construct

/kənˈstrəkt//kənˈstrʌkt/

معنی: ایجاد کردن، ساختن، بناء کردن، ساختمان کردن
معانی دیگر: بنا کردن، احداث کردن، (هندسه) رسم کردن، ساختمان، ساختار، سازه، کدواده، نظریه، همسازه، مفهوم، ابداع کردن، تدوین کردن، انشا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: constructs, constructing, constructed
• : تعریف: to put together by assembling component parts; build.
مترادف: assemble, build, erect, fabricate, make
متضاد: demolish, tear down
مشابه: create, fashion, form, frame, manufacture, raise, rear

- The new library will be constructed on the site of the old one.
[ترجمه تابناک] کتابخانه جدید درمکان قدیمی ساخته خواهد شد
|
[ترجمه ayoub] کتابخانه جدید در محل کتابخانه قدیم بنا خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل] کتابخانه جدید در محل کتابخانه قدیمی ساخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان] کتابخانه جدید در محل یک کتابخانه قدیمی ساخته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The students constructed models of various molecules.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان مدل هایی از مولکول های مختلف ساختند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان مدل هایی از مولکول های مختلف ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: constructible (adj.), constructor (constructer) (n.)
• : تعریف: an idea or concept that is made from other, simpler ideas or concepts.
مترادف: concept
مشابه: idea, image, model

- "Working memory" is one of the constructs of cognitive psychology.
[ترجمه ادیانی] �حافظه کاری� یکی از برساخت های روانشناسی شناختی است
|
[ترجمه گوگل] «حافظه کاری» یکی از سازه های روانشناسی شناختی است
[ترجمه ترگمان] \"حافظه کاری\" یکی از ساختارهای روان شناسی شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to construct a house
خانه ساختن

2. to construct a motor
موتور ساختن

3. to construct a regular octagon
رسم کردن یک هشت ضلعی منظم

4. a logical construct
همسازه ی منطقی

5. this unit is a huge construct of wheels, chains, and wiring
این دستگاه ساختار عظیمی است از چرخ و زنجیر و سیم کشی

6. a perfect circle is an ideal impossible to construct
یک دایره ی کامل انگاره ای است که درست کردن آن غیر ممکن می باشد.

7. a tax of forty pounds per poll to construct the church
چهل پوند مالیات سرانه برای ساختن کلیسا

8. There are plans to construct a new road bridge across the river.
[ترجمه گوگل]برنامه‌هایی برای ساخت یک پل جاده‌ای جدید بر روی رودخانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای ساخت پل جدید جاده ای در طول رودخانه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To acquire the habit of reading is to construct for yourself a refuge from almost all the miseries of life. W. Somerset Maugham
[ترجمه گوگل]به دست آوردن عادت به خواندن، ساختن پناهگاهی برای خود از تقریباً تمام بدبختی های زندگی است دبلیو سامرست موام
[ترجمه ترگمان]برای این که عادت به خواندن به دست آید، برای خود پناهگاهی از تقریبا همه بدبختی های زندگی است دبلیو سامرست Maugham
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's construct a square on this line.
[ترجمه گوگل]بیایید یک مربع روی این خط بسازیم
[ترجمه ترگمان]بیا یه چیزی تو این صف درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Police officers are trying to construct the timescale of events leading up to the murder.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس در تلاش هستند تا مقیاس زمانی وقایع منجر به قتل را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس در حال تلاش برای ساخت زمان بندی رویداده ای منتهی به این قتل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now they can construct tunnel systems without hindrance.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها می توانند بدون هیچ مانعی سیستم های تونلی بسازند
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها می توانند سیستم های تونل را بدون مانع ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is proverbially easier to destroy than to construct.
[ترجمه گوگل]از بین بردن آن آسانتر از ساختن است
[ترجمه ترگمان]تخریب آسان تر از ساخت آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You must learn how to construct a logical argument.
[ترجمه گوگل]شما باید یاد بگیرید که چگونه یک استدلال منطقی بسازید
[ترجمه ترگمان]شما باید یاد بگیرید که چطور یک استدلال منطقی بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tutors can construct tests appropriate to individual students' needs.
[ترجمه گوگل]معلمان می توانند آزمون هایی را متناسب با نیازهای دانش آموزان بسازند
[ترجمه ترگمان]Tutors می توانند تست های مناسب برای نیازهای دانش آموزان را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Construct a square with sides of 5cm.
[ترجمه گوگل]یک مربع با اضلاع 5 سانتی متر بسازید
[ترجمه ترگمان]یک مربع با اضلاع ۵ سانتی متر بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Any attempt to construct an ideal society is foredoomed to failure.
[ترجمه گوگل]هر تلاشی برای ساختن یک جامعه ایده آل محکوم به شکست است
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش برای ساخت یک جامعه آرمانی به شکست منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There they construct a small royal cell.
[ترجمه گوگل]در آنجا یک سلول کوچک سلطنتی می سازند
[ترجمه ترگمان]آنجا یک سلول کوچک سلطنتی را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

بناء کردن (فعل)
ground, mason, construct, build, erect, put up, upbuild

ساختمان کردن (فعل)
found, construct, build, erect

تخصصی

[عمران و معماری] ساختن
[ریاضیات] ایجاد کردن، ساختن، ساخته شدنی، ساخت پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• pattern; concept
build, assemble, put together
if you construct something, you build, make, or create it.
a construct is a complex idea; a formal use.

پیشنهاد کاربران

ساختسازیدن
( Sāxtsāzidan )
۱. ساختن ۲. بنا کردن. احداث کردن ۳. {نظریه} پرداختن. تدوین کردن ۴. تالیف کردن. نوشتن ۵. {هندسه} رسم کردن. کشیدن / ۱. مفهوم ۲. ساخت ۳. محصول
مثال:
The students constructed models of various molecules.
دانش آموزها مدلهایی از مولکولهای مختلف را ساختند.
روایی
حقوق: تفسیر کردن
✅سازه
. e. g
Under general supervision, applies knowledge of Halliburton Cased Hole Wireline Technologies to independently provide basic services and tool operation to customers at the well site. Applies engineering, mechanical and geological principals to articulate basic data interpretations and ⭐mechanical constructs⭐ to clients from proprietary software and learns to coach clients through various drilling and completion scenarios
...
[مشاهده متن کامل]

در آمار به معنی متغییر های پنهان که همان latent variable ها هستند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : construct / construe
✅ اسم ( noun ) : construction / construct / constructor
✅ صفت ( adjective ) : constructive / constructional
✅ قید ( adverb ) : constructively
ساختار
معنی عبارت "construct numbers" و "construct state" رو لطف می کنید بگویید.
فوندانسیون
ساخت بندی
مفهوم ( پیچیده )
ساختار ( برنامه نویسی )
any mental ability
هر توانایی ذهنی
construct ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: سازه 2
تعریف: فکر یا مفهوم پیچیده ای که از ترکیب افکار ساده تر شکل می گیرد
برساختن
جاده احداث کردن ، ، در گرامر جمله ساختن ، ایده و نظریه ایجاد کردن ( انشا کردن )
تهیه کردن، فراهم آوردن، ارائه نمودن
چیزی که راه حل های گوناگونی برای اندازه گیری اش وجود دارد مانند: خوشحالی ، خارش و. .
ضمنا Operational Definitions هم روش مقرر شده برای اندازه گیری construct ها می باشد. :
مثلا: Construct = استرس
Operational Definitions = سطح کورتیزول ( روش مقرر شده برای اندازه گیری استرس )

تعبیر
Constructs
تعابیر
در حالت فعل : شکل دهی یا دستیابی از طریق جمع آوری یا ترکیب ، ساختن
( ریاضیات ) : رسم ( یک شکل هندسی ) که یک سری الزامات مورد نیاز را برآورده میکند

برساخت
این واژه در علوم اجتماعی به معنی �برساخت� است.
شکل گرفتن

سازه
در روانشناسی و علم آمار به عناون "سازه" ترجمه می شود. یعنی متغیری که ابعاد مختلفی دارد. مثلا فرسودگی یک سازه است که سه بعد خستگی روانی، شخصیت زدایی و کاش توان روانی و جسمی؛ دارد.
ساختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس