contraption

/kənˈtræpʃn̩//kənˈtræpʃn̩/

معنی: اسباب، اختراع، ابتکار، تدبیر
معانی دیگر: دستگاه (به ویژه اگر عجیب یا پیچیده یا سرهم بندی شده باشد)، ماشین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a mechanical device, sometimes of odd design or construction; gadget.
مشابه: gadget

- How do you make this contraption work?
[ترجمه گوگل] چگونه می توانید این ابزار را کار کنید؟
[ترجمه ترگمان] چطور این اختراع رو درست می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a strange contraption with various pipes sticking out from it.
[ترجمه گوگل] این یک ابزار عجیب بود که لوله های مختلفی از آن بیرون زده بود
[ترجمه ترگمان] این یک اختراع عجیب بود که لوله های مختلف از آن بیرون زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he claimed that his contraption will make humans invisible
او مدعی بود که دستگاه سرهم بندی شده اش انسان را نامرئی می کند.

2. She showed us a strange contraption that looked like a satellite dish.
[ترجمه گوگل]او ابزار عجیبی را به ما نشان داد که شبیه بشقاب ماهواره بود
[ترجمه ترگمان] اون یه اختراع عجیب رو به ما نشون داد که شبیه یه دیش ماهواره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't understand how this contraption operates.
[ترجمه گوگل]من متوجه نمی شوم که چگونه این ابزار کار می کند
[ترجمه ترگمان]من نمی فهمم این اختراع چطور کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Whatever's that strange contraption you've got in the garage?
[ترجمه گوگل]این وسیله عجیب و غریب که در گاراژ دارید، هر چه هست؟
[ترجمه ترگمان]این اختراع عجیب که توی گاراژ پیدا کردی، چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Does this contraption work?
[ترجمه گوگل]آیا این ابزار کار می کند؟
[ترجمه ترگمان]این اختراع کار میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At its first airing, the contraption rolled less than 100 meters before the transmission froze up.
[ترجمه گوگل]در اولین تهویه، دستگاه قبل از اینکه گیربکس متوقف شود، کمتر از 100 متر غلتید
[ترجمه ترگمان]در اولین پخش، این ابتکار کم تر از ۱۰۰ متر طول کشید تا این که این انتقال منجمد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One enthusiast has constructed a gallows-like contraption in order to perfect his technique.
[ترجمه گوگل]یکی از علاقه مندان برای اینکه تکنیک خود را کامل کند، سازه ای شبیه چوبه دار ساخته است
[ترجمه ترگمان]یک تن از مردم برای کامل کردن روش خود، یک \"contraption\" را ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By demonstrating his floating contraption - part surfboard, part kayak and part sailboard - Halfon hopes to create a tide of attention.
[ترجمه گوگل]هالفون با نشان دادن ابزار شناور خود - بخشی از تخته موج‌سواری، بخشی از کایاک و قسمتی از تخته بادبانی - امیدوار است که موجی از توجه را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]کایاک بخش \"surfboard\" و \"sailboard\" (Halfon،)، با نشان دادن بازی شناور \"surfboard\" (part part)، امیدوار است که موجی از توجه را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one place in the contraption governs walking.
[ترجمه گوگل]هیچ جایی در تدبیر بر راه رفتن حاکم نیست
[ترجمه ترگمان] هیچ جایی توی این اختراع نیست که بتونه راه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The steam engine is an unthinkable contraption without the domesticating loop of the revolving governor.
[ترجمه گوگل]موتور بخار بدون حلقه اهلی‌سازی گاورنر گردان وسیله‌ای غیرقابل تصور است
[ترجمه ترگمان]موتور بخار یک ابتکار قابل تصور نیست، بدون حلقه domesticating حاکم در حال چرخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From this unique contraption, Hart will oversee the live performances.
[ترجمه گوگل]هارت از این ابزار منحصر به فرد بر اجرای زنده نظارت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هارت از این ابتکار بی نظیر بر اجرای زنده نظارت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a contraption for washing windows on tall buildings.
[ترجمه گوگل]این یک ابزار برای شستن پنجره های ساختمان های بلند است
[ترجمه ترگمان]این یک ابتکار برای شستن پنجره های ساختمان های بلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seven of us squeezed into this contraption, which wheezed along at about ten miles an hour, coughing blue fumes.
[ترجمه گوگل]هفت نفر از ما به این وسیله فشار آوردیم، که با سرعت ده مایل در ساعت خس خس می کرد و بخارهای آبی سرفه می کرد
[ترجمه ترگمان]هفت نفر از ما به این اختراع فشار آوردیم که در حدود ده مایل در ساعت راه می رفت و دود آبی رنگ سرفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is not surprising that this contraption serves itself more reliably than it does ordinary Brazilians.
[ترجمه گوگل]تعجب آور نیست که این ابزار با اطمینان بیشتری نسبت به برزیلی های معمولی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]تعجب آور نیست که این ابتکار به طور قابل اعتمادی به خود عمل می کند تا برزیلی معمولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The contraption held small plates of cattle blood and other substance that were covered by a thin membrane to mimic skin.
[ترجمه گوگل]این ماده حاوی صفحات کوچکی از خون گاو و مواد دیگری بود که با یک غشای نازک پوشیده شده بود تا پوست را شبیه سازی کند
[ترجمه ترگمان]The صفحات کوچکی از خون گاو و مواد دیگر را که توسط غشا نازک برای تقلید از پوست پوشانده شده بود، داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

تدبیر (اسم)
measure, counsel, rede, design, contraption, experiment, scheme, contrivance, plan, machination, gimmick

انگلیسی به انگلیسی

• gadget, thing, device, strange machine
a contraption is a strange-looking device or machine.

پیشنهاد کاربران

a device or machine that looks awkward or old - fashioned, especially one that you do not know how to use
دستگاه یا ماشینی که نامناسب یا قدیمی به نظر می رسد، به خصوص دستگاهی که نمی دانید چگونه از آن استفاده کنید.
...
[مشاهده متن کامل]

strange contraption/ What's that strange contraption in the garage?
Synonyms;
appliance
device ( MACHINE )
gadget
gizmo/ informal
widget

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/contraption
اختراع عجیب و غریب
ساز و کار
دستگاه بدساخت، سر هم بندی شده

بپرس