concentric

/kənˈsentrɪk//kənˈsentrɪk/

معنی: متحد المرکز، هم مرکز
معانی دیگر: (در مورد دایره) هم مرکز (concentrical هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: concentrically (adv.), concentricity (n.)
• : تعریف: of circles or spheres, having the same center.
متضاد: eccentric

- A target is formed of concentric circles.
[ترجمه گوگل] یک هدف از دایره های متحدالمرکز تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان] هدف از حلقه های هم مرکز تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. concentric circles
دایره های هم مرکز

2. The centres of concentric circles coincide.
[ترجمه گوگل]مراکز دایره های متحدالمرکز منطبق هستند
[ترجمه ترگمان]مراکز حلقه های متحد المرکز همزمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On a blackboard, he drew five concentric circles.
[ترجمه گوگل]روی تخته سیاه پنج دایره متحدالمرکز کشید
[ترجمه ترگمان]روی تخته سیاه، پنج دایره های concentric تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Concentric spheres are parallel.
[ترجمه گوگل]کره های متحدالمرکز موازی هستند
[ترجمه ترگمان]spheres موازی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The revolving circle is concentric with the fixed outer circle.
[ترجمه گوگل]دایره گردان با دایره بیرونی ثابت متحدالمرکز است
[ترجمه ترگمان]دایره چرخان با دایره بیرونی ثابت مرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The targets are black men with superimposed concentric circles declining to a solid, black bullseye.
[ترجمه گوگل]اهداف، مردان سیاهپوست با دایره‌های متحدالمرکز روی هم قرار گرفته‌اند که به یک بولسه سیاه و یکپارچه کاهش می‌یابند
[ترجمه ترگمان]اهداف مردان سیاه با دایره های هم متحد المرکز در حال کاهش به a جامد و سیاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's four concentric cylinders inside, okay?
[ترجمه گوگل]چهار سیلندر متحدالمرکز داخلش هست، باشه؟
[ترجمه ترگمان]چهار سیلندر هم مرکز هم هست، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. London and Huddersfield also illustrate the concentric pattern.
[ترجمه گوگل]لندن و هادرسفیلد نیز الگوی متحدالمرکز را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]لندن و Huddersfield نیز الگوی مرکز را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is on concentric, double circle plan, with central dome and sloping outer roofs.
[ترجمه گوگل]این در پلان متحدالمرکز، دایره ای دوتایی، با گنبد مرکزی و سقف های بیرونی شیب دار است
[ترجمه ترگمان]این روی یک برنامه دایره ای دو برابر است، با گنبد مرکزی و پشت بام های خارجی شیب دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead, there was a series of concentric circles, surrounding a small black disk.
[ترجمه گوگل]در عوض، یک سری دایره های متحدالمرکز وجود داشت که یک دیسک سیاه کوچک را احاطه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]در عوض، مجموعه ای از حلقه های هم متحد المرکز در اطراف یک دیسک سیاه کوچک وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These represent segments of small circles concentric about the pole of rotation with respect to which the diverging plates are moving.
[ترجمه گوگل]اینها بخش‌هایی از دایره‌های کوچک متحدالمرکز را در اطراف قطب چرخش نشان می‌دهند که صفحات واگرا به سمت آن حرکت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این نقاط نشان دهنده بخش هایی از دایره های کوچک است که حول قطب چرخش با توجه به آن صفحات واگرا در حال حرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The words run along each concentric circle and not across circles.
[ترجمه گوگل]کلمات در امتداد هر دایره متحدالمرکز قرار می گیرند و نه در طول دایره ها
[ترجمه ترگمان]کلمات در امتداد هر دایره مرکز هم مرکز حرکت می کنند و نه از روی دایره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus the total number of concentric spheres in the Eudoxian system was twenty-seven.
[ترجمه گوگل]بنابراین تعداد کل کره های متحدالمرکز در سیستم ادوکسی بیست و هفت بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین تعداد کل حوزه های متحد المرکز در سیستم Eudoxian بیست و هفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The landowners lived centrally, and around them, in concentric circles as it were, lived the working people.
[ترجمه گوگل]زمین داران در مرکز زندگی می کردند، و در اطراف آنها، در دایره های متحدالمرکز، کارگران زحمتکش زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]زمینداران به صورت مرکزی زندگی می کردند، و در اطراف آن ها، با دایره های هم متحد المرکز آن طور که بودند، زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Adjustable concentric tray micrometer adjust wide Loading unloading structure can adjust ACF tacking wide correctly.
[ترجمه گوگل]میکرومتر سینی متحدالمرکز قابل تنظیم تنظیم عرض ساختار تخلیه بارگیری می تواند چسبندگی ACF را به طور گسترده تنظیم کند
[ترجمه ترگمان]۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحد المرکز (صفت)
concentric

هم مرکز (صفت)
concentric

تخصصی

[عمران و معماری] هم مرکز
[نساجی] هم مرکز -متحد المرکز
[ریاضیات] هم مرکز، متقارن متحدالمرکز
[پلیمر] هم مرکز

انگلیسی به انگلیسی

• having a common center or axis (of circles, spheres, etc.)
concentric circles are placed one inside the other and have the same centre.

پیشنهاد کاربران

SYN: coaxial
Having a common axis
e. g.
There are two forms of misalignment between the pump/compressor shaft and the driver shaft:
تعریف ناهم محوری زاویه ای در تجهیزات روتاری:
Angular misalignment: shafts with axes parallel but not concentric
...
[مشاهده متن کامل]

ناهم محوری پاراللی:
Parallel misalignment: shafts with axes not concentric

هم مرکز، متحد المرکز
اگر نیروی انقباضی عضله سبب گردد که سر ثابت و سر متحرک ( مبداوانتهای عضله ) به یکدیگر نزدیک شوند گفته می شود که عضله به صورت کانسنتریک کار میکند ( بدین معنی که هنگام انقباض عضله کوتاه شده است )
همگرا
[ورزش]: انقباض یا تمرین درون گرا یا کانستریک

بپرس