coming

/ˈkəmɪŋ//ˈkʌmɪŋ/

آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: arrival or approach.
مشابه: advent, arrival, oncoming

- We looked forward to the coming of spring.
[ترجمه به تو چخه] ما برای امدن بهار منتظریم
|
[ترجمه میلاد مسعودی] ما مشتاق رسیدن فصل بهار بودیم
|
[ترجمه گوگل] منتظر آمدن بهار بودیم
[ترجمه ترگمان] به دنبال بهار به راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: next; approaching.
مشابه: eventual

- I'll visit you often in the coming weeks.
[ترجمه گوگل] در هفته های آینده اغلب به شما سر خواهم زد
[ترجمه ترگمان] چند هفته دیگه میام پیشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. coming attractions
(امریکا - در سینماها) برنامه های آینده

2. his coming presented us with a new opportunity
آمدن او به ما فرصت جدیدی داد.

3. it's coming along fine
دارد به خوبی پیشرفت می کند.

4. the coming of spring
فرا رسیدن بهار

5. the coming of the swallow is a true presage of spring
آمدن چلچله ها پیشنمای راستین بهار است.

6. tourists coming from overseas
توریست هایی که از برون مرز می آیند

7. are you coming to the party tonight?
امشب به مهمانی می آیی ؟

8. darkness was coming on apace
تاریکی (شب) به سرعت فرا می رسید.

9. during the coming weeks
طی هفته های آینده

10. he is coming from kashan
او از کاشان می آید.

11. the smoke coming out of the muzzles of their cannons
دودی که از دهانه ی لوله ی توپ های آنها خارج می شد

12. the vapor coming out of the samovar
بخاری که از سماور بیرون می آمد

13. everything is coming up roses
آینده درخشان است

14. have something coming to one
استحقاق داشتن،سزاوار بودن

15. he is not coming
او نمی آید.

16. sound of explosions coming from dunkirk way
صدای انفجارهایی که از سمت دنکرک به گوش می رسید

17. the boil is coming to a head
کورک دارد سر باز می کند.

18. the rain was coming down steady
باران مداوما می بارید.

19. we awaited the coming of the storm with dread
با دلهره در انتظار آمدن توفان بودیم.

20. a faint noise was coming from afar and he bid us hark
صدای خفیفی از دور می آمد و او خواست که گوش فرا دهیم.

21. a preview of our coming attractions
پیشنمای برنامه های آینده ی ما

22. he got what was coming to him
او به مکافات عمل خود رسید.

23. her avowed purpose for coming
هدفی که ادعا می کرد به خاطر آن آمده است

24. his sole purpose in coming
یگانه منظور او از آمدن

25. his words adumbrated the coming storm
حرف های او حاکی از توفان آینده بود.

26. joking aside, are you coming or not ?
شوخی به کنار،آمدنی هستی یا نه ؟

27. nothing can arrest the coming on of old age
هیچ چیز نمی تواند جلو پیری را بگیرد.

28. the muffle of thunder coming from the other side of the hill
صدای خفه ی رعد که از آن سوی تپه به گوش می رسید.

29. what is the world coming to?
(برای بیان ناخشنودی یا شکایت یا بدبینی) این چه وضعی است ؟،دنیا خراب است !

30. cheer up, the world isn't coming to an end!
شاد باش (مغموم نباش) دنیا که تمام نشده !

31. i am avidly awaiting the coming of norooz
مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن نوروز هستم.

32. we understand that he is coming back next week
برداشت ما چنین است که او هفته ی آینده مراجعت خواهد کرد.

33. a whole crowd of relatives are coming to dinner!
یک قافله قوم و خویش برای شام خواهند آمد!

34. actually, he was not interested in coming
واقعا علاقه ای به آمدن نداشت.

35. he sent his son instead of coming himself
او به جای اینکه خودش بیاید پسرش را فرستاد.

36. i had no knowledge of his coming
از آمدن او خبر نداشتم.

37. the hiss of steam which was coming out of the kettle
صدای هیس بخار که از کتری بیرون می آمد

38. then she espied a white horse coming toward her through the mist
سپس متوجه شد که اسب سپیدی از میان مه به سوی او می آید.

39. we are all impatiently awaiting the coming of spring
همه با بی صبری چشم به راه فرا رسیدن بهار هستیم.

40. he reflected that the news of pari's coming might be true
او فکر کرد که ممکن است خبر آمدن پری درست باشد.

41. i had no prior knowledge of his coming
از آمدن او اطلاع قبلی نداشتم.

42. she queered herself with her colleagues by coming late every day
هر روز دیر می آمد و خود را از چشم همکارانش انداخت.

43. his resignation portends the democrats' defeat in the coming elections
استعفای او نشانه ی شکست دموکرات ها در انتخابات آینده است.

44. how is (the construction of) your new house coming along?
ساختمان خانه ی جدیدتان در چه حال است ؟

45. mine eyes have seen the glory of the coming of the lord . . .
(سرود جمهوری - امریکا) چشمان من شکوه ظهور خداوند را دیده اند . . .

46. new lands were uprising and high mountains were coming into existence
سرزمین های جدید مرتفع می شدند و کوه های بلند به وجود می آمدند.

47. seal the window to prevent cold air from coming in
برای جلوگیری از نفوذ هوای سرد پنجره را رخنه گیری کردن

48. ali pointed out that he was unaware of their coming
علی خاطرنشان کرد که از آمدن آنها بی اطلاع است.

49. the caretaker government will be in office untill the coming elections
دولت موقت تا انتخابات آینده بر سرکار خواهد بود.

انگلیسی به انگلیسی

• arrival, approach, advent
promising, on the way to fame or success; approaching, next, imminent
a coming event or time will happen soon.

پیشنهاد کاربران

فَرا رو ، فرا رِس ، رِسَنده
in coming hours
در ساعت های آتی / پیشِ رو
یا
تا ساعت هایی دیگر/ تا چند ساعت دیگر
در راه رسیدن به شهرت یا موفقیت. !
آینده ( زمان )
درحال آمدن، پیش رو، ورود ، نزدیک شدن ، ظهور
نویدبخش ، در راه رسیدن به شهرت یا موفقیت ؛ نزدیک شدن ، بعدی ، قریب الوقوع
یک رویداد که به زودی اتفاق می افتد.
در شُرفِ, در پیش رو
درآمد
پیش رو
In coming years

بپرس