coherently


بطورمربوط

جمله های نمونه

1. to express one's ideas coherently
عقاید خود را با انسجام بیان کردن

2. This is why large bodies of cells, working coherently towards the same cooperative ends, have evolved.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که بدنه های بزرگی از سلول ها که به طور منسجم به سمت اهداف مشترک کار می کنند، تکامل یافته اند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که بدنه های بزرگی از سلول ها، که به طور منسجم به سمت انتهای تعاونی کار می کنند، تکامل یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Link sentences within a paragraph coherently.
[ترجمه موسی] جملات درون یک پاراگراف را به طور هماهنگ ( یکپارچه ) پیوند دهید.
|
[ترجمه گوگل]جملات داخل یک پاراگراف را به طور منسجم پیوند دهید
[ترجمه ترگمان]جملات پیوند در یک پاراگراف را به طور مفصل بیان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She could not think coherently.
[ترجمه موسی] او نمی توانست به طور منطقی فکر کند.
|
[ترجمه گوگل]او نمی توانست منسجم فکر کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست فکر کند که با هم جور در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She spoke concisely, coherently and appropriately.
[ترجمه موسی] او مختصر ، به صورت شیوا و به طور شایسته صحبت کرد.
|
[ترجمه گوگل]او مختصر، منسجم و مناسب صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی قاطع و متناسب و متناسب حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This system effectively combines several individual laser beams coherently into a single beam in phase.
[ترجمه موسی] این سیستم به طور موثر چندین پرتوی لیزر منفرد را به طور منسجم در یک پرتو واحد در یک فاز متصل می کند.
|
[ترجمه گوگل]این سیستم به طور موثر چندین پرتو لیزر منفرد را به صورت منسجم در یک پرتو واحد در فاز ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم به طور موثر چندین پرتو لیزر منفرد را در یک پرتوی منفرد در فاز ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr. Melbury explained the circumstances as coherently as he could.
[ترجمه گوگل]آقای ملبری تا جایی که می توانست شرایط را منسجم توضیح داد
[ترجمه ترگمان]آقای Melbury اوضاع و احوالی را که می توانست برایش توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Michael now talks incessantly although not always coherently.
[ترجمه گوگل]مایکل اکنون بدون وقفه صحبت می کند، هرچند نه همیشه منسجم
[ترجمه ترگمان]الان مایکل همیشه حرف میزنه، با اینکه همیشه با هم جور در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because all the atoms move coherently, the information doesn't dissolve into random noise and get lost.
[ترجمه گوگل]از آنجا که همه اتم ها به طور منسجم حرکت می کنند، اطلاعات در نویز تصادفی حل نمی شوند و گم نمی شوند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تمام اتم ها به طور منسجم حرکت می کنند، اطلاعات در صداهای تصادفی حل نمی شوند و گم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Concentrate on making your points concisely and coherently.
[ترجمه گوگل]روی بیان مختصر و منسجم نکات خود تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]حواستو جمع کن که به طور منظم و منظم اشاره کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The text should be read aloud coherently.
[ترجمه گوگل]متن باید با صدای بلند و منسجم خوانده شود
[ترجمه ترگمان]متن باید با صدای بلند بخونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Identify your problem area and define your objectives briefly and coherently in written form.
[ترجمه گوگل]حوزه مشکل خود را شناسایی کنید و اهداف خود را به طور مختصر و منسجم به صورت مکتوب تعریف کنید
[ترجمه ترگمان]حوزه مشکل خود را شناسایی کرده و اهداف خود را به طور خلاصه و به طور منسجم به صورت کتبی تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They all store reference images in either a thin or volume hologram and retrieve them in a coherently illuminated feedback loop.
[ترجمه گوگل]همه آنها تصاویر مرجع را در یک هولوگرام نازک یا حجمی ذخیره می کنند و آنها را در یک حلقه بازخورد منسجم روشن بازیابی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همه تصاویر مرجع در هر یک از صفحات نازک یا جلدی را ذخیره می کنند و آن ها را در یک حلقه بازخورد به طور منسجم بازیابی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moreover the ontological reductivist can not state his own philosophical position coherently.
[ترجمه گوگل]افزون بر این، تقلیل گرای هستی شناسانه نمی تواند موضع فلسفی خود را به طور منسجم بیان کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هستی شناسی هستی شناسی نمی تواند موقعیت فلسفی خود را به طور متصل بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• consistently, consequentially

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cohere
✅️ اسم ( noun ) : coherence / coherency / cohesion / cohesiveness
✅️ صفت ( adjective ) : coherent / cohesive
✅️ قید ( adverb ) : coherently
coherently ( adv ) = به طور منسجم، به طور منطقی، به طور معقول، به صورت شیوا، به طور قابل فهم، به طور هماهنگ، به طور سازگار، به طور یکپارچه، به طور یکدست
معانی دیگر>>>>{با قاطعیت، مصصمانه، به طور جدی ( قید برای سماجت یا پیگیری ) }، {به طور بی عیب و نقص، به طور ایده آل ( قید برای عاری از هر گونه عیب یا خطا ) }، {به طور چسبیده ( قید برای چسبیدن به هم )
...
[مشاهده متن کامل]

به طور منسجم، هم راستا

بپرس