confessor

/kənˈfesər//kənˈfesə/

معنی: اقرار اورنده
معانی دیگر: اعتراف کننده، خستوگر، اقرار کننده، معترف، مقر، (کلیسای کاتولیک) کشیش ذیصلاحیت برای شنیدن اعترافات، اعتراف شنو، کسی که کیش خود را اشکارا اعتراف میکند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who makes a confession.
مشابه: penitent

(2) تعریف: a priest who hears the confessions of penitents.

(3) تعریف: a person who confesses faith in and adherence to Christianity in the face of persecution.

جمله های نمونه

1. He was their adviser, confidant and father confessor.
[ترجمه علی] او مشاور، محرم و کشیش اعتراف آنها بود
|
[ترجمه گوگل]او مشاور، معتمد و پدر اعتراف کننده آنها بود
[ترجمه ترگمان]مشاور آن ها، محرم اسرار و پدر confessor بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She and her confessor ran away from her incestuous father, a pagan chieftain.
[ترجمه گوگل]او و اعتراف کننده اش از پدر محارمش که یک رئیس بت پرست بود فرار کردند
[ترجمه ترگمان]اون و کشیش her از پدر incestuous فرار کردن، یه رئیس کافر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Athelstan, a skilled confessor, perceived Sir Brian was a good but deeply troubled man.
[ترجمه گوگل]آتلستان، یک اعتراف کننده ماهر، متوجه شد که سر برایان مردی خوب اما عمیقاً مضطرب است
[ترجمه ترگمان]آتلستن، یک کشیش ماهر، فهمید که سر برایان مرد خوبی است اما عمیقا آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fanshawe uses his as drum machine, confessor weight-training apparatus.
[ترجمه گوگل]فنشاو از دستگاه خود به عنوان درام، دستگاه تمرین وزنه اعتراف کننده استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]Fanshawe از او به عنوان ماشین طبل و دستگاه weight استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The confessor was murdered and Dymphna was beheaded for refusing to return home.
[ترجمه گوگل]اعتراف کننده به قتل رسید و دیمفنا به دلیل امتناع از بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]کشیش به قتل رسید و Dymphna برای امتناع از بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The confessor was murdered and Dymphna was beheaded for reftising to return home.
[ترجمه گوگل]اعتراف کننده به قتل رسید و دیمفنا برای بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]کشیش confessor به قتل رسید و Dymphna برای بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The confessor was murdered and Dymphna was beheaded for refiising to return home.
[ترجمه گوگل]اعتراف کننده به قتل رسید و دیمفنا برای بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]کشیش confessor به قتل رسید و Dymphna برای بازگشت به خانه سر بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such as Saint Maximus the confessor whose tongue was cut out preventing him from speaking.
[ترجمه گوگل]مانند قدیس ماکسیموس اعتراف کننده که زبانش بریده شده بود و مانع صحبت او می شد
[ترجمه ترگمان]مانند سنت Maximus، کشیش کشیش که زبانش را از سخن گفتن باز می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was in demand as a confessor, from a few parishioners, a few neighbouring clergy, a few old students at Lincoln.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اعتراف کننده، مورد تقاضای معدود اهل محله، چند روحانی همسایه، چند دانشجوی قدیمی لینکلن بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کشیش اقرار نیوش از چند کشیش، چند روحانی، چند نفر از دانشجویان سالخورده دانشگاه لینکن، تقاضای او را به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By the reign of Edward the Confessor royal writs were authenticated by having a two-sided seal attached.
[ترجمه گوگل]در زمان سلطنت ادوارد اعتراف نامه های سلطنتی با نصب مهر و موم دو طرفه تأیید شد
[ترجمه ترگمان]در زمان سلطنت ادوارد، صدور حکم سلطنتی مجاز به داشتن یک مهر تایید شده دو جانبه به اثبات رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Edward the Confessor was a cousin of the Conqueror, had more Danish and Norman in his ancestry than Anglo-Saxon.
[ترجمه گوگل]ادوارد اعتراف کننده پسر عموی فاتح بود و در اصل و نسب خود دانمارکی و نورمن بیشتر از آنگلوساکسون داشت
[ترجمه ترگمان]ادوارد the پسر عموی of بود، بیشتر دانمارکی و نورمن در اجدادشان نسبت به Anglo داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Should I be your professor or confessor?
[ترجمه گوگل]من باید استاد شما باشم یا اعترافگر؟
[ترجمه ترگمان]آیا من باید استاد شما باشم یا کشیش اقرار نی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His father is a pious confessor.
[ترجمه محمدصالح] پدرش یک گذشت کننده مومن است
|
[ترجمه گوگل]پدرش اعتراف کننده وارسته است
[ترجمه ترگمان]پدرش یک کشیش pious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Edward the Confessor had designated William as his successor in 105
[ترجمه گوگل]ادوارد اعتراف کننده در سال 105 ویلیام را به عنوان جانشین خود تعیین کرده بود
[ترجمه ترگمان]ادوارد the ویلیام را جانشین خود در ۱۰۵ معرفی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اقرار اورنده (اسم)
confessor

انگلیسی به انگلیسی

• one who confesses, one who admits; priest who hears confession; one who confesses faith in christianity (especially in the face of persecution)
a confessor is a priest who hears a person's confession.

پیشنهاد کاربران

a priest who listens to a person's confession
شافی ، توبه شنو ، ( کشیش ) اقرار نیوش
به نقل از فرهنگ نشر نو
مقر. [ م ُ ق ِرر ] ( ع ص ) اقرارکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . اعتراف کننده و اذعان کننده و کسی که اقرار می کند و اعتراف می نماید و راست می گوید و اعتراف به گناه خود می کند و آنکه قبول می کند راستی گفتار دیگری را نسبت به خود پس از آنکه انکار کرده بود. ( ناظم الاطباء ) . معترف. مذعن. خستو. مقابل. منکر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : لیکن این محال است که خصم مقر بود. ( دانشنامه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

ای به فضل تو امامان جهان گشته مقر
ای به شکر تو بزرگان جهان گشته رهین.
فرخی.
مقر ببود که دین حقیقت اسلام است
محمد است بهین ز انبیا و از اخیار.
اسدی.
هر چه با ما خواهی کرد سزای ماست و من به گناه خویش مقرم. ( قابوسنامه چ نفیسی ص 110 ) .
دانی که چنین نه عدل باشد
پس چون مقری به عدل داور.
ناصرخسرو.
وعده را طاعت باید چو مقری تو به وعد
سرت از طاعت بر حکم نکووعده متاب.
ناصرخسرو.
این جهان را بجز از خوابی و بازی مشمر
گر مقری به خدا و به رسول و به کتیب.
ناصرخسرو.
باتن خود حساب خویش بکن
گر مقری به روز حشر و حساب.
ناصرخسرو.
نماز نکنند و روزه ندارند ولیکن بر محمد مصطفی ( ص ) و پیغامبری او مقرند . ( سفرنامه ناصرخسرو ) . گفت کسی بر وی گواهی می دهد. گفتند نه که او خود مقر است. ( سیاست نامه چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 174 ) . یکی گفت ای امیر او خود به گناه خود مقر است. ( سیاست نامه ایضاً ص 174 ) . الهی. . . اگر بر گناه مصریم بر یگانگی تو مقریم. ( خواجه عبداﷲ انصاری ) .
ده ده آورده پیش او طاغی
یک یک اندامشان مقر به گناه.
ابوالفرج رونی.
چندان شراب ده تو که تا منکر و مقر
در سینه شان نه مهربماند نه کینه ای.
عطار.

راهنمای معنوی: کشیشی که اعترافات شخص را می شنود و طلب عذرخواهی و توصیه های معنوی می کند.

بپرس