continually


پیوسته ,دائما,همیشه ,مدام

جمله های نمونه

1. he continually interrupted my speech
او مکررا نطق مرا قطع کرد.

2. advertising that tries continually to be different
اگهی هایی که دائما سعی می شود (با سایرین) فرق داشته باشند

3. the ideals toward which the revolution continually tended
آرمان هایی که انقلاب دایما به سوی آنها می رفت

4. She is continually abusing her position/authority by getting other people to do things for her.
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم از موقعیت/اقتدار خود سوء استفاده می کند و دیگران را وادار به انجام کارهایی برای او می کند
[ترجمه ترگمان]او مدام از موقعیت \/ قدرت خود با دست زدن به دیگران برای انجام کارها برای او سو استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He continually cracked his whip and shouted at the mule.
[ترجمه گوگل]او مدام شلاق خود را می شکست و بر سر قاطر فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]پیوسته شلاق خود را به صدا در می آورد و به قاطر فریاد می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's continually gloating over/about her new job.
[ترجمه گوگل]او دائماً از شغل جدیدش ابراز خوشحالی می کند
[ترجمه ترگمان]مدام در مورد شغل جدیدش به من نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She cried almost continually and threw temper tantrums.
[ترجمه گوگل]او تقریباً مدام گریه می‌کرد و عصبانیت‌های شدیدی به او می‌داد
[ترجمه ترگمان]مدام گریه می کرد و عصبانی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ethnic minorities are continually scapegoated for the lack of jobs.
[ترجمه گوگل]اقلیت های قومی به دلیل کمبود شغل به طور مداوم قربانی می شوند
[ترجمه ترگمان]اقلیت های قومی به طور مداوم به خاطر فقدان شغل scapegoated می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The newspapers are continually tilting at the government.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها مدام به سمت دولت متمایل می شوند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها مدام به دولت گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sarah had been plagued continually by a series of minor illnesses.
[ترجمه گوگل]سارا مدام درگیر یک سری بیماری های جزئی بود
[ترجمه ترگمان]سارا پیوسته با یک سری بیماری کوچک به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are continually reassessing the situation.
[ترجمه گوگل]ما به طور مستمر در حال ارزیابی مجدد وضعیت هستیم
[ترجمه ترگمان]ما پیوسته در این مورد بحث می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I continually have to remind him of his responsibilities.
[ترجمه گوگل]من باید مدام مسئولیت هایش را به او یادآوری کنم
[ترجمه ترگمان]مدام باید به او یادآوری کنم که مسئولیت های خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was continually late for work.
[ترجمه گوگل]او مدام سر کار دیر می آمد
[ترجمه ترگمان]پیوسته برای کار دیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The child continually disturbs the class.
[ترجمه گوگل]کودک مدام کلاس را مزاحم می کند
[ترجمه ترگمان]بچه مدام مزاحم کلاس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• successively, sequentially

پیشنهاد کاربران

🖇 تفاوت continually و continuously
هر دو واژه معنای مشابه ای دارن ( پیوسته ، بطور مداوم ، دائما )
اما تفاوتشون در اینه که continually وقتی به کار می ره که یک رخدادی از قبل آغاز شده و به طور مداوم ادامه پیدا کرده و بعد تموم شده اما continuously وقتی به کار می ره که یک رخدادی از قبل آغاز شده و هرگز اون رخداد به پایان نمیرسه
...
[مشاهده متن کامل]

📍 It rained continually
📍The sea moves continuously

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

دائما
پیوسته
continuously
cintinually
if u have on ald car it could continually ( continuouslly ) break down
i continually ( continuously ) tried to put u through but u didn't answer and i concerned
مداوم پیوسته یا بطور مداوم
پیج تو اینستا دنبال کنید⁦♥️⁩
به طور مداوم، به صورت مستمر
مرتبًا
بی وقفه
همواره

بپرس