compaction


معنی: فشردگی، فشرده سازی، عمل بهم چسباندن، عمل ریز بافتن
معانی دیگر: به هم فشردگی، تراکم، همکوفتگی، آگندگی، توپری، کم جاگیری، کوبش

جمله های نمونه

1. Compaction of the sediments under very high overburden pressure has caused appreciable porosity reduction.
[ترجمه گوگل]تراکم رسوبات تحت فشار روبار بسیار بالا باعث کاهش قابل ملاحظه تخلخل شده است
[ترجمه ترگمان]کاهش رسوبات تحت فشار مقادیر بسیار بالا باعث کاهش تخلخل قابل توجهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Considerable solution compaction between grains indicates that cementation did not take place until relatively late in the diagenetic history of the sediment.
[ترجمه گوگل]تراکم محلول قابل توجه بین دانه ها نشان می دهد که سیمان سازی تا اواخر تاریخ دیاژنتیکی رسوب انجام نشده است
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی کلی راه حل بین دانه ها حاکی از آن است که cementation تا زمان نسبتا دیر در تاریخ diagenetic رسوب رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of compaction and cementation by carbonate, silicon and argilla, the pore loss of lower cretaceous reservoir bed of southern part of Shiwu depression is 25%?
[ترجمه گوگل]به دلیل تراکم و سیمان شدن توسط کربنات، سیلیکون و آرژیلا، از بین رفتن منافذ بستر مخزن کرتاسه پایینی قسمت جنوبی فرورفتگی شیوو 25 درصد است؟
[ترجمه ترگمان]به دلیل فشرده سازی و فشرده سازی by از طریق کربنات، سیلیکون و argilla، از دست دادن منافذ بس تر مخزن cretaceous در قسمت جنوبی افسردگی Shiwu ۲۵ % است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Permeability, compactibility and mould compaction are important performance characteristics of green sand and mould.
[ترجمه گوگل]نفوذپذیری، تراکم پذیری و تراکم قالب از ویژگی های عملکردی مهم ماسه و قالب سبز هستند
[ترجمه ترگمان]permeability، compactibility و mould، ویژگی های عملکردی مهمی از شن و ماسه سبز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Diagnosis of left - ventricular non - compaction in patients with left - ventricular systolic dysfunction a reappraisal of diagnostic criteria?
[ترجمه گوگل]تشخیص عدم فشردگی بطن چپ در بیماران مبتلا به اختلال عملکرد سیستولیک بطن چپ ارزیابی مجدد معیارهای تشخیصی؟
[ترجمه ترگمان]تشخیص of چپ چپ در بیماران دارای ventricular systolic چپ، یک ارزیابی مجدد از معیارهای تشخیصی را انجام می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This thesis presents a test response compaction and diagnosis technique based on BCH error correction code.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه یک تکنیک فشرده سازی و تشخیص پاسخ تست را بر اساس کد تصحیح خطای BCH ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه یک روش فشرده سازی پاسخ و تکنیک تشخیص مبتنی بر کد تصحیح خطای BCH ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper presents a microcode compaction algorithm based on a new description of microoperations and microinstructions.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم فشرده‌سازی میکروکد را بر اساس توصیف جدیدی از ریزعملیات و دستورالعمل‌های کوچک ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک ریز ریز دستورالعمل را براساس یک توصیف جدید از microoperations و microinstructions ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reservoir compaction and surface subsidence are a major concern in petroleum production.
[ترجمه گوگل]فشردگی مخازن و نشست سطحی یک نگرانی عمده در تولید نفت است
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی مخزن و فرونشست سطحی یکی از نگرانی های عمده در تولید نفت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results show that degree of compaction, compaction water content and saturation state of compacted soil have influence on cohesion and angle of friction of clay, thereby on the shear strength of clay.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که درجه تراکم، میزان آب تراکم و حالت اشباع خاک متراکم بر چسبندگی و زاویه اصطکاک رس و در نتیجه بر مقاومت برشی خاک رس تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که میزان فشرده سازی، فشرده سازی مقدار آب و حالت اشباع خاک فشرده بر انسجام و زاویه اصطکاک خاک رس تاثیر می گذارد در نتیجه بر مقاومت برشی خاک رس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sand fill and compaction are essential factors of Expendable Pattern Casting ( EPC ).
[ترجمه گوگل]پر شدن ماسه و تراکم از عوامل ضروری ریخته گری الگوی مصرفی (EPC) هستند
[ترجمه ترگمان]پر کردن ماسه و فشرده سازی عوامل ضروری در ریخته گری الگوی expendable (EPC)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Outlines two policy scenarios, one focusing on urban regeneration and the other on rural protection and urban compaction.
[ترجمه گوگل]دو سناریو خط مشی را ترسیم می کند، یکی با تمرکز بر بازآفرینی شهری و دیگری بر حفاظت روستایی و تراکم شهری
[ترجمه ترگمان]دو سناریوی سیاستگذاری، تمرکز بر بازسازی شهری و دیگری در مورد حفاظت روستایی و فشرده سازی شهری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The quick deposition of these sediments resulted in clay compaction and the isolation of porous and permeable sand with impermeable shales.
[ترجمه گوگل]رسوب سریع این رسوبات منجر به تراکم رس و جداسازی ماسه متخلخل و نفوذپذیر با شیل های نفوذ ناپذیر شد
[ترجمه ترگمان]رسوب سریع این رسوبات منجر به فشرده سازی خاک رس و جداسازی خاک قابل نفوذ و نفوذپذیر با shales نفوذناپذیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This appears very early in development, when it is involved in compaction of the eight cell embryo and cell polarisation.
[ترجمه گوگل]این در اوایل رشد ظاهر می شود، زمانی که در فشردگی جنین هشت سلولی و قطبش سلولی نقش دارد
[ترجمه ترگمان]این امر در توسعه بسیار زود به نظر می رسد، زمانی که در فشرده سازی هشت سلول سلول و پولاریزاسیون سلول نقش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nevertheless, grazing greatly exacerbates the water-loss impact of annual grasses on oak recruitment by further reducing soil moisture through compaction.
[ترجمه گوگل]با این وجود، چرا با کاهش بیشتر رطوبت خاک از طریق تراکم، تأثیر از دست دادن آب علف‌های سالانه بر جذب بلوط را تشدید می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، چرا که چرا به شدت اثر کمبود آب را بر روی جذب درختان بلوط با کاهش بیشتر رطوبت خاک از طریق فشرده سازی افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فشردگی (اسم)
compression, strangulation, jam, compaction

فشرده سازی (اسم)
compression, compaction

عمل بهم چسباندن (اسم)
compaction

عمل ریز بافتن (اسم)
compaction

تخصصی

[عمران و معماری] تراکم - کوبیدن - بهمفشردگی - کوبیدگی - متراکم کردن - فشردگی - کوبیده شدن - فشرده سازی - کوبش - توپرسازی - تراکم
[مهندسی گاز] فشردگی، تراکم
[زمین شناسی] تراکم کاهش تخلخل وحجم توده رسوبی در نتیجه تجمع رسوب نهشته شده در بالای آن، یا به علت فشارهای حاصل از دگرشکلی.
[نساجی] تراکم - فشردگی
[ریاضیات] عمل به هم فشرده
[خاک شناسی] تراکم
[آب و خاک] تراکم

انگلیسی به انگلیسی

• process of compacting, compressing, condensing; state of being compacted

پیشنهاد کاربران

همپَکش
( Hampakesh )
�همپک� ( compact ) و �‍ِش� ( ion )
compaction ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: تراکم 1
تعریف: فشردگی ذرات خاک
فشردگی، تراکم

بپرس