compensation

/ˌkɑːmpənˈseɪʃn̩//ˌkɒmpenˈseɪʃn̩/

معنی: جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد
معانی دیگر: خسارت، پرداخت (در مقابل کار)، اجرت، (زیست شناسی) کمبود پوشی (جبران عیب بخشی از سازواره از راه تقویت بخش دیگر)، همبستگی، خنثی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of compensating, or the condition of being compensated.
مترادف: payment, reimbursement, reparation, repayment, restitution
مشابه: amends, atonement, indemnification, settlement

(2) تعریف: something given or received in return or reparation for something else, such as wages for work or a cash settlement for injuries sustained.
مترادف: amends, indemnity, pay, recompense, redress, reimbursement, reparation, repayment, restitution, salary, satisfaction, wage
مشابه: benefit, emolument, fee, hire, money, offset, payment, profit, quid pro quo, remedy, return, reward, tender

جمله های نمونه

1. compensation intensity
شدت جبران،شدت همبستگی

2. (workman's) compensation
کمک هزینه ی جبران بیکاری (کارگران)،بیمه بیکاری کارگران

3. he expected fair compensation for his services
او انتظار داشت که در مقابل خدماتش پاداشی منصفانه به او داده شود.

4. if you are killed, your family can get compensation
اگر کشته شوی بازماندگانت خسارت خواهند گرفت.

5. She received compensation from the government for the damage caused to her property.
[ترجمه گوگل]او بابت خسارات وارده به اموالش از دولت غرامت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]وی از دولت به خاطر آسیب هایی که به اموال وی وارد شد، غرامت دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He claimed compensation for loss of earnings .
[ترجمه محمد جلالی] او برای از دست دادن درآمدش ادعای خسارت کرد.
|
[ترجمه شان] او برای جبران از دست دادن درآمدش، ادعای ( دریافت ) غرامت کرد.
|
[ترجمه گوگل]او مدعی غرامت از دست دادن درآمد شد
[ترجمه ترگمان]او ادعای خسارت برای از دست دادن درآمدها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is conceivable that you may get full compensation, but it's not likely.
[ترجمه محمدد جلالی] قابل تصور است که بتوانیدخسارت کامل را دریافت کنید، لیکن چنین چیزی بعید است.
|
[ترجمه گوگل]این قابل تصور است که شما ممکن است غرامت کامل دریافت کنید، اما این احتمال وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]قابل تصور است که شما غرامت کامل دریافت کنید، اما محتمل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They lodged a compensation claim against the factory.
[ترجمه گوگل]آنها علیه کارخانه ادعای غرامت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک ادعای غرامت علیه این کارخانه مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have a valid claim to compensation.
[ترجمه گوگل]آنها ادعای معتبری برای جبران خسارت دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعای معتبری برای جبران خسارت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The injured party got some compensation.
[ترجمه گوگل]طرف آسیب دیده مقداری غرامت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این حزب مجروح مقداری غرامت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was paid a tax-free cash sum as compensation.
[ترجمه محمد جلالی] یک مبلغ نقد بدون مالیات به عنوان خسارت به او پرداخت شد.
|
[ترجمه شان] به او مبلغ نقدی ، معاف از مالیات ، به عنوان خسارت ( غرامت ) پرداخت شد.
|
[ترجمه گوگل]مبلغ نقدی معاف از مالیات به عنوان غرامت به او پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]او پول نقد بدون مالیات را به عنوان غرامت پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compensation could be made by adjustments to taxation.
[ترجمه گوگل]جبران خسارت می تواند با تعدیل مالیات انجام شود
[ترجمه ترگمان]جبران خسارت را می توان با تنظیمات مربوط به مالیات انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is also claiming compensation for loss of earnings.
[ترجمه گوگل]او همچنین مدعی غرامت برای از دست دادن درآمد است
[ترجمه ترگمان]او همچنین مدعی غرامت برای از دست دادن درآمدها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The parents are seeking compensation for birth defects caused by the drug.
[ترجمه گوگل]والدین به دنبال جبران نقص مادرزادی ناشی از این دارو هستند
[ترجمه ترگمان]والدین به دنبال جبران نقص های مادرزادی ناشی از این دارو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

غرامت (اسم)
fine, torment, anguish, compensation, restitution, recompense, reparation, dues, indemnification, mulct, compunction

جبران کردن (اسم)
quittance, compensation, retrieve

عوض (اسم)
substitute, exchange, change, shift, compensation, recompense, reparation, reward, quid pro quo, surrogate, succedaneum, stand-in

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

تاوان (اسم)
indemnity, fine, requital, compensation, reparation, mulct, penalty

مزد (اسم)
pension, compensation, reward, wage, fee, wages, hire

تخصصی

[برق و الکترونیک] جبران؛ترمیم 1. اصطلاح پاسخ دامنه-بسامد تقویت کننده برای گسترش پهنای باند آن یا یکنواخت تر کردن پاسخ آن روی پهنای باند موجود . 2. وارد کردن اتمهای دهنده،به داخل نیمه رسانای نوع p یا اتمهای پذیرنده به داخل نیمه رسانای نوع-N . - تحصیح، جبران
[حقوق] غرامت، جبران خسارت، حق الزحمه، قیمت، عوض
[ریاضیات] پایاپای، تهاتر، جبران خسارت، حقوق و مزایا، جبران

انگلیسی به انگلیسی

• recompense, repayment; something done to make up for (a loss, deficiency or fault)
compensation is money that you claim from a person or organization to compensate you for something unpleasant that has happened to you.
a compensation is something that cancels out another thing that has had a bad effect.

پیشنهاد کاربران

تاوان
مترادف با remady
جبران خسارت
حقوقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : compensate
اسم ( noun ) : compensation
صفت ( adjective ) : compensatory
قید ( adverb ) : _
خسارت
در متون تخصصی حسابداری معنی تهاتر نیز میدهد:
FASB principles
principle of non - compensation
اصل عدم تهاتر که بیان میکند دارایی ها و بدهی ها باید جدا گانه گزارش شوند و نه بعد از تهاتر
جبران خدمات در قالب حقوق و دستمزد یا هر پرداختی دیگر
( مدیریت مالی - حسابداری )
پاداش جبرانی ( در کار )
موازنه
دلخوشی
جبرانسازی
جبرانسازی ( در برق )
I have to spend three months of the year away from home - but there are compensations like the chance to meet new people
من مجبورم سه ماه از سال دور از خونه سپری کنم، اگرچه جبران ( کننده ) هایی مث شانس دیدار با آدمای جدید وجود داره
[ حسابداری] پاداش مدیریت
جبران خسارت
حق الزحمه
دیه
جبران خدمات ( در مدیریت منابع انسانی )
هو
جبران
در روانشناسی پروسه یا فرایندی آگاهانه یا ناخود آگاه که از طریق ان فرد سعی میکند تا برای رفع نواقص واقعی یا خیالی خود راه حلی پیدا کند.
همپوشانی
Make up
1. غرامت
2. جبران، خوبیه چیزی یا اتفاقی که در کل بد است
3. دستمزد
حقوق و دستمزد
در ارتباط با کارکنان و مسائل سازمانی جبران خدمات دقیق تره
ترمیم
جبران کردن, خنثی کردن
غرامت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس