contempt

/kənˈtempt//kənˈtempt/

معنی: اهانت، تحقیر
معانی دیگر: خوارسازی، خواری، تحقیرشدگی، خفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the feeling or expression of angry disgust, as at something wicked or unworthy; scorn.
مترادف: disdain, scorn
متضاد: admiration, esteem, honor, respect
مشابه: derision, detestation, disgust, loathing, mockery, opprobrium, revulsion

- her contempt for cheaters
[ترجمه رضا ك.] بیزاری او از متقلبان
|
[ترجمه امیر] تنفر او نسبت به متقلب ها
|
[ترجمه گوگل] تحقیر او برای متقلبان
[ترجمه ترگمان] و تحقیر او را نسبت به cheaters انجام می داد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being scorned or despised; disgrace.
مترادف: disgrace, ignominy
مشابه: disesteem, disfavor, dishonor, disrepute, humiliation, odium, opprobrium, shame

(3) تعریف: in law, overt disrespect for or disobedience of a judge, court, or legislature.
مشابه: disobedience, disregard, disrespect, irreverence

جمله های نمونه

1. familiarity breeds contempt
آشنایی زیاد (با کسی) موجب کوچک پنداری (او) می شود

2. he didn't feel anything but contempt for the many
او برای توده ها جز تحقیر چیزی احساس نمی کرد.

3. they looked at foreigners with contempt
آنها به خارجیان با نظر تحقیر می نگریستند.

4. to subject oneself to the contempt of others
خود را دستخوش تحقیر دیگران کردن

5. her rudeness was also savoring of contempt
بی ادبی او حاوی نشانه هایی از تحقیر هم بود.

6. his actions brought his nation into contempt
اعمال او موجب سرافکندگی ملت او شد.

7. the shrug of her shoulder showed her contempt
شانه بالا انداختن او حاکی از بی اعتنایی او بود.

8. He interpreted the silence as contempt.
[ترجمه گوگل]او سکوت را به تحقیر تعبیر کرد
[ترجمه ترگمان]سکوت را به صورت تحقیر تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I shall treat that suggestion with the contempt it deserves.
[ترجمه گوگل]من با آن پیشنهاد با تحقیر شایسته برخورد خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من این پیشنهاد را با تحقیری که شایسته آن است انجام خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tobacco companies may be guilty of contempt of court for refusing to produce the documents.
[ترجمه گوگل]شرکت‌های دخانیات ممکن است به دلیل امتناع از ارائه اسناد، به دلیل اهانت به دادگاه مجرم باشند
[ترجمه ترگمان]شرکت های دخانیات ممکن است به خاطر امتناع از تولید این اسناد، به جرم توهین به دادگاه مجرم شناخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She'd developed what she considered a healthy contempt for authority.
[ترجمه گوگل]او چیزی را ایجاد کرده بود که او آن را تحقیر سالم برای اقتدار می دانست
[ترجمه ترگمان]او آنچه را که به عنوان تحقیری سالم به قدرت در نظر گرفته بود توسعه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her gesture was indicative of contempt.
[ترجمه گوگل]ژست او نشان دهنده تحقیر بود
[ترجمه ترگمان]ژست او حاکی از تحقیر و تحقیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He gave a snort of contempt.
[ترجمه گوگل]او خرخری از تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]او خرناسی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At school she had complete contempt for all her teachers.
[ترجمه گوگل]در مدرسه او تمام معلمان خود را تحقیر می کرد
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه نسبت به همه her تحقیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Familiarity breeds contempt.
[ترجمه Maryam] دوری و دوستی
|
[ترجمه گوگل]آشنایی باعث تحقیر می شود
[ترجمه ترگمان]familiarity را تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He faced imprisonment for contempt of court.
[ترجمه گوگل]او به دلیل اهانت به دادگاه با زندان مواجه شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اهانت به دادگاه با زندان مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهانت (اسم)
contumely, baffle, impertinence, offense, insolence, disrespect, contempt, disdain

تحقیر (اسم)
diminution, slight, contempt, disdain, belittlement, humiliation, scorn, humility, letdown, meiosis

تخصصی

[حقوق] توهین، اهانت، تحقیر

انگلیسی به انگلیسی

• scorn, disdain; disrespect (law)
if you have contempt for someone or something, you do not like or respect them at all.
contempt or contempt of court is the criminal offence of disobeying an instruction from a judge or a court of law; a legal use.
if you hold someone or something in contempt, you feel contempt for them.

پیشنهاد کاربران

نفرت
انزجار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : contemn
اسم ( noun ) : contempt
صفت ( adjective ) : contemptible / contemptuous
قید ( adverb ) : contemptibly / contemptuously
...
[مشاهده متن کامل]

❗️نکته: دوستان عزیز دقت کنید که فعلِ contemn یک فعل منسوخ است و دیگر در انگلیسی امروزه استفاده نمی شود اما اسم، صفت ها و قید های آن به طور کاملا رایج مورد استفاده قرار می گیرند

تحقیر / توهین / بی احترامی
disrespect
حمله ی کلامی ( یا غیرکلامی ) ؛ انتقاد تند؛ توهین
بیزاری
بی احترامی , اهانت
# She said it with contempt
# He interpreted the silence as contempt
# He faced imprisonment for contempt of court
If you are summonsed and do not attend court, you may be found guilty of contempt of court
اگه به دادگاه فراخوانده بشید و حضور پیدا نکنید، ممکنه بی احترامی/اهانت به دادگاه از جانب شما برداشت بشه
سرافکندگی
بی اعتنایی
تحقیر آمیز
تحقیر و بی اعتنایی
بی احترامی کردن، خوار شمردن، بی اهمیت پنداشتن، جدی نگرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس