cognition

/kagˈnɪʃn̩//kɒɡˈnɪʃn̩/

معنی: معرفت، شناخت، ادراک
معانی دیگر: فرآیند یادگیری و فهم و داوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: cognitive (adj.)
(1) تعریف: the mental acts or processes by which knowledge is acquired or processed.

- A severe blow to the head can impair cognition.
[ترجمه شهریار] ضربۀ شدید به سر، میتواند توان تشخیص را کاهش دهد.
|
[ترجمه گوگل] ضربه شدید به سر می تواند شناخت را مختل کند
[ترجمه ترگمان] ضربه شدید به سر می تواند به شناخت آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the result of this process.

- He studied the cognitions that create anger.
[ترجمه شهریار] او موارد پیش بینی نشده ای را که موجب خشم میگردد، مطالعه کرد. یا او موارد پیش بینی نشده ای را مطالعه کرد که موجب خشم میگردید
|
[ترجمه گوگل] او شناخت هایی را که خشم را ایجاد می کند مطالعه کرد
[ترجمه ترگمان] او the را مطالعه کرد که خشم را ایجاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the processes of cognition
فرآیندهای ادراک

2. Such attitudes are valueless unless they reflect inner cognition and certainty.
[ترجمه بهرام] چنین دیدگاه هایی به خودی خود بی ارزش اند مگر آنکه بازتاب دهنده ی بصیرت درونی و قطعیت باشند.
|
[ترجمه گوگل]چنین نگرش هایی بی ارزش هستند مگر اینکه بازتاب شناخت و اطمینان درونی باشند
[ترجمه ترگمان]چنین نظراتی هیچ ارزشی ندارد مگر اینکه آن ها درک درونی و قطعیت درونی را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On the questions about output cognition and input cognition these two nations scored lower than the other three.
[ترجمه گوگل]در پرسش‌های مربوط به شناخت خروجی و شناخت ورودی، این دو کشور امتیاز کمتری نسبت به سه کشور دیگر کسب کردند
[ترجمه ترگمان]به سوالات در مورد شناخت خروجی و شناخت ورودی این دو کشور کم تر از سه امتیاز دیگر را کسب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have already seen that output cognition is closely related to level of educational attainment and socioeconomic Position.
[ترجمه گوگل]قبلاً دیده‌ایم که شناخت خروجی ارتباط نزدیکی با سطح تحصیلات و موقعیت اجتماعی-اقتصادی دارد
[ترجمه ترگمان]ما قبلا دیدیم که شناخت خروجی رابطه نزدیکی با سطح تحصیلات تحصیلی و موقعیت اجتماعی - اقتصادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social perspectives on cognition have come to accept cultural differences not as deficits but as important variation.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های اجتماعی در مورد شناخت، تفاوت‌های فرهنگی را نه به‌عنوان کمبودها، بلکه به‌عنوان تنوع مهم پذیرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های اجتماعی در زمینه شناخت، تفاوت های فرهنگی را نه به عنوان کسری بودجه، بلکه به عنوان یک تغییر مهم تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The study provides data on the social cognition of parent-adolescent interaction and contributes to our understanding of the development of moral judgements.
[ترجمه گوگل]این مطالعه داده هایی را در مورد شناخت اجتماعی تعامل والدین-نوجوان ارائه می دهد و به درک ما از رشد قضاوت های اخلاقی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه، داده ها را در مورد شناخت اجتماعی تعامل والدین - نوجوانان فراهم می کند و به درک ما از رشد قضاوت اخلاقی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Evidence on cognition in deaf children has never been clear-cut.
[ترجمه گوگل]شواهد در مورد شناخت در کودکان ناشنوا هرگز واضح نبوده است
[ترجمه ترگمان]شواهد روی شناخت در کودکان ناشنوا، هرگز روشن نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Political cognition rises with education.
[ترجمه گوگل]شناخت سیاسی با آموزش بالا می رود
[ترجمه ترگمان]شناخت سیاسی از آموزش و پرورش سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence, Kunlun-servant has the eternal value of cognition and aest. . .
[ترجمه گوگل]از این رو، Kunlun-بنده دارای ارزش ابدی شناخت و aest است
[ترجمه ترگمان]از این رو، Kunlun، ارزش ابدی شناخت و aest را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In modern China, the cognition of Japan in society experienced two stages from despising to learning.
[ترجمه گوگل]در چین مدرن، شناخت ژاپن در جامعه دو مرحله از تحقیر تا یادگیری را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]در چین مدرن، شناخت ژاپن در جامعه دو مرحله از تحقیر به یادگیری را تجربه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Double rhythms, resounding through the lyric depiction and connecting with each other, indicate the thespian place of mankind and the cognition of the writer to this thespian place.
[ترجمه گوگل]ریتم های مضاعف که در تصویر غزل طنین انداز می شوند و با یکدیگر پیوند می خورند، نشان دهنده جایگاه تسپین انسان و شناخت نویسنده به این مکان تسپین است
[ترجمه ترگمان]ریتم های Double، از طریق نمایش lyric و برقراری ارتباط با یکدیگر، جایگاه thespian بشر و شناخت نویسنده را به این مکان thespian نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus, we should expect that human language and its use will be interestingly related to human cognition.
[ترجمه گوگل]بنابراین، باید انتظار داشته باشیم که زبان انسان و کاربرد آن ارتباط جالبی با شناخت انسان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما باید انتظار داشته باشیم که زبان انسانی و استفاده آن به طور جالب به شناخت انسان مربوط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Faith is the commitment of one's consciousness to beliefs for which one has no sensory evidence or rational proof. When man rejects reason as his standard of judgement, only one alternative standard remains to him: his feelings. A mystic is a man who treats his feelings as tools of cognition. Faith is the equation of feelings with knowledge. Nathaniel Branden
[ترجمه گوگل]ایمان عبارت است از تعهد آگاهی فرد به باورهایی که هیچ مدرک حسی یا دلیل عقلی برای آنها ندارد وقتی انسان عقل را به عنوان معیار قضاوت خود رد می کند، تنها یک معیار جایگزین برای او باقی می ماند: احساساتش عارف کسی است که با احساسات خود به عنوان ابزار شناخت رفتار می کند ایمان معادله احساس با معرفت است ناتانیل براندن
[ترجمه ترگمان]ایمان تعهد هوشیاری فرد به باورهایی است که هیچ مدرک حسی یا مدرک منطقی ندارد وقتی انسان دلیل را به عنوان استاندارد قضاوت رد می کند، تنها یک استاندارد جایگزین برای او باقی می ماند: احساسات او A مردی است که احساسات خود را به عنوان ابزار شناخت رفتار می کند ایمان، معادله احساسات با دانش است Nathaniel Branden
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Case 1: Linguistics A linguist devises a model of grammar in the process of developing a theory of human cognition.
[ترجمه گوگل]مورد 1: زبان شناسی یک زبان شناس در فرآیند توسعه نظریه شناخت انسان، مدلی از دستور زبان ابداع می کند
[ترجمه ترگمان]مورد ۱: زبان شناسی یک زبانشناس یک مدل دستور زبان را در فرآیند توسعه یک نظریه از شناخت انسان می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معرفت (اسم)
knowledge, awareness, learning, comprehension, wisdom, cognition, education, science, osmose, kenning

شناخت (اسم)
recognition, cognition

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

تخصصی

[ریاضیات] شناخت
[روانپزشکی] شناخت - شناخت. شناخت به فرآیند کسب، سازماندهی، و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می شود. فرضیه های شناختی یادگیری روی نقش فهمیدن تکیه می کنند اعمال روانی توسط شخص صورت گرفته، و اجزاء معلومات در حافظه ذخیره می شود تا بعدها مجدداً به ذهن فراخوانده شود. شناخت، درک روابط بین علت و معلول، عمل و نتایج عمل را در برمی گیرد.

انگلیسی به انگلیسی

• awareness, perception
cognition is the mental process involved in knowing, learning, and understanding things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cognize
✅️ اسم ( noun ) : cognition / cognizance
✅️ صفت ( adjective ) : cognitive / cognizant / cognate / cognizable
✅️ قید ( adverb ) : cognitively
cognition ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شناخت
تعریف: افکار، دانسته‏ها، تفاسیر، تعابیر، دریافت ها و اندیشه‏های هر فرد
ادراک , شناخت
– a book on human learning, memory, and cognition
– Evidence on cognition in deaf children has never been clear
wisdom
قابلیت مغزی
درک، شناخت، و به خاطر آوردن اطلاعات
شناخت. ادارک . تو اون شهر هر کسی بهتر از شما شناخت در مورد دین و معرفت فرد دارند

بپرس