concubine

/ˈkɑːnkjəˌbaɪn//ˈkɒŋkjʊbaɪn/

معنی: معشوقه، صیغه، رفیقه، متعه
معانی دیگر: (حقوق) هم خوابه (زنی که بدون ازدواج قانونی با مرد دیگری زندگی کند)، موله، همخوابه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman who cohabits with a man but is not married to him; mistress.

(2) تعریف: in some polygamous societies, such a woman who has a social and legal position as a secondary wife.

جمله های نمونه

1. The sultan's wives and concubines lived in the harem.
[ترجمه Dowe] همسران و کنیزها ( معشوقه ها ) ی سلطان در حرمسرا زندگی می کردند
|
[ترجمه گوگل]زنان و کنیزهای سلطان در حرمسرا زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]زنان و concubines سلطان در حرمسرا می زیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The king had four wives and twenty concubines.
[ترجمه طارق بارکزوی] پادشاه چهار زن و بیست کنیز داشت.
|
[ترجمه maryam razi] پادشاه چهار زن و بیست معشوقه داشت.
|
[ترجمه گوگل]پادشاه چهار زن و بیست صیغه داشت
[ترجمه ترگمان]پادشاه چهار زن و بیست زن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sultan's wives and concubines live in the harem.
[ترجمه گوگل]زنان و کنیزهای سلطان در حرمسرا زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان و concubines سلطان در حرمسرا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The parish clergy had to give up their concubines and accept a higher degree of accountability for performance of their duties.
[ترجمه گوگل]روحانیون محله مجبور بودند از صیغه خود صرف نظر کنند و درجات بالاتری از پاسخگویی را برای انجام وظایف خود بپذیرند
[ترجمه ترگمان]کشیشان بخش باید concubines خود را تسلیم کنند و میزان بیشتری از مسیولیت های خود را برای انجام وظایف خود بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Official concubines became unofficial mistresses, and mistresses became secrets kept from wives.
[ترجمه گوگل]صیغه های رسمی به معشوقه های غیر رسمی تبدیل شدند و معشوقه ها به اسرار پنهان از همسران تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]concubines رسمی معشوقه غیر رسمی شدند، و معشوقه هایش، اسرار خود را از دست زنان پنهان می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Giving up his five wives and dozen concubines, Vladimir demanded that all his subjects in Kiev become baptized.
[ترجمه گوگل]ولادیمیر با رها کردن پنج همسر و ده ها صیغه خود، خواستار تعمید همه رعایای خود در کیف شد
[ترجمه ترگمان]ولادیمیر، که پنج همسر و پنج همسر concubines را رها کرده بود، تقاضا کرد که همه درس هایش در (کییف)غسل تعمید داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The priest and his concubine retire; the guest soon seduces the girl with the promise of the sheepskin in payment.
[ترجمه گوگل]کشیش و صیغه اش بازنشسته می شوند مهمان به زودی دختر را با وعده پرداخت پوست گوسفند اغوا می کند
[ترجمه ترگمان]کشیش و معشوقه اش استراحت می کنند مهمان به زودی دخترک را با وعده خرید پوست گوسفند گول می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is an imperial concubine and one of the emperor's favorites.
[ترجمه گوگل]او یک صیغه امپراتوری و یکی از مورد علاقه های امپراتور است
[ترجمه ترگمان]او صیغه سلطنتی است و مورد علاقه امپراطور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's nearly sixty. He still wants a concubine? "
[ترجمه گوگل]او نزدیک شصت سال دارد او هنوز صیغه می خواهد؟ "
[ترجمه ترگمان]تقریبا شصت سالش است هنوزم یه معشوقه میخواد؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The imperial concubine of jade comes over, does she how can return non-arrival till now?
[ترجمه گوگل]صیغه امپراتوری یشم می آید، آیا او چگونه می تواند بدون ورود تا الان برگردد؟
[ترجمه ترگمان]صیغه سلطنتی که دارد می آید، آیا او می تواند تا الان به اینجا بیاید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who'd want to become a concubine without ever falling in love?
[ترجمه گوگل]چه کسی دوست دارد بدون اینکه عاشق شود صیغه شود؟
[ترجمه ترگمان]کی می خواد بدون عشق عاشق بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Farewell to My Concubine" is a powerful film . . . a landmark . . . It successfully merges the commercialism of HK moviedom with the artistic purity of China's "Fifth-generation" directors.
[ترجمه گوگل]«وداع با صیغه من» فیلمی قدرتمند است یک نقطه عطف این فیلم با موفقیت تجاری بودن فیلم HK را با خلوص هنری کارگردانان «نسل پنجم» چین ادغام کرد
[ترجمه ترگمان]\"وداع با concubine من یک فیلم قدرتمند است … یک نقطه عطف … با موفقیت the of moviedom را با خلوص نیت کارگردانان\" پنجمین نسل \" درهم ادغام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apart from himself and the concubine, it comprised a maid and a rickshaw puller - Xiangzi.
[ترجمه گوگل]به غیر از خودش و صیغه، یک خدمتکار و یک ریکشا کش - شیانگزی - بود
[ترجمه ترگمان]این دستگاه علاوه بر خود و معشوقه اش، یک خدمتکار و یک کالسکه ران به نام puller را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The high - ranking Imperial Concubine Yang was a plump beauty in Tang Dynasty.
[ترجمه گوگل]یانگ صیغه امپراتوری عالی رتبه در سلسله تانگ زیبا بود
[ترجمه ترگمان]\"concubine یانگ\" امپراتوری بلند سلطنتی یک زیبایی چاق در دودمان تانگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معشوقه (اسم)
sweetheart, love, lover, paramour, bonne amie, mistress, concubine, girl, fancy woman, leman, hetaera, inamorata, ladylove, lovemate

صیغه (اسم)
concubine

رفیقه (اسم)
paramour, concubine, woman, girlfriend

متعه (اسم)
concubine

انگلیسی به انگلیسی

• mistress, kept woman; secondary wife (in cultures which allow more that one wife)
in former times, a concubine was a woman who had a sexual relationship with a man who was not married to her and who may also have had a wife. the man usually gave the woman financial support and had some authority over her.

پیشنهاد کاربران

کنیز
( in polygamous societies ) a woman who lives with a man but has lower status than his wife or wives
در جوامعی که چندهمسری دارند زنی است که با مردی زندگی می کند اما هم شأن زن یا زن های رسمی اش نیست.
concubine ( روان شناسی )
واژه مصوب: هم بالین
تعریف: مرد یا زنی که بدون ازدواج با مرد یا زنی دیگر زندگی می کند
a woman in the past who lived with and had sex with a man who already had a wife or wives, but who was socially less important than the wives
علاوه بر معانی گفته شده، با توجه به تعریف در دیکشنری لانگمن به معنی "کنیز" نیز می باشد
رفیقه، معشوقه
همخوابه زن ( سکسش با کسی که متاهله ) میتونه فاحشه باشه میتونه فاحشه نباشه دوستت باشه میتونه عضوی از حرمسرات باشه حتی گاهی به زن های بعد از زن اول هم میگن
همینطور علما میگن کسی که باهاش سکس میکنی ولی شرعی زنت نیست
...
[مشاهده متن کامل]

the king hired 3 concubines for his bed
.
A woman who is involved in a monogamous relationship with a man but is not legally married to him. An old term for a kept woman or girlfriend.
She is usually a willing participant in the relationship and may be of any social status.
Anne Boleyn was just a concubine in the eyes of her opponents and she was slandered as a homewrecker; Katherine of Aragon was Henry VIII's true queen in their eyes.
The harem of the palace did house the Sultan's wives and concubines, but it typically also housed all of the women of the palace, including his mother, sisters, aunts, and cousins.
Queen Catherine de' Medici resented her husband's dalliances with his much older concubine, Diane de Poitiers.
The senator's wife was indignant, barely containing her rage when she confronted her husband about the secret series of concubines that he had.

بپرس