come back

/ˈkəmˈbæk//kʌmbæk/

معنی: برگشتن، باز گشت، بازگشتن
معانی دیگر: 1- بازگشتن، مراجعت کردن 2- (عامیانه) دوباره موفق شدن، قهرمان شدن، بازگشتن، باز گشت (به وضع یا مقام یا قدرت سابق)، رجعت، دستیابی مجدد، جواب (زیرکانه یا دندان شکن)، دلیل قانونی، بهانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a return to a former status, popularity, level of performance, or the like.

- The aging star made a comeback in his new film.
[ترجمه ب گنج جو] تو این فیلم جدیده ، اون هنرپیه کهنه کار حسابی درخشید.
|
[ترجمه سعید سعیدی] سازنده ستاره سالخوره ( پیر ) بازگشت به فیلم جدیش
|
[ترجمه گوگل] این ستاره سالخورده در فیلم جدید خود بازگشته است
[ترجمه ترگمان] این ستاره پیر دوباره به فیلم جدیدش بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a quick, clever retort.
مشابه: answer, repartee, retort

جمله های نمونه

1. his comeback to power surprised everyone
بازگشت او به قدرت همه را متعجب کرد.

2. mohammad ali made his comeback in the ring
محمد علی دوباره به عرصه ی مشت بازی رجعت نمود.

3. to make (or stage) a comeback
بازگشتن (به وضع یا مقام یا قدرت و غیره ی سابق)

4. Waiting for you to come back into my life, is just an excuse for not completely letting go of you.
[ترجمه گوگل]انتظار برای بازگشت تو به زندگی من، فقط بهانه ای است برای اینکه کاملاً تو را رها نکنم
[ترجمه ترگمان]منتظر بودم که تو به زندگی من برگردی، فقط یه بهانه بود که بی خیال تو نشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was upset that her husband had not come back.
[ترجمه محمد] او از اینکه شوهرش باز نگشته بود ناراحت بود
|
[ترجمه Friend] او از اینکه شوهرش برنگشته، ناراحت بود
|
[ترجمه گوگل]از اینکه شوهرش برنگشته ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]ناراحت بود که شوهرش بازنگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I wait for you to come back and say you love me.
[ترجمه ایلکین عزتی سامانلو] من منتظر تو می مونم تا برگردی و بگی که تو من رو دوست داری
|
[ترجمه گوگل]منتظرم که برگردی و بگی دوستم داری
[ترجمه ترگمان]من منتظرم که برگردی و بگی دوستم داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I begged him to come back to England with me.
[ترجمه گوگل]به او التماس کردم که با من به انگلیس برگردد
[ترجمه ترگمان]از او خواهش کردم که با من به انگلستان برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please wait for me till I come back.
[ترجمه گوگل]لطفا منتظرم باش تا برگردم
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم منتظر من باش تا من برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lady pleaded with her daughter to come back home.
[ترجمه گوگل]خانم از دخترش التماس کرد که به خانه برگردد
[ترجمه ترگمان]خانم با دخترش التماس کرد که به خانه برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please come back. I want to make up. I want to be your Valentine.
[ترجمه ❤_sanaz❤] لطفا برگرد من میخواهم درست کنم من میخوام ولنتاین تو باشم
|
[ترجمه mahdi] خواهش میکنم برگرد تا برات جبران کنم میخوام که معشوقه ی تو باشم
|
[ترجمه سعید سعیدی] لطفا برگرد من میخام برن آرایشگاه و معشوقه تو باشم
|
[ترجمه گوگل]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من می خواهم ولنتاین تو باشم
[ترجمه ترگمان]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من میخوام والنتاین تو باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He'll keep the book for me till I come back.
[ترجمه گوگل]او کتاب را برای من نگه می دارد تا زمانی که برگردم
[ترجمه ترگمان]تا وقتی برگردم کتاب را برای من نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't you dare come back again!
[ترجمه Viliam] جرات نداری دوباره برگردی؟
|
[ترجمه سعید سعیدی] آیا تو جرآت نداری دوباره برگردی؟
|
[ترجمه گوگل]جرات نکن دوباره برگردی!
[ترجمه ترگمان]جرات نداری دوباره برگردی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those that have gone won't come back again. Those coming back are no longer perfect.
[ترجمه گوگل]آنهایی که رفته اند دیگر برنمی گردند کسانی که برمی گردند دیگر کامل نیستند
[ترجمه ترگمان]کسانی که از بین رفته اند دوباره بر نمی گردند اون ها دیگه عالی نیستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was worried when Barry didn't come back at the usual time.
[ترجمه گوگل]وقتی بری سر ساعت معمولی برنگشت، نگران بودم
[ترجمه ترگمان]من نگران بودم وقتی که بری به زمان معمول برنگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. 'He'll come back,' Susan assured her.
[ترجمه گوگل]سوزان به او اطمینان داد: "او برمی گردد "
[ترجمه ترگمان]سوزان به او اطمینان داد: او برمی گرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sixties singing star Petula Clark is making a comeback.
[ترجمه گوگل]پتولا کلارک، ستاره خوانندگی دهه شصت در حال بازگشت است
[ترجمه ترگمان]\"Petula کلارک\" (Petula کلارک)در حال آواز خواندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The miniskirt made a comeback in the late 1980s.
[ترجمه گوگل]دامن کوتاه در اواخر دهه 1980 بازگشت
[ترجمه ترگمان]The در اواخر دهه ۱۹۸۰ دوباره بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Cartoons seem to be making a comeback.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کارتون ها در حال بازگشت هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Cartoons بازگشتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The player is on the comeback trail after a serious knee injury.
[ترجمه گوگل]این بازیکن پس از مصدومیت شدید زانو در مسیر بازگشت قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این بازیکن پس از جراحت جدی زانو در حال بازگشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The former tennis star's comeback trail hit the buffers yesterday when she lost in straight sets.
[ترجمه learner] وقتی ستاره سابق تنیس پشت سر هم باخت شکستش قطعی شد . Hit the buffers : شکست قطعی
|
[ترجمه گوگل]مسیر بازگشت ستاره سابق تنیس دیروز زمانی که او در ست های مستقیم شکست خورد به دروازه ها رسید
[ترجمه ترگمان]The گذشته ستاره تنیس، دیروز هنگامی که در یک مجموعه تنظیمات مستقیم گم شد، به buffers اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Will I have no comeback if the contract falls through?
[ترجمه گوگل]آیا اگر قرارداد از بین برود، بازگشتی نخواهم داشت؟
[ترجمه ترگمان]اگه قرارداد از بین بره من نمی تونم برگردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I couldn't think of a good comeback.
[ترجمه گوگل]نمی توانستم به یک بازگشت خوب فکر کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به فکر بازگشت خوبی باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She's trying to make a comeback with her first album for twenty years.
[ترجمه گوگل]او بیست سال است که با اولین آلبوم خود در تلاش است تا دوباره برگردد
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد با اولین آلبوم خود به مدت بیست سال دوباره بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. After five years in retirement, he staged a comeback to international tennis.
[ترجمه گوگل]پس از پنج سال بازنشستگی، او به تنیس بین المللی بازگشت
[ترجمه ترگمان]پس از پنج سال بازنشستگی، او بازگشت به تنیس بین المللی را به روی صحنه آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Their plans for a comeback now lie in ruins.
[ترجمه گوگل]برنامه های آنها برای بازگشت اکنون ویران شده است
[ترجمه ترگمان]برنامه های آن ها برای بازگشت دوباره در حال نابودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. This game marks his comeback to the international cricket scene.
[ترجمه گوگل]این بازی نشان دهنده بازگشت او به صحنه بین المللی کریکت است
[ترجمه ترگمان]این بازی بازگشت او به صحنه بین المللی کریکت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Tight fitting T-shirts are making a comeback.
[ترجمه گوگل]تی شرت های تنگ و چسبان در حال بازگشت هستند
[ترجمه ترگمان]لباس های تنگ (تی شرت)در حال بازگشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The band's trying to make/stage a comeback.
[ترجمه گوگل]گروه در تلاش است تا یک بازگشت را به صحنه ببرد
[ترجمه ترگمان]گروه برای بازگشت به صحنه تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Ferdinand was jubilant after making an impressive comeback from a month on the injured list.
[ترجمه گوگل]فردیناند پس از بازگشت چشمگیر پس از یک ماه حضور در لیست مصدومان، خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]فردیناند بعد از این که از یک ماه که در لیست زخمی ها بود، یک بازگشت چشمگیر داشت، شادمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Romance is making a comeback. Reality is out.
[ترجمه learner] عشق و عاشقی که برمی گردد واقعیت بیرون می رود .
|
[ترجمه گوگل]عاشقانه در حال بازگشت است واقعیت بیرون است
[ترجمه ترگمان]وضعیت عشقی در حال بازگشت است حقیقت منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشتن (فعل)
sheer, hark back, change, bend, regurgitate, return, reverse, backslide, rebound, come back, remount, blench, put about, revert, resile, topple, recrudesce

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

بازگشتن (اسم)
return, comeback

انگلیسی به انگلیسی

• return
returning, coming back; recovery; spirited reply, sharp answer
if someone or something makes a comeback, they become popular or successful again.

پیشنهاد کاربران

مقابله به مثل
یکبار برای همیشه ( تفاوت هاشون رو با مثال ببینید ) :
۱. bring back: بازگرداندن
They're bringing me back to that crummy town.
۲ . take back: ( جنس ) پس دادن، ( حرف و غیره ) پس گرفتن
The watch didn't work, so I took it back.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. give back: برگرداندن، پس دادن
When can you give back the money that you owe?
۴. have back: پس گرفتن
Could I have it back if you're done with it?
۵. come back: بازگشتن
She was upset that her husband hadn't come back.
۶. get back: برگشتن
Let's get back to the video.
۷. be back: برگشتن
I'm back baby

I don't want you to come back. . .
برگشتن به حالت قبل
در بازی ها به معنی جبران عقب ماندگی یا امتیازات از دست رفته معنی می دهد
رجوع کردن
عطف به ماسبق
برگرداندن مثلاً دوستم کیفم را برای یک هفته قرض گرفته بود و دوباره بهم برگرداند.
دوستای گلم معنی دوباره مد شدن
دوباره باب شدن هم میده
یا مثلا این جمله: این دستگاهای قدیمی دوباره وارد بازار شدن.
لایک یادتون نره
جوابی که در برابر طعنه یا متلک دیگری میگن.
ارجاع دادن
مرجوع کردن
برگشتن ، برگرد
عودت دادن
یک فعل phrasal verb به معنی برگرد در امر و برگشتن را میدهد
مثال come back to the door :
به سمت در برگردید
برگشتن
همش تقریبا مترادفه. فقط فرق شون تو اینه که رفته بودی و الان برمیگردی به جای اولیه یا دوباره میری جایی دور از جای اولیه.
مثلا, شب من مهمونی میرم از خونه خودم به خونه دوستم. حالا مثلا مامانم زنگ میزنه بیا خونه. الان میخام برگردم خونه خودم. برای مامانم که خونه خودمون هست, میشه come back home و برای خودم که از خونه دور هستیم میشه go back home.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا هم من و هم مادرم میتونیم از get back و یا return استفاده کنیم. چرا؟ چون این دو تا مشخص نمیکنه که میرم دوباره و یا میام دوباره. هر دوتاش معنی برگشت میده.
arrive "هم رسیدن به" میشه. که اصلا ربطی به رفتن یا امدن نداره. شما به مقصد میرسید.
نمیدونم درست تونستم توضیح بدم. خلاصه بگم به زاویه دید بستگی داری که برای شما امدن میشه یا رفتن. و اون دو تای دیگه که اصلا "رفتن" یا "امدن دوباره" دقیقا مشخص نیست.
example in English
I go to my friend's home from my home.
Now my mom at home calls me and says you must be home.
Mom: Come back home now.
You: I go back home now.
or
Mom: Return/get back home now.
You: OK, I return/get back home now.

در مواردی همچون، گزارش و حکم دادگاه، ، ، معنای صادر کردن، دادن، اعلام کردن، منتشر شدن نیز دارد
جناب نجفیان با فرمایشتون کاملا موافقم. مثلا بنده خاطرم هست در سالهای نه چندان دور وقتی یه دروازه بان توپ رومی گرفت گزارشگر می گفت چه مهار زیبایی کرده. اما الان همون گزارشگرِ بی سواد که فقط فاز کلاس گذاشتن
...
[مشاهده متن کامل]
داره، میگه چه سِیوِ save زیبایی. بحث کلاس گذاشتن و احساس باکلاس بودن به همه دست داده، و به جای واژه ی زیبای مهار می گن سِیو save. حالا از همون آدم بخوای که خودش رو به انگلیسی معرفی کنه با در و پنجره اشتباه میگیره خودش رو. یکی از اساتید بنده که فوق العاده در رشته خودشون تبحر داشتن، هرگز وقتی فارسی صحبت می کردن از واژه انگلیسی استفاده نمی کردن. متاسفانه فضای مجازی افتاده دست قشر نوجوون و اونهام داغن. منتهی من نمی دونم چرا افرادی که خیرِ سرشون تحصیلات دارن، شدن پیروِ نسل نوجوون و دارن ادای اونها رو در میارن. غلط نوشتنِ املایی، استفاده از واژه های انگلیسی به جای معادل فارسی. چندسال دیگه فارسی هم میشه مثل هندی، وقتی ما غیرت نداشته باشیم، هیچ توقعی از غیرخودی نمی شه داشت.

زمان یا دوره ای که فردی دوباره موفق یا معروف میشود یا دوباره به قدرت باز میگردد. comeback میگویند.
زنده ماندن ، به زندگی بازگشتن
رویش دوباره
لطفا برگرد

برگرد عسل
برگشتن
بازگشت
ظهور دوباره
سلام.
آقای نجفیان این کلمات بوسیله گزارشگرای انگلیسی زبان مشهور ابتدا گفته میشه و بعد جا میفته توی فرهنگ فوتبال بخاطر مخاطب بالا.
مثل کلمه فوتبال ک خودش کلمه انگلیسیه. یا تلویزیون و . .
پس ما باید خودمون رشدفرهنگی کنیم تا برشد علمی برسیم اگه میخایم با هجوم علم و تکنولوژی منقرض نشیم.
...
[مشاهده متن کامل]

این واقعیت دنیاس. کلام ما قرنهاس افت داره. از بعد سعدی و حافظ. پس راهش اونجاس وگرنه چطور میشه گف اقا نگین کلین شیت ک بده.

برگشتن یک اصلاحی که زمانی که از سفر برگشتن استفاده میشود
به خاطر اوردن اطلاعات
مثال
I can't think of her name, but I will come back to me.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس