congestive

/kənˈdʒestɪv//kənˈdʒestɪv/

معنی: وابسته به تراکم
معانی دیگر: وابسته به تراکم

جمله های نمونه

1. In congestive heart failure, it is diminished because of low cardiac output and reduced arterial distending pressure.
[ترجمه گوگل]در نارسایی احتقانی قلب، به دلیل برون ده قلبی کم و کاهش فشار اتساع شریانی، کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در نارسایی احتقانی قلب، به دلیل کاهش فشار قلب و کاهش فشار شریانی کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Splitting, violent, congestive headache, a pressure pain; headache as if the skull would split.
[ترجمه گوگل]شکاف، سردرد شدید، احتقانی، درد فشاری؛ سردردی که انگار جمجمه شکافته می شود
[ترجمه ترگمان]اسپلیت کردن، خشن، احتقانی قلب، درد فشار؛ سردرد در صورتی که جمجمه از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If the patient develops early overt congestive heart failure it is contraindicated, but do seriously consider it later.
[ترجمه گوگل]اگر بیمار دچار نارسایی احتقانی قلب زودرس شود، منع مصرف دارد، اما بعداً آن را جدی بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر بیمار از نارسایی احتقانی قلب احتقانی قلب خود استفاده کند، contraindicated است، اما بعدا به طور جدی آن را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had been diagnosed the previous summer with congestive heart failure, but for a year a new medicine worked well.
[ترجمه گوگل]تابستان قبل تشخیص داده شد که او مبتلا به نارسایی احتقانی قلب است، اما برای یک سال یک داروی جدید به خوبی جواب داد
[ترجمه ترگمان]او تابستان گذشته را با نارسایی احتقانی قلب انتخاب کرده بود، اما یک سال بود که پزشکی جدید به خوبی کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Congestive heart failure, cyanotic spells and arrhythmias are the common cardiac emergencies.
[ترجمه گوگل]نارسایی احتقانی قلب، طلسم سیانوتیک و آریتمی از موارد اورژانس قلبی شایع هستند
[ترجمه ترگمان]شکستن قلب، از کار افتادن قلب و ضربان قلب، موارد اضطراری قلبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example: Angina Pectoris, Cardiac Neurosis, Congestive Heart failure and Heart Palpitations.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: آنژین صدری، عصب قلبی، نارسایی احتقانی قلب و تپش قلب
[ترجمه ترگمان]برای مثال: Angina pectoris، قلبی neurosis، congestive قلبی congestive و قلب palpitations
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The myocarditis may be severe enough to cause congestive heart failure.
[ترجمه گوگل]میوکاردیت ممکن است آنقدر شدید باشد که باعث نارسایی احتقانی قلب شود
[ترجمه ترگمان]The ممکن است به اندازه ای شدید باشد که نارسایی احتقانی قلب داشتهباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Accepted after stimulation, the clitoris erectile congestive quickly.
[ترجمه گوگل]پس از تحریک پذیرفته شده، کلیتوریس نعوظ احتقانی به سرعت
[ترجمه ترگمان]پذیرفته شدن بعد از تحریک، نام the erectile congestive به سرعت ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Starting soon, some one from the Massachusetts center will check up several times a week on senior citizens with congestive heart failure.
[ترجمه گوگل]به زودی، برخی از مرکز ماساچوست چندین بار در هفته شهروندان سالخورده مبتلا به نارسایی احتقانی قلب را معاینه خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]به زودی، یک نفر از مرکز ماساچوست، هفته ای چند بار به شهروندان ارشد با نارسایی احتقانی قلب رسیدگی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the fever there may be intense heat and they go into a congestive stupor or sleep.
[ترجمه گوگل]در تب ممکن است گرمای شدید وجود داشته باشد و دچار بی‌حسی احتقانی یا خواب شوند
[ترجمه ترگمان]در تب، ممکن است گرمای شدید وجود داشته باشد و آن ها به یک عارضه احتقانی قلب یا خواب بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In addition, hypocalcemia has been associated with cardiac enlargement and congestive heart failure.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هیپوکلسمی با بزرگ شدن قلب و نارسایی احتقانی قلب همراه است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، hypocalcemia با بزرگ شدگی قلبی و نارسایی احتقانی قلب همراه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blockage of these results in circulatory impediment which may lead eventually to congestive cardiac failure.
[ترجمه گوگل]انسداد این موارد منجر به اختلال در گردش خون می شود که ممکن است در نهایت منجر به نارسایی احتقانی قلب شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از این نتایج در impediment گردش خون که ممکن است در نهایت منجر به نارسایی احتقانی قلبی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Background: Cardiac resynchronization therapy improves exercise tolerance and survival in with advanced congestive HF and dyssynchrony.
[ترجمه گوگل]زمینه و هدف: درمان همگام سازی مجدد قلبی، تحمل ورزش و بقا را با HF احتقانی پیشرفته و ناهمزمانی بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]پیشینه: درمان قلبی قلب تحمل ورزش را بهبود می بخشد و به همراه بیماری احتقانی قلب \"و\" dyssynchrony \" به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Mozart's example, the most compelling symptom - anasarca - has three common causes: liver disease, kidney disease, and congestive heart failure.
[ترجمه گوگل]در مثال موتزارت، قانع‌کننده‌ترین علامت - anasarca - دارای سه علت رایج است: بیماری کبد، بیماری کلیوی و نارسایی احتقانی قلب
[ترجمه ترگمان]در مثال موتسارت، most علایم - anasarca - سه دلیل مشترک دارد: بیماری کبد، بیماری کلیوی، و نارسایی احتقانی قلب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. ObjectiveTo study the change of blood flow in uterine artery in patients with the pelvic congestive syndrome(PCS) after tubal ligation.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه تغییر جریان خون در شریان رحمی در بیماران مبتلا به سندرم احتقانی لگن (PCS) پس از بستن لوله‌ها
[ترجمه ترگمان]ObjectiveTo، پس از tubal ligation، تغییر جریان خون در سرخرگ رحمی در بیماران مبتلا به سندرم احتقانی قلب لگن (PCS)را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به تراکم (صفت)
congestive

انگلیسی به انگلیسی

• tending to cause congestion

پیشنهاد کاربران

بپرس