conjurer

/ˈkʌndʒərər//ˈkʌndʒərə/

معنی: حقه باز، ساحر، جادو گر، ادم تردست
معانی دیگر: conjuror : جادوگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who conjures; magician; sorcerer.
مشابه: magician

جمله های نمونه

1. The conjurer waved his magic wand.
[ترجمه گوگل]جادوگر عصای جادویش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The conjurer magicked the bird away.
[ترجمه گوگل]جادوگر پرنده را جادو کرد
[ترجمه ترگمان]شعبده باز پرنده را با جادو بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'Pick a card,' said the conjurer.
[ترجمه گوگل]جادوگر گفت: یک کارت انتخاب کن
[ترجمه ترگمان]یک کارت انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The conjurer would probably put a spell on him, turning him into a toad.
[ترجمه گوگل]جادوگر احتمالاً او را طلسم می کرد و او را به یک وزغ تبدیل می کرد
[ترجمه ترگمان]ساحر ممکن است افسون را روی او بگذارد و او را به یک وزغ تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In each painting a conjurer has overstepped his mark.
[ترجمه گوگل]در هر نقاشی، یک جادوگر از علامت خود فراتر رفته است
[ترجمه ترگمان]در هر نقاشی یک شعبده باز از حد خود تجاوز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Almost every conjurer who has taken a parti pris in this field has found himself accused of possessing psychic powers.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر جادوگری که در این زمینه مشارکت داشته است، خود را متهم به داشتن قدرت های روانی می بیند
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه conjurer که در این زمینه نقش مهمی ایفا کرده اند خود را متهم به داشتن قدرت های روانی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reputation of the conjurer was rapidly sinking below zero.
[ترجمه گوگل]شهرت جادوگر به سرعت به زیر صفر می رفت
[ترجمه ترگمان]شهرت of به سرعت کم تر از صفر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We looked at the conjurer in silent conjurer.
[ترجمه گوگل]ما در ساکت به مجاهد نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه جادوگر ساکت و ساکت به جادوگر نگاه می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The small girl, conjurer, drew her hand from behind and raised high two thick candles.
[ترجمه گوگل]دختر کوچک مجعول دستش را از پشت کشید و دو شمع قطور بلند کرد
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک، جادوگر و ساحر دست او را از پشت بیرون کشید و دو شمع بلند بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 189 he made a movie called The Conjurer.
[ترجمه گوگل]او در سال 189 فیلمی به نام The Conjurer ساخت
[ترجمه ترگمان]در سه سالگی به نام conjurer فیلمی ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The conjurer threw the watch into the mortar and grasped a sledgehammer from the table.
[ترجمه گوگل]جادوگر ساعت را در هاون انداخت و پتکی را از روی میز گرفت
[ترجمه ترگمان]ساحر نگاه را به داخل هاون انداخت و یک پتک را از روی میز برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The conjurer waved his magic wand and pulled a rabbit out of the hat.
[ترجمه گوگل]جادوگر عصای جادویش را تکان داد و خرگوشی را از کلاه بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را تکان داد و یک خرگوش را از کلاه بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the twinkling of an eye, the conjurer pulled a bird out of a cup.
[ترجمه گوگل]در یک چشم به هم زدن، جادوگر پرنده ای را از فنجان بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]جادوگر در یک چشم به هم زدن یک پرنده را از جام بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then, like a conjurer with his white rabbit, I produced the solitary heart.
[ترجمه گوگل]سپس، مانند یک جادوگر با خرگوش سفیدش، قلب منفرد را تولید کردم
[ترجمه ترگمان]بعد، مثل یک جادوگر، جادوگر با خرگوش سفید، من قلب solitary را بیرون کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقه باز (اسم)
snide, conjurer, slicker, phony, phoney, trickster

ساحر (اسم)
necromancer, conjuror, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, witchdoctor

جادو گر (اسم)
spellbinder, hex, conjuror, voodooist, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, magus, powwow, wizard, medicine man

ادم تردست (اسم)
conjuror, conjurer, prestidigitator

انگلیسی به انگلیسی

• illusionist, magician; sorcerer, wizard
a conjurer is an entertainer who does magic tricks.

پیشنهاد کاربران

بپرس