conglomeration

/kənˌɡlɑːməˈreɪʃn̩//kənˌɡlɒməˈreɪʃn̩/

معنی: توده، گلوه شدگی، اختلاط شرکتها
معانی دیگر: آمیزه (ای از چیزهای ناجور یا گوناگون)، آش شله قلمکار، اخلاط، معجون، همجوش، هم فشردگی، همجوشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a varied mass or mixture of persons, things, or substances.
مترادف: aggregation
مشابه: accumulation, agglomerate, aggregate, assortment, combination, concrete, conglomerate, hodgepodge, mass, medley, mishmash, mixture, potpourri, variety

(2) تعریف: the act of conglomerating, or the condition of being conglomerated.
مترادف: aggregation
مشابه: mixture

جمله های نمونه

1. an odd conglomeration of party representatives, university professors and actors
آمیزه ی عجیبی از نمایندگان احزاب،اساتید دانشگاه و هنرپیشگان

2. There were a strange conglomeration of objects on the mantelpiece.
[ترجمه گوگل]انبوهی از اشیاء عجیب روی شومینه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روی طاقچه بالای بخاری یک توده عجیب و غریب دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The staff writers seem to be a conglomeration of music diehards steeped in the traditions of classic rock.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که نویسندگان کارکنان مجموعه ای از افراد سرسخت موسیقی هستند که غرق در سنت های راک کلاسیک هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نویسندگان کارکنان مجموعه ای از آثار موسیقی کلاسیک هستند که در سنت های سنگ کلاسیک غرق شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Doc Threadneedle was a man-sized conglomeration of hotspots.
[ترجمه گوگل]Doc Threadneedle مجموعه ای از نقاط حساس به اندازه انسان بود
[ترجمه ترگمان]دکتر Threadneedle از conglomeration sized بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scottsdale's Old Town is a conglomeration of loud bars, souvenir shops, and art galleries.
[ترجمه گوگل]شهر قدیمی اسکاتسدیل مجموعه‌ای از بارهای پر سر و صدا، فروشگاه‌های سوغاتی، و گالری‌های هنری است
[ترجمه ترگمان]شهر قدیمی Scottsdale s پر از میله های بلند، مغازه های سوغاتی و گالری های هنری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When you assemble them in a conglomeration of 300 on 150 acres, we give that another name.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها را در یک مجموعه 300 هکتاری در 150 هکتار جمع می کنید، نام دیگری به آن می دهیم
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها را در حدود ۳۰۰ جریب انبار می کنید، نام دیگری به آن می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Media concentration, conglomeration, and internationalization long preceded 194
[ترجمه گوگل]تمرکز رسانه ها، تراکم و بین المللی شدن مدت ها قبل از 194 بود
[ترجمه ترگمان]تمرکز رسانه ها، conglomeration و بین المللی سازی پیش از ۱۹۴ (۱۹۴)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Currently, Japans economic conglomeration policy is still in the process of difficult exploration and adjustment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، سیاست مجتمع اقتصادی ژاپن هنوز در فرآیند اکتشاف و تعدیل دشوار است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، سیاست conglomeration اقتصادی Japans هنوز در فرآیند اکتشاف و سازگاری دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nowadays the tendency of regionalization and conglomeration in world economy have continuously strengthened.
[ترجمه گوگل]امروزه گرایش منطقه ای شدن و تراکم در اقتصاد جهانی به طور مستمر تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]امروزه گرایش of و conglomeration در اقتصاد جهانی به طور مداوم تقویت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a growing tendency of conglomeration along with the in - depth reformation and opening in China.
[ترجمه گوگل]گرایش فزاینده ای به تراکم همراه با اصلاحات و گشایش عمیق در چین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]گرایش رو به رشدی از conglomeration همراه با اصلاح عمیق و گشایش در چین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On close inspection, the conglomeration of threadlike nanotubes resembles a helter-skelter unwoven fabric.
[ترجمه گوگل]در بازرسی دقیق، ترکیب نانولوله‌های نخ مانند شبیه پارچه‌های نابافته هیلتر-اسکلتی است
[ترجمه ترگمان]در بازرسی نزدیک، conglomeration نانولوله های threadlike شبیه به بافت unwoven درهم و برهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Financial conglomeration is neither a theoretical or virtual concept, nor a development trend.
[ترجمه گوگل]تراکم مالی نه یک مفهوم نظری یا مجازی است و نه یک روند توسعه
[ترجمه ترگمان]conglomeration مالی نه یک مفهوم نظری یا مجازی است و نه یک روند توسعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And it has two functions, controlling and conglomeration.
[ترجمه گوگل]و دارای دو عملکرد کنترلی و کنگلومرائی است
[ترجمه ترگمان]و دو کارکرد دارد، کنترل و conglomeration
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To her it was a wonderful conglomeration of everything great and mighty.
[ترجمه گوگل]برای او این مجموعه ای شگفت انگیز از همه چیز بزرگ و قدرتمند بود
[ترجمه ترگمان]در نظرش a از همه چیز بزرگ و مقتدر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

گلوه شدگی (اسم)
conglomeration

اختلاط شرکتها (اسم)
conglomeration

انگلیسی به انگلیسی

• aggregate, cluster, mass, assortment
a conglomeration is a group of many, often different things.

پیشنهاد کاربران

ملقمه
در هم آمیختگی نامنظم چیزها، توده
اختلاط
گرد آوری، جمع آوری
معادل کوورسازی که اخیرا برخی متخصصان این حوزه در ایران به کار می برند به نظر معادل جمع و جور و گویایی می رسد
خوشه سازی، ایجاد/تشکیل خوشه

بپرس