consulate

/ˈkɑːnsələt//ˈkɒnsjʊlət/

معنی: کنسولگری، اداره کنسولی
معانی دیگر: قنسولخانه، مقام و حوزه ی اختیارات کنسول، دوران خدمت کنسول، (روم باستان) دوره ی خدمت دادرس کل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the buildings and grounds occupied by a consul.

(2) تعریف: the position or term of office of a consul.

جمله های نمونه

1. The agency was not accredited by the Philippine Consulate to offer contracts to Filipinos abroad.
[ترجمه گوگل]این آژانس توسط کنسولگری فیلیپین برای ارائه قرارداد به فیلیپینی ها در خارج از کشور معتبر نبود
[ترجمه ترگمان]این آژانس از طرف کنسولگری فیلیپین مجاز به ارائه قرارداد به فیلیپینی ها در خارج نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The staff at the consulate seemed not only insensitive, but professionally inadequate.
[ترجمه گوگل]کارکنان کنسولگری نه تنها بی احساس، بلکه از نظر حرفه ای نیز ناکافی به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]کارکنان کنسولگری نه تنها بی عاطفه بودند، بلکه به لحاظ حرفه ای کافی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The consulate will carryon a political dialogue with Indonesia.
[ترجمه گوگل]کنسولگری گفت و گوی سیاسی با اندونزی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]کنسولگری یک گفتگوی سیاسی با اندونزی برگزار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The American consulate was a magnificent edifice in the centre of Bordeaux.
[ترجمه گوگل]کنسولگری آمریکا ساختمانی باشکوه در مرکز بوردو بود
[ترجمه ترگمان]کنسولگری آمریکا بنایی بی نظیر در مرکز بوردو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Spanish consulate is the large white building opposite the bank.
[ترجمه گوگل]کنسولگری اسپانیا ساختمان بزرگ سفید رنگ روبروی بانک است
[ترجمه ترگمان]کنسولگری اسپانیا ساختمان سفید بزرگی روبروی بانک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The consulate was upgraded to embassy status.
[ترجمه گوگل]کنسولگری به وضعیت سفارت ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]کنسولگری در وضعیت سفارت ارتقا یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They managed to make contact with the British consulate in Lyons.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند با کنسولگری بریتانیا در لیون ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند با کنسولگری انگلیس در لیون ارتباط برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inside the two-story consulate building, lights blazed in most of the offices.
[ترجمه گوگل]در داخل ساختمان دو طبقه کنسولگری، چراغ‌ها در اکثر دفاتر می‌سوخت
[ترجمه ترگمان]داخل ساختمان کنسولگری دو طبقه، چراغ ها در بیشتر ادارات می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They hurried there but the consulate could offer no assistance.
[ترجمه گوگل]آنها با عجله به آنجا رفتند اما کنسولگری نتوانست کمکی ارائه کند
[ترجمه ترگمان]با عجله به آنجا رفتند، اما کنسول نمی توانست کمکی به او بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When our visas were delivered from the Soviet consulate I noticed that they showed not only Moscow but also Novosibirsk.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ویزاهای ما از کنسولگری شوروی تحویل داده شد، متوجه شدم که آنها نه تنها مسکو بلکه نووسیبیرسک را نیز نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]زمانی که ویزای ما از کنسولگری شوروی تحویل داده شد متوجه شدم که نه تنها مسکو بلکه نووسیبیرسک هم این کشور را نشان داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He and Margaret had gone from the consulate to a bar in the Friedrichstrasse.
[ترجمه گوگل]او و مارگارت از کنسولگری به یک بار در خیابان فردریش رفته بودند
[ترجمه ترگمان]او و مارگارت از کنسولگری به بار در the رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For further information, travelers may contact the consulate.
[ترجمه گوگل]برای کسب اطلاعات بیشتر، مسافران می توانند با کنسولگری تماس بگیرند
[ترجمه ترگمان]برای اطلاعات بیشتر، مسافران ممکن است با کنسولگری تماس بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The consulate official was being pigheaded about giving us our visas.
[ترجمه گوگل]کارمند کنسولگری از اینکه ویزاهایمان را به ما بدهد سر و کله می زدند
[ترجمه ترگمان]مقام رسمی کنسولگری برای دادن ویزا ما یک کله خر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two unidentified gunmen opened fire on the Consulate van.
[ترجمه گوگل]دو مرد مسلح ناشناس به سمت وانت کنسولگری تیراندازی کردند
[ترجمه ترگمان]دو مرد مسلح ناشناس به سمت کنسولگری کنسولگری تیراندازی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنسولگری (اسم)
consulate

اداره کنسولی (اسم)
consulate

تخصصی

[حقوق] کنسولگری

انگلیسی به انگلیسی

• office of a consul (official chosen by a government to represent its interests in a foreign country)
a consulate is the place where a consul works.

پیشنهاد کاربران

consul: کنسول ( نماینده )
consulate: کنسولگری
console: دلداری دادن، آرام کردن
council: انجمن، شورا
consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع )
counsellor: وکیل یا مشاور
counsel: سفارش کردن
consulate ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: کنسولگری
تعریف: اداره‏ای که کشوری برای انجام امور کنسولی در کشور دیگر ایجاد می‏کند

بپرس