coarse

/ˈkɔːrs//kɔːs/

معنی: ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر
معانی دیگر: درشت دانه، نتراشیده و نخراشیده، غیر دقیق، لچر، پست، نامرغوب، بی نزاکت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: coarser, coarsest
مشتقات: coarsely (adv.), coarseness (n.)
(1) تعریف: of poor or faulty quality.
مترادف: faulty, flawed, inferior, second-rate, shabby, shoddy
مشابه: bad, base, crude, imperfect, mediocre, poor, raunchy

- The fabric was surprisingly coarse considering its price.
[ترجمه گوگل] پارچه با توجه به قیمتش به طرز شگفت انگیزی درشت بود
[ترجمه ترگمان] با توجه به قیمت آن، پارچه به طرز عجیبی خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having large grains or particles, or a rough texture.
مترادف: jagged, rough
متضاد: fine, smooth
مشابه: bristly, bumpy, knobbly, nubbly, nubby, prickly, scratchy, uneven

- Sea salt is more coarse than regular table salt.
[ترجمه علی] نمک دریایی غلیظ تر و شورتر از نمک معمولی است
|
[ترجمه گوگل] نمک دریا درشت تر از نمک معمولی است
[ترجمه ترگمان] نمک دریا more از نمک معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The new cotton sheets were coarse and scratchy.
[ترجمه گوگل] ملحفه های پنبه ای جدید درشت و خش بودند
[ترجمه ترگمان] ملافه های جدید زبر و زبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking social refinement or sensitivity; crude; vulgar.
مترادف: crass, crude, ill-bred, indecent, rude, scurrilous, uncivil, uncouth, unmannered, unrefined, vulgar
متضاد: delicate, elegant, fine, ladylike, refined, sophisticated
مشابه: barbarous, boorish, common, dirty, gross, ill-mannered, lewd, low, raffish, raunchy, raw, ribald, rough, rudimentary, rugged, unsophisticated

- He was a man of coarse manners who ate noisily and scraped his plate with his knife.
[ترجمه گوگل] او مردی خشن بود که با سروصدا غذا می خورد و بشقابش را با چاقویش می خراشید
[ترجمه ترگمان] او مردی بود خشن که با سرو صدا غذا می خورد و بشقاب خود را با چاقویش می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some guests were offended by his coarse humor.
[ترجمه گوگل] برخی از مهمانان از شوخ طبعی او آزرده شدند
[ترجمه ترگمان] برخی از میهمانان از شوخ طبعی خشن خود رنجیده خاطر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. coarse cloth
پارچه ی زبر

2. coarse features
اسباب صورت درشت

3. coarse fingers
انگشتان زمخت

4. coarse foods help to harden the gums
خوراک زبر به سفت شدن لثه ها کمک می کند.

5. coarse measurement
اندازه گیری تخمینی

6. coarse sand
شن درشت

7. coarse textured
زبر بافت

8. coarse wine
شراب ارزان و بد

9. a coarse joke
شوخی خارج از نزاکت

10. a coarse woollen underwear that itches
زیرپوش زبر و پشمی که باعث خارش می شود.

11. sandpaper is coarse
کاغذ سنباده زبر است.

12. a fabric of coarse fiber
پارچه ی درشت بافت

13. cement with a coarse texture
سیمان زبر

14. we milled the corn coarse
ذرت ها را درشت آسیا کردیم.

15. to sift fine grains from the coarse
دانه های ریز را از دانه های درشت جدا کردن

16. The coarse sand was hot and rough under her feet.
[ترجمه گوگل]شن درشت زیر پایش داغ و خشن بود
[ترجمه ترگمان]ماسه های زبر و خشن زیر پای او گرم و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The man was brutish and coarse.
[ترجمه گوگل]مرد خشن و خشن بود
[ترجمه ترگمان]این مرد، بی شعور و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There were only a few clumps of coarse grass for the animals to eat.
[ترجمه گوگل]فقط چند دسته علف درشت برای خوردن حیوانات وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در آنجا فقط چند بوته علف خشک برای خوردن حیوانات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Mechanical filters draw air through flat, coarse fibres.
[ترجمه گوگل]فیلترهای مکانیکی هوا را از طریق الیاف صاف و درشت می کشند
[ترجمه ترگمان]فیلترهای مکانیکی از طریق الیاف صاف و خشن هوا را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She never wears clothes made of coarse material.
[ترجمه شان] او ( زن ) هرگز لباس های تهیه شده از مواد زبر ( نامرغوب ) را نمی پوشد.
|
[ترجمه گوگل]او هرگز لباس های ساخته شده از مواد درشت را نمی پوشد
[ترجمه ترگمان]هرگز لباسی از جنس خشن می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Coarse and shy and cynical and vain and rude and insecure to the point of self-hatred.
[ترجمه گوگل]درشت و خجالتی و بدبین و بیهوده و بی ادب و ناامن تا حد نفرت از خود
[ترجمه ترگمان]لبخندها و حجب و حیا و cynical و عدم اعتماد به نفس خود را نسبت به خود احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Another video weakness to guard against is the coarse and grainy look of plain surfaces in bright primary colours, especially reds.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نقاط ضعف ویدیویی که باید از آن جلوگیری کرد، ظاهر درشت و دانه‌دار سطوح ساده در رنگ‌های اصلی روشن، به‌ویژه قرمز است
[ترجمه ترگمان]یک ضعف ویدیویی دیگر برای محافظت در برابر آن، ظاهر خشن و دانه دانه سطوح ساده در رنگ های اصلی روشن، به ویژه قرمز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. His fingers began to scrabble at the coarse edge of the steel plate.
[ترجمه گوگل]انگشتانش در لبه درشت صفحه فولاد شروع به خراشیدن کردند
[ترجمه ترگمان]انگشتانش روی لبه خشن بشقاب فولادی شروع به بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناهنجار (صفت)
abnormal, malformed, raucous, dissonant, rough, maladaptive, abnormous, coarse, incult, maladroit, backhand, lumpy, unkempt, scruffy, cacophonous, gruff, incondite, inelegant, uncouth, surly

درشت (صفت)
rough, abrupt, harsh, coarse, large, gross, hulking, sturdy, brutish, gruff, coarse-grained, crass

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

غلیظ (صفت)
coarse, rude, dense, compact, thick, bombastic, grandiloquent, inspissated

زبر (صفت)
rough, coarse, prickly, stark, stubby, bristly, scaly, ragged, russet, shaggy, coarse-grained, scabrous, stubbly

تخصصی

[عمران و معماری] درشت
[نساجی] خشن - سفت - ضخیم
[ریاضیات] درشت، ضخیم، خشن، سخت، زبر، زمخت
[خاک شناسی] فراخ
[پلیمر] درشت و زبر

انگلیسی به انگلیسی

• crude, vulgar; abrasive, rough
something that is coarse has a rough texture.
a coarse person talks and behaves in a rude, offensive way.

پیشنهاد کاربران

بی سروپا
coarse 3 ( adj ) =rude and offensive, especially about sex, e. g. coarse manners. coarse laughter.
coarse
coarse 2 ( adj ) =consisting of relatively large pieces, e. g. coarse sand. coarse salt. coarse hair.
coarse
coarse 1 ( adj ) ( kɔrs ) ( coarser, coarsest ) = ( of skin or cloth ) rough, e. g. coarse hands. coarsely ( adv ) , coarseness ( n )
coarse
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : coarsen
اسم ( noun ) : coarseness
صفت ( adjective ) : coarse
قید ( adverb ) : coarsely
1 - درشت و ضخیم
2 - توهین امیز و بی ادبی
مشورت کردن
زمخت، ناهموار، خشن، سخت، بی ادب
کلی
کلان
زیست شناسی هماتولوژی
درشت، ضخیم، خشن،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس