coining


معنی: ضرب
معانی دیگر: علوم مهندسى : سکه زنى

جمله های نمونه

1. he is really coining it now
این روزها کار و بارش سکه است.

2. i have tried to avoid coining new words
سعی کرده ام که از ساختن واژه های نو خودداری نمایم.

3. Pay somebody back in his own coin.
[ترجمه گوگل]به کسی با سکه خودش پس بده
[ترجمه ترگمان] پول یه نفر رو به سکه خودش پس بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She held the coin carefully between finger and thumb.
[ترجمه گوگل]سکه را با دقت بین انگشت و شست نگه داشت
[ترجمه ترگمان]سکه را با دقت بین انگشت و شست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I asked for ten pounds in 20p coins.
[ترجمه گوگل]من ده پوند در سکه های 20p درخواست کردم
[ترجمه ترگمان]من در بیست و پنج سکه پنج پوند درخواست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Insert coins into the slot and press for a ticket.
[ترجمه گوگل]سکه ها را در شکاف قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه ترگمان]سکه ها را در شکاف قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He steadied a coin on the top of the basketball bank.
[ترجمه گوگل]او یک سکه را روی بالای بانک بسکتبال گذاشت
[ترجمه ترگمان]او یک سکه در بالای ساحل بسکتبال گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gold coins clinked in his hand.
[ترجمه گوگل]سکه های طلا در دستش به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]سکه های طلا در دستش صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have a half dollar but no smaller coins.
[ترجمه گوگل]من نیم دلار دارم اما سکه کوچکتر ندارم
[ترجمه ترگمان]من نیم دلار پول دارم اما سکه کوچک تری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jaron Lanier coined the term "virtual reality" and pioneered its early development.
[ترجمه گوگل]Jaron Lanier اصطلاح "واقعیت مجازی" را ابداع کرد و پیشگام توسعه اولیه آن بود
[ترجمه ترگمان]Jaron Lanier واژه \"واقعیت مجازی\" را ابداع کرده و پیشگام توسعه اولیه آن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's toss a coin to see who goes first.
[ترجمه گوگل]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه ترگمان]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slide the coin into the TV, and it would turn on.
[ترجمه گوگل]سکه را داخل تلویزیون بکشید تا روشن شود
[ترجمه ترگمان]سکه را به تلویزیون بغلتانید، و دوباره روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first English gold coin was struck in 125
[ترجمه گوگل]اولین سکه طلای انگلیسی در سال 125 ضرب شد
[ترجمه ترگمان]اولین سکه طلای انگلیسی در سال ۱۲۵ میلادی مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They flipped a coin to decide who would go first.
[ترجمه گوگل]آنها یک سکه ورق زدند تا تصمیم بگیرند چه کسی اول می رود
[ترجمه ترگمان]آن ها سکه را برداشتند تا تصمیم بگیرند که کی زودتر حرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The coin rolled underneath the piano.
[ترجمه گوگل]سکه زیر پیانو چرخید
[ترجمه ترگمان]سکه زیر پیانو چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

تخصصی

[ریاضیات] سکه زنی، ضرب سکه، سکه کاری، مهر زدن، تابگیری

انگلیسی به انگلیسی

• conversion of metal into coin; act of stamping coins; invention of a new word or phrase

پیشنهاد کاربران

coining ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: برساختن
تعریف: ساختن واژۀ جدید به شیوه‏ای کاملاً دلبخواهی ( arbitrary ) و بدون استفاده از فرایندهای واژه‏سازی
ساختن، به وجود آوردن، مترادف invent

بپرس