contagious

/kənˈteɪdʒəs//kənˈteɪdʒəs/

معنی: ساری، واگیر، مسری، واگیردار
معانی دیگر: پراکنده شونده، سرایت پذیر، واگیرگونه، وابسته به پرستاری از بیماران واگیرگر (دارای بیماری مسری)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: contagiously (adv.), contagiousness (n.)
(1) تعریف: capable of being spread from person to person by contact or association.
مترادف: communicable, infectious, transmissible, transmittable
مشابه: catching, epidemic, pandemic, pestilential, transferable

- Measles is a contagious disease.
[ترجمه kkkk] سرخک یک بیماری واگیر دار است.
|
[ترجمه گوگل] سرخک یک بیماری مسری است
[ترجمه ترگمان] سرخک بیماری مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The infection is highly contagious.
[ترجمه ککک] عفونت بسیار واگیر دار است
|
[ترجمه گوگل] عفونت بسیار مسری است
[ترجمه ترگمان] عفونت به شدت مسری - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: carrying or capable of spreading a disease.
مشابه: leprous, rabid, sick

- The sick child is contagious and shouldn't be in school.
[ترجمه هیولا] مریضی کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد
|
[ترجمه زهرا بانو] کودک بیمار، ناقل بیماری است و نباید در مدرسه باشد
|
[ترجمه R.D.Ds] بچه ی بیمار ، ( بیماری را ) سرایت می دهد و نباید در مدرسه باشد
|
[ترجمه گوگل] کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد
[ترجمه ترگمان] کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: spreading easily and rapidly from person to person.
مترادف: infectious
مشابه: catching, epidemic

- The fear was contagious and swept through the village.
[ترجمه گوگل] ترس مسری بود و تمام روستا را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] ترس مسری بود و از میان دهکده می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The joke wasn't that funny but all the children were soon overcome with contagious laughter.
[ترجمه گوگل] شوخی چندان خنده دار نبود، اما به زودی همه بچه ها غرق خنده های مسری شدند
[ترجمه ترگمان] این شوخی خنده دار نبود، اما همه بچه ها به زودی غش غش غش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. contagious laughter
خنده ی واگیر مانند،خنده ی القایی

2. contagious abortion
(دامداری) بچه اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)

3. cancer is not contagious
سرطان واگیردار نیست.

4. his humor is contagious
شوخ طبعی او واگیردار است.

5. the management of contagious diseases
کنترل بیماری های واگیردار

6. doctors are now more circumspect about contagious diseases
دکترها اکنون در مورد بیماری های مسری محتاطترند.

7. so far we have been able to contain that contagious disease
تا به حال توانسته ایم آن بیماری واگیر را مهار کنیم.

8. It's a highly contagious infection.
[ترجمه گوگل]این یک عفونت بسیار مسری است
[ترجمه ترگمان]این یک عفونت بسیار مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People with contagious diseases should be isolated.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به بیماری های واگیر باید ایزوله شوند
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به بیماری های مسری باید از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Antonio has a contagious enthusiasm for the beautiful aspect of food.
[ترجمه گوگل]آنتونیو به جنبه زیبای غذا اشتیاق مسری دارد
[ترجمه ترگمان]آنتونیو، شور و شوق مسری برای جنبه زیبا غذا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new disease proved contagious.
[ترجمه گوگل]بیماری جدید مسری بود
[ترجمه ترگمان]این بیماری جدید مسری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Keep him off school till he stops being contagious.
[ترجمه گوگل]او را از مدرسه دور کنید تا زمانی که دیگر مسری نیست
[ترجمه ترگمان]اونو از مدرسه خارج کن تا وقتی که دیگه واگیردار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The belief in Hawaii that leprosy was contagious was accompanied by the thought that the disease might be communicated through vaccination.
[ترجمه گوگل]اعتقاد در هاوایی مبنی بر مسری بودن جذام با این فکر همراه بود که بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون منتقل شود
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به هاوایی که جذام مسری بود، همراه با این اندیشه بود که این بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It’s not contagious, you know. Death is as natural as life. It’s part of the deal we made. Mitch Albom
[ترجمه گوگل]این مسری نیست، می دانید مرگ به اندازه زندگی طبیعی است این بخشی از معامله ای است که ما انجام دادیم میچ آلبوم
[ترجمه ترگمان]این مسری نیست، می دانید مرگ نیز مانند زندگی طبیعی است این قسمتی از معامله است که ما انجام دادیم میچ albom
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's got a contagious laugh.
[ترجمه گوگل]یه خنده مسری داره
[ترجمه ترگمان]او یک خنده مسری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. For example, recessions and inflations can be highly contagious among nations.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، رکود و تورم می تواند در بین کشورها بسیار مسری باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، recessions و inflations می تواند در میان ملت ها به شدت مسری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. People with measles are highly contagious.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به سرخک بسیار مسری هستند
[ترجمه ترگمان]مردم مبتلا به سرخک به شدت مسری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Quinn's lust for life is contagious.
[ترجمه گوگل]شهوت کوین برای زندگی مسری است
[ترجمه ترگمان]شهوت کویین برای زندگی مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

واگیر (صفت)
catching, infectious, contagious, epidemic

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

واگیردار (صفت)
contagious, zymotic

تخصصی

[ریاضیات] واگیری

انگلیسی به انگلیسی

• infectious, communicable, transmissible, catching
a contagious disease can be caught by contact with people or things that are infected with it.
a contagious feeling or attitude spreads quickly among a group of people.

پیشنهاد کاربران

contagious ( adj ) ( kənˈteɪdʒəs ) =a contagious disease spreads by people touching each other, e. g. Scarlet fever is highly contagious. contagiously ( adv ) , contagion ( n )
contagious
واگیردار، همه گیر
در مورد بیماری که به معنای مسری و واگیردار هست، اما در مورد احساسات و رفتار می تونیم بگیم احساسی که به دیگران منتقل میشه. مثلا در جمله
his humor is contagious
می تونیم بگیم حس شوخ طبعی او به دیگران هم منتقل میشه ( دیگران رو تحت تاثیر قرار میده و باعث میشه اون ها هم شوخی و مزاح رو شروع کنند ) . گاهی باید بصورت عبارت توضیحی ترجمه کنیم و لزومی نداره حتما در قالب یک واژه گفته بشه. ببینید مفهوم موردنظر رو در فارسی چطور میگیم همون رو بنویسید.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : contagion
✅️ صفت ( adjective ) : contagious
✅️ قید ( adverb ) : contagiously
[بیماری ، خنده، خمیازه ، احساس و…]مُسری - واگیر دار - همه گیر
مسری
spreading by contact, easily spreading from one to another
مسری، واگیر
۱ - همه گیر
Intrested in the project was contagious and soon all opposition to it collapsed
علاقه به این پروژه همه گیر شد و زود همه مخالفت ها از بین رفت
۲ - عفونی ( واگیر، مسری، سرایت پذیر )
Contagious / infections is adjective for something that can spread
Infectious
contagious ( علوم سلامت )
واژه مصوب: مسری
تعریف: ویژگی بیماری واگیرداری که مستقیماً از یک میزبان به میزبان دیگر منتقل میشود
رواج ( رواج یک مد )
کِن تِی جِس
واگیردار - ناقل - مسری
Your excitement is contagious. Keep doing you
New California Variant More Contagious, Tow Studies Confirm
NEW YORK TIMES@
واگیردار، عفونی
infectious /transmitable /communicable
اما معنی دوم آن زمانی ست که: اگر احساس، دیدگاه یا کاری را انجام دهیم که دیگران رو سریعا تحت تاثیر قرار بده و باعث بشه اونا هم شروع به انجام اون کار یا داشتن اون احساس یا دیگاه بکنن.
خب به این حالت چی باید بگیم؟
a person who is contagious has a disease that can be passed to another person by touch
ناقل
واگیردار
مسری، واگیردار
* معنی اصلی آن " مسری یا سرایت کننده" می باشد، مثل بیماری سرایت کننده ( که از طریق لمس کردن منتقل میشن )
* اما معنی دوم آن زمانی ست که: اگر احساس، دیدگاه یا کاری را انجام دهیم که دیگران رو سریعا تحت تاثیر قرار بده و باعث بشه اونا هم شروع به انجام اون کار یا داشتن اون احساس یا دیگاه بکنن.
سرایت کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس