cognizable

/ˈkɑːɡnɪzəbəl//ˈkɒɡnɪzəbl/

معنی: دانستنی، قابل درک
معانی دیگر: ادراک پذیر، شناخت پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cognizably (adv.)
(1) تعریف: capable of being perceived or known.
متضاد: incognizable

(2) تعریف: falling within the jurisdiction of the judicial system, or within that of a particular court.

جمله های نمونه

1. His opinion also noted that the decision does not foreclose the act from challenge by someone who suffers " judicially cognizable injury resulting from it. "
[ترجمه گوگل]نظر او همچنین خاطرنشان کرد که این تصمیم، عمل را از اعتراض کسی که از "جراحت قابل تشخیص قضایی ناشی از آن رنج می برد" منع نمی کند
[ترجمه ترگمان]وی همچنین یادآور شد که این تصمیم، قانون را از چالشی که فردی که از \"آسیب روانی ناشی از آن\" رنج می برد، به چالش نکشیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The denial of a recognized nationality, just as the denial of a recognized citizenship, constitutes a legally cognizable injury-in-fact for the purpose of standing.
[ترجمه گوگل]انکار تابعیت به رسمیت شناخته شده، درست مانند انکار شهروندی شناخته شده، یک صدمه قانونی قابل تشخیص در واقع برای هدف است
[ترجمه ترگمان]انکار یک ملیت شناخته شده، تنها به عنوان انکار شهروندی شناخته شده است، به طور قانونی یک آسیب جدی را تشکیل می دهد - در واقع برای هدف ایستادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At the present time, human actual law system is far distant from the cognizable justice target.
[ترجمه گوگل]در زمان حاضر، نظام حقوقی واقعی بشر با هدف عدالت قابل شناخت فاصله زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، سیستم حقوق حقیقی بشری از هدف عدالت کیفری بسیار دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet, the integration of discourse, as a subject, and the cognizable psychology of both a translator and a reader are more important.
[ترجمه گوگل]با این حال، ادغام گفتمان، به عنوان یک موضوع، و روانشناسی قابل شناخت مترجم و خواننده مهمتر است
[ترجمه ترگمان]با این حال، یکپارچه سازی گفتمان، به عنوان یک موضوع، و روان شناسی cognizable هر دو مترجم و یک خواننده از اهمیت بیشتری برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Supreme Court apparently agreed with the lower court that" effects on human health can be cognizable under NEPA, and that human health may include psychological health".
[ترجمه گوگل]دیوان عالی ظاهراً با دادگاه بدوی موافقت کرد که "تاثیرات بر سلامت انسان تحت NEPA قابل تشخیص است و سلامت انسان ممکن است شامل سلامت روانی نیز باشد"
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی ظاهرا با دادگاه lower موافق بود که \" تاثیرات بر سلامت انسان می تواند تحت فشار روانی قرار گیرد و سلامت انسان ممکن است شامل سلامت روانی باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دانستنی (صفت)
cognizable

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

تخصصی

[حقوق] مشمول صلاحیت، مسموع، قابل رسیدگی، قابل تعقیب، قابل طرح

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being known, recognizable, knowable; (law) able to be tried in a court of law (also cognisable)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cognize
✅️ اسم ( noun ) : cognition / cognizance
✅️ صفت ( adjective ) : cognitive / cognizant / cognate / cognizable
✅️ قید ( adverb ) : cognitively
classical
well know
شناخته شده ، نزدیک ترین

بپرس