connivance

/kəˈnaɪvəns//kəˈnaɪvəns/

معنی: چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی
معانی دیگر: (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاری، تجاهل، اغما­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: connivant (adj.), connivantly (adv.)
(1) تعریف: an act or instance of conniving.
مشابه: cabal, conspiracy

(2) تعریف: in law, encouragement, knowledge, or consent of a wrongdoing by another.

جمله های نمونه

1. The deficit had grown with the connivance of the banks.
[ترجمه گوگل]کسری بودجه با همدستی بانک ها افزایش یافته بود
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه با اغماض بانک ها رشد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He tried to bribe the police into connivance.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به پلیس رشوه بدهد تا همدست شود
[ترجمه ترگمان]سعی کرد به پلیس رشوه بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The goods were exported with official connivance.
[ترجمه گوگل]کالا با هماهنگی رسمی صادر شد
[ترجمه ترگمان]کالاها با اغماض رسمی صادر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We could not have escaped without the connivance of the guards.
[ترجمه گوگل]ما بدون همدستی نگهبانان نمی توانستیم فرار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم بدون اجازه نگهبانان فرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The criminals could not have escaped without your connivance.
[ترجمه گوگل]جنایتکاران بدون همدستی شما نمی توانستند فرار کنند
[ترجمه ترگمان]The بدون اجازه شما نمی توانستند فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crime was committed with the connivance of a police officer.
[ترجمه گوگل]این جنایت با همدستی یک افسر پلیس انجام شد
[ترجمه ترگمان]متهم با همدستی یک افسر پلیس مرتکب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Connivance plague spread all cure medicine will return null and void.
[ترجمه گوگل]شیوع طاعون همبستگی همه داروها باطل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]طاعون شیوع بیماری همه داروی علاج را پخش خواهد کرد و از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They could not have escaped without the connivance of the guards.
[ترجمه گوگل]آنها بدون همدستی نگهبانان نمی توانستند فرار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند با همدستی نگهبانان فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was accused of connivance in the riot.
[ترجمه گوگل]او به تبانی در شورش متهم شد
[ترجمه ترگمان]او به اغماض در شورش متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some people say that tolerance will become the connivance of the bad guys bad.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم می گویند که مدارا تبدیل به همدستی بد بچه های بد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]برخی مردم می گویند که تحمل با اغماض مردم بد شکل خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He tried to bribe the police into connivance [ letting him go ] .
[ترجمه گوگل]او سعی کرد برای همدستی به پلیس رشوه بدهد [ او را رها کرد ]
[ترجمه ترگمان]سعی کرد به پلیس رشوه بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crime was committed with the connivance of the policeman.
[ترجمه گوگل]این جنایت با همدستی پلیس انجام شد
[ترجمه ترگمان]این جنایت با اغماض پلیس صورت گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As to connivance arisen from excessive the author suggests that It'should be the scientific assessment.
[ترجمه گوگل]در مورد همدستی ناشی از بیش از حد، نویسنده پیشنهاد می کند که این باید ارزیابی علمی باشد
[ترجمه ترگمان]در مورد اغماض از زیاده از حد نویسنده معتقد است که این باید ارزیابی علمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Connivance of the laissez - faire attitude is irresponsible.
[ترجمه گوگل]نگرش آزادانه غیرمسئولانه است
[ترجمه ترگمان] connivance از این laissez - ه بی irresponsible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their appalling treatment of their child could only have happened with the connivance of their neighbours.
[ترجمه گوگل]رفتار وحشتناک آنها با فرزندشان فقط با همدستی همسایگانشان می توانست اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]رفتار appalling با کودکانشان تنها با اغماض همسایگان خود اتفاق می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشم پوشی (اسم)
renunciation, abnegation, waiver, connivance, condonation

اغماض (اسم)
connivance, tolerance

اجازه ضمنی (اسم)
connivance

انگلیسی به انگلیسی

• conspiring, conniving; encouragement, implied permission (to a wrongdoing)
connivance is a willingness to allow or assist something to happen which you know is wrong and which you ought to prevent or report to someone.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : connive
✅️ اسم ( noun ) : connivance
✅️ صفت ( adjective ) : conniving
✅️ قید ( adverb ) : _
تبانی، ساخت و پاخت
این معادلهایی که گذاشتید کاملا نادرست هستند و کاربر تازه کار رو به اشتباه میندازن، مثل بسیاری از موارد دیگه. لطفا اگه برای شعور خودتون اهمیت قائل نیستید به شعور مخاطبان احترام بگذارید.
همدستی در گناه. چشم پوشی
this infringement of the law had taken place with the connivance of officials
تبانی

بپرس