل]انبوه مخالفان ناامید برای شکایت از پیتسبورگ استیلرز در روز یکشنبه هنوز جمع نشده است
[ترجمه ترگمان]The of در تلاش برای گرفتن یک پرونده برای تیم پیتزبورگ در روز یکشنبه، هنوز هم جمع نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lately, Street has been no place a contrarian investor seeking to do battle with the bears.
[ترجمه گوگل]اخیرا، خیابان جایی نبوده است که سرمایه گذار مخالفی به دنبال مبارزه با خرس ها باشد
[ترجمه ترگمان]اخیرا، خیابان هیچ جایی برای سرمایه گذار contrarian که به دنبال نبرد با خرس ها است، وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also important a contrarian bent, a confidence to go against the prevailing trend.
[ترجمه گوگل]همچنین یک انحراف مخالف، اعتماد به نفس برای مخالفت با روند غالب مهم است
[ترجمه ترگمان]هم چنین یک contrarian مصمم است که به روند حاکم بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile, value contrarian strategy research will also provide powerful proof to market semi - strong efficiency study.
[ترجمه گوگل]در همین حال، تحقیقات استراتژی متضاد ارزش نیز اثبات قدرتمندی برای مطالعه کارایی نیمه قوی بازار ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، تحقیقات استراتژی contrarian نیز مدرک محکمی برای مطالعه بهره وری semi بازار ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At market extremes, it is a wonderful contrarian indicatormagnetic south,'pointing inexactly the wrong direction.
[ترجمه گوگل]در نقاط افراطی بازار، یک نشانگر مغناطیسی شگفت انگیز برعکس است که دقیقاً جهت اشتباه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در حد افراط در بازار، آن یک contrarian شگفت انگیز در جنوب است که به مسیر نادرست اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The result shows that long - term contrarian investment strategy can excess earnings for the investors.
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می‌دهد که استراتژی سرمایه‌گذاری متضاد بلندمدت می‌تواند باعث افزایش درآمد برای سرمایه‌گذاران شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که استراتژی سرمایه گذاری دراز مدت می تواند درآمد اضافی برای سرمایه گذاران داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Contrarian Strategy implies buying the "value stock" which is priced too low and selling the "glamour stock" which is priced too high.
[ترجمه گوگل]استراتژی متضاد مستلزم خرید "سهام ارزشی" است که قیمت بسیار پایینی دارد و فروش "سهام جذاب" که قیمت بسیار بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]استراتژی Contrarian به خریدن \"سهام ارزش\" که بسیار پایین است و فروش سهام \"زرق و برق\" که خیلی بالا قیمت گذاری می شود، اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Investors with a contrarian bent are starting to tot up reasons to consider Europe now.
[ترجمه گوگل]سرمایه‌گذاران با گرایش مخالف در حال حاضر به دنبال دلایلی برای در نظر گرفتن اروپا هستند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران با گرایش contrarian شروع به ترک تحصیل می کنند تا اروپا را در حال حاضر در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Moreover, the profit of contrarian strategies is significantly improved when the mean-standard deviation ratio optimization allocation is used.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سود استراتژی های متضاد زمانی که از تخصیص بهینه سازی نسبت انحراف میانگین استاندارد استفاده می شود، به طور قابل توجهی بهبود می یابد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سود راهبردهای contrarian به طور قابل توجهی بهبود می یابد هنگامی که نسبت انحراف معیار میانگین انحراف استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That, after all, is what being a contrarian means.
[ترجمه گوگل]به هر حال مخالف بودن یعنی همین
[ترجمه ترگمان]پس از همه این ها، معنی contrarian این است که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It relies on secondary market average support force contrarian upside, look more carefully.
[ترجمه گوگل]متکی به میانگین نیروی حمایتی بازار ثانویه است
[ترجمه ترگمان]آن به طور متوسط بر روی سطح پشتیبانی متوسط بازار تکیه دارد که وارونه جلوه می کند و با دقت بیشتری به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• opposer, one who objects to the majority opinion

پیشنهاد کاربران

مخالف خوان، ساز مخالف زن
متضاد اندیش
سنت شکن
خلاف اندیش ( ـی ) ، خلاف گرا ( یی )
خلاف گرایی ( کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می کند - مثلا سهام شرکتی را می خرد که همه از آن رو گردانند )
پادنویس
مخالف
کسی که در زندگی برخلاف جریان شنا میکند
خلاف نظر عام، استثنائی

بپرس