computerization

/kəmˌpjuːtərəˈzeɪʃən//kəmˌpjuːtərəˈzeɪʃən/

معنی: کامپیوتری کردن، کامپیوتری شدن
معانی دیگر: کامپیوتری کردن، کامپیوتری شدن

جمله های نمونه

1. Computerization has enabled us to do away with a lot of paperwork.
[ترجمه RE] کامپیوتری شدندستگاه ها مارا قادر به انجامکارهای زیادی کرد
|
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن ما را قادر می سازد تا بسیاری از کارهای اداری را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]Computerization ما را قادر ساخته است که کاره ای زیادی را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Computerization has enabled the automatic replenishment of stock.
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن مجدد سهام را به صورت خودکار فعال کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت Computerization تامین خودکار سهام را فعال ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This meant the immediate computerization of existing manual systems.
[ترجمه گوگل]این به معنای کامپیوتری شدن فوری سیستم های دستی موجود بود
[ترجمه ترگمان]این به معنای کامپیوتری شدن فوری سیستم های دستی موجود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Librarians welcomed computerization as the panacea for all their cataloguing problems.
[ترجمه گوگل]کتابداران از کامپیوتری شدن به عنوان نوشدارویی برای همه مشکلات فهرست نویسی خود استقبال کردند
[ترجمه ترگمان]Librarians از کامپیوتری شدن به عنوان یک panacea برای تمام مشکلات فهرست نویسی خود استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Advantages of computerization to the supermarket operator include reduced labor costs, fewer pricing errors, and better inventory control.
[ترجمه گوگل]از مزایای کامپیوتری شدن برای اپراتور سوپرمارکت می توان به کاهش هزینه های نیروی کار، خطاهای قیمت گذاری کمتر و کنترل بهتر موجودی اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]مزایای کامپیوتری شدن برای اپراتور سوپر مارکت عبارت است از کاهش هزینه های کار، خطاهای قیمت گذاری کم تر، و کنترل موجودی بهتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Computerization should not stop at the courthouse steps.
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن نباید در پله های دادگاه متوقف شود
[ترجمه ترگمان]computerization نباید جلوی در دادگاه توقف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The individual information administration computerization already becomes one kind of tidal current.
[ترجمه گوگل]کامپیوتری کردن مدیریت اطلاعات فردی در حال حاضر به نوعی جریان جزر و مدی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]برنامه کامپیوتری سازی اطلاعات فردی، هم اکنون به نوعی جریان جزر و مدی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Computerization of the financial accounts of the software set up to consider what needs?
[ترجمه گوگل]کامپیوتری کردن حساب های مالی نرم افزار برای در نظر گرفتن چه نیازهایی راه اندازی شده است؟
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی حساب های مالی نرم افزار راه اندازی شده تا در نظر بگیرید که چه چیزی نیاز دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Computerization will be discussed in more detail at a later stage.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد با جزئیات بیشتر در مورد کامپیوتری صحبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]Computerization در مرحله بعدی به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to computerization of seismic instrument, maintenance of only depending on circuit analysis is very difficult.
[ترجمه گوگل]با توجه به کامپیوتری بودن ابزار لرزه نگاری، نگهداری تنها بسته به تحلیل مدار بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]با توجه به کامپیوتری شدن ابزار لرزه نگاری، تعمیر و نگهداری تنها بسته به آنالیز مدار بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order to effectively the audit computerization of accounting computerized accounting system, in the design and development, we must pay special attention to the new audit requirements, audit clues.
[ترجمه گوگل]به منظور انجام مؤثر حسابرسی رایانه ای سیستم حسابداری رایانه ای حسابداری، در طراحی و توسعه، باید توجه ویژه ای به الزامات حسابرسی جدید، سرنخ های حسابرسی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]به منظور به طور موثر، کامپیوتری شدن حسابرسی سیستم حسابداری کامپیوتری حسابرسی، در طراحی و توسعه، باید توجه ویژه ای به نیازمندی های حسابرسی جدید، نشانه های حسابرسی معطوف نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the development of the study on computerization of ancient writings, the establishment of standard ancient Chinese font should be paid immediate attention.
[ترجمه گوگل]با توسعه مطالعه کامپیوتری کردن نوشته‌های باستانی، باید فوراً به ایجاد فونت استاندارد چینی باستان توجه شود
[ترجمه ترگمان]با توسعه مطالعه بر روی کامپیوتری سازی نوشته های باستانی، ایجاد فونت های باستانی چینی استاندارد باید فورا توجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The method of error correction in accounting computerization system is also known as regret operation, which includes red-ink entry, instantaneous amendment and converse operation.
[ترجمه گوگل]روش تصحیح خطا در سیستم کامپیوتری حسابداری به عملیات پشیمانی نیز معروف است که شامل ورود با جوهر قرمز، اصلاح آنی و عملیات معکوس می باشد
[ترجمه ترگمان]روش تصحیح خطا در سیستم کامپیوتری سازی حسابداری نیز به عنوان عملیات پشیمانی مشهور است که شامل ورود جوهر قرمز، اصلاح فوری و عملیات مکالمه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the development of agricultural management, the commercial computerization has become the evitable trend.
[ترجمه گوگل]با توسعه مدیریت کشاورزی، کامپیوتری شدن تجاری به یک روند اجتناب ناپذیر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]با توسعه مدیریت کشاورزی، کامپیوتری شدن تجاری به روند evitable تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This paper, beginning from the development of computerization, deals in some detail with the formation, memory, protective principle, and application of computerized accounting files.
[ترجمه گوگل]این مقاله که از توسعه کامپیوتری شروع می شود، با جزئیات به شکل گیری، حافظه، اصل حفاظتی و کاربرد فایل های حسابداری کامپیوتری می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله، که از توسعه کامپیوتری سازی شروع می شود، با جزییات شکل گیری، حافظه، اصل حفاظتی و کاربرد فایل های حسابداری کامپیوتری سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامپیوتری کردن (اسم)
computerization

کامپیوتری شدن (اسم)
computerization

تخصصی

[کامپیوتر] کامپیوتری کردن
[صنعت] کامپیوتری کردن، کامپیوتری شدن

انگلیسی به انگلیسی

• installation of computers, equipping with computers; use of computers (also computerisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : compute / computerize
✅️ اسم ( noun ) : computer / computerization / computing / computation
✅️ صفت ( adjective ) : computerate / computable / computational
✅️ قید ( adverb ) : computationally
کامپیوتری کردن

بپرس