complaisance

/kəmˈpleɪzəns//kəmˈpleɪzəns/

معنی: خوشخویی، خوش خدمتی، ادب
معانی دیگر: سربراهی، حرف شنوی، گذشت، اغماض، مهربانی و توافق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: willingness to please.

- He valued complaisance in a wife and felt he was more likely to find it in a foreign woman.
[ترجمه گوگل] او برای رضایت یک همسر ارزش قائل بود و احساس می کرد که احتمال بیشتری دارد که آن را در یک زن خارجی بیابد
[ترجمه ترگمان] او با محبت به همسری نظر می کرد و احساس می کرد که به احتمال زیاد آن را در یک زن خارجی پیدا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a complaisant act.

جمله های نمونه

1. If consensus breeds academic complaisance, chaos does the opposite.
[ترجمه گوگل]اگر اجماع رضایت آکادمیک را ایجاد کند، آشوب برعکس عمل می کند
[ترجمه ترگمان]اگر اجماع نظر دانشگاهی را در بر بگیرد، هرج و مرج برعکس خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a sort of uneasy complaisance in their relationship now.
[ترجمه گوگل]اکنون نوعی رضایت ناخوشایند در رابطه آنها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اکنون در این رابطه نوعی complaisance به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She speaks with complaisance.
[ترجمه گوگل]او با رضایت صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]با complaisance حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Applying PVDF as a sensitive material, the developed sensor has a complaisance surface and a minimal size, very suitable for the bionical hand.
[ترجمه گوگل]با استفاده از PVDF به عنوان یک ماده حساس، سنسور توسعه‌یافته دارای سطحی سازگار و حداقل اندازه است که برای دست بیونیکال بسیار مناسب است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از PVDF به عنوان یک ماده حساس، سنسور توسعه یافته دارای یک سطح کیفی و حداقل اندازه است، که بسیار مناسب برای دست bionical می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whether it was the heart which dictated this system of complaisance and humility adopted by our Rebecca, is to be proved by her after history.
[ترجمه گوگل]این که آیا این نظام رضایت و فروتنی که توسط ربکا ما اتخاذ شده بود، دیکته شده است یا خیر، باید بعد از تاریخ توسط او ثابت شود
[ترجمه ترگمان]این که آیا آن قلب بود که این سیستم مهر و فروتنی را که از سوی ربه کا اتخاذ شده بود، پس از تاریخ به او ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All teachers shall respect students and treat them with complaisance, insist on self-discipline and self-love for friendship with students, and make full efforts to spread traditional Chinese culture.
[ترجمه گوگل]همه معلمان باید به دانش‌آموزان احترام بگذارند و با رضایت رفتار کنند، برای دوستی با دانش‌آموزان بر نظم و انضباط و عشق به خود پافشاری کنند و برای گسترش فرهنگ سنتی چین تلاش کامل داشته باشند
[ترجمه ترگمان]تمام معلمان باید به دانش آموزان احترام بگذارند و با آن ها با محبت رفتار کنند، به خود نظم و انضباط فردی و خود را برای دوستی با دانش آموزان ابراز کنند و تلاش های کامل برای گسترش فرهنگ سنتی چین انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tactile sensor applying PVDF as a sensitive material, has a complaisance surface and a minimal size, very suitable for the bionic hand.
[ترجمه گوگل]سنسور لمسی که از PVDF به عنوان یک ماده حساس استفاده می کند، دارای سطح رضایت و اندازه حداقل است که برای دست بیونیک بسیار مناسب است
[ترجمه ترگمان]سنسور لمسی اعمال PVDF را به عنوان یک ماده حساس به کار می برد، دارای یک سطح کیفی و حداقل اندازه است، که بسیار مناسب برای دست bionic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After my return to London I had to expiate in bed the consequences of my fatuous complaisance.
[ترجمه گوگل]پس از بازگشتم به لندن، مجبور شدم در رختخواب عواقب نارضایتی واهی خود را جبران کنم
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت من به لندن، من در بس تر، نتیجه آن complaisance احمقانه خود را باز خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anne had always felt that she would pretend what was proper on her arrival, but the complaisance of the others was unlooked for.
[ترجمه گوگل]آن همیشه احساس می‌کرد که در بدو ورودش وانمود می‌کند که چه چیزی مناسب است، اما رضایت دیگران نادیده گرفته شد
[ترجمه ترگمان]ملکه همیشه احساس می کرد که در آمدن او شایسته چیزی است که انتظارش را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gao Xingjian's writing is free of any kind of complaisance, even to good will.
[ترجمه گوگل]نوشته گائو شینگجیان عاری از هر نوع رضایتی است، حتی به نیت خیر
[ترجمه ترگمان]Gao Xingjian از هر نوع خدمتی، حتی به حسن نیت، عاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشخویی (اسم)
affability, politeness, complaisance, courtesy, suavity

خوش خدمتی (اسم)
complaisance, bag play

ادب (اسم)
manner, politeness, complaisance, curtsey, curtsy, gentilesse, decorum, politesse, pleasance

انگلیسی به انگلیسی

• willingness to please, acquiescence; graciousness
complaisance is willingness to accept what other people are doing without complaining; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس