confines


مرز,حد,مرزمشترک

جمله های نمونه

1. the confines of the park
حدود و ثغور پارک

2. beyond the confines of human knowledge
آن سوی مرزهای دانش بشری

3. within the confines of the university
در محدوده ی دانشگاه

4. This is outside the confines of human knowledge.
[ترجمه گوگل]این خارج از محدوده دانش بشری است
[ترجمه ترگمان]این خارج از محدوده دانش بشری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't stand the confines of this marriage.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم محدودیت های این ازدواج را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مرزه ای این ازدواج رو تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The movie is set entirely within the confines of the abandoned factory.
[ترجمه گوگل]داستان فیلم کاملاً در محدوده کارخانه متروکه اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]فیلم به طور کامل در محدوده کارخانه رها شده قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An emphasis on experience without general knowledge confines pupils rather than educating them.
[ترجمه گوگل]تأکید بر تجربه بدون دانش عمومی، دانش آموزان را به جای آموزش آنها محدود می کند
[ترجمه ترگمان]تاکید بر تجربه بدون آگاهی عمومی بیشتر از آموزش دانش آموزان است تا آموزش آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even as U. S. soccer franchises seek friendlier confines, the sport itself is being credited with helping international relations.
[ترجمه گوگل]حتی در حالی که فرنچایزهای فوتبال ایالات متحده به دنبال محدودیت های دوستانه تر هستند، خود این ورزش به روابط بین المللی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان زیر یو اس امتیازات فوتبال به دنبال محدودیت های دوستانه تر هستند، خود ورزش با کمک به روابط بین المللی اعتبار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must operate within the confines of the law.
[ترجمه گوگل]ما باید در چارچوب قانون عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در محدوده قانون عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the confines of the cottage the noise was thunderous.
[ترجمه گوگل]در محدوده کلبه صدای رعد و برق بود
[ترجمه ترگمان]در محدوده کلبه صدای رعد آسا به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She felt trapped by the narrow confines of the convent.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که در محدوده های باریک صومعه به دام افتاده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از مرزه ای تنگ دیر به دام افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rock fall and trampling in the narrow confines of a cave are two major factors.
[ترجمه گوگل]ریزش سنگ و پایمال شدن در محدوده باریک غار دو عامل اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]سقوط راک و لگد زدن در محدوده تنگ یک غار دو عامل مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It took him some effort to leave the comfy confines of his armchair.
[ترجمه گوگل]کمی تلاش لازم بود تا از محدوده راحت صندلی راحتی خود خارج شود
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از شر راحت راحت راحت راحت راحت راحت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• borders, limits, boundaries

پیشنهاد کاربران

confines ( n ) ( kɑnfaɪnz ) =limits, borders, e. g. It's beyond the confines of human knowledge. the confines of family life.
confines
مرزها، محدودیت ها

بپرس