clunk

/ˈkləŋk//klʌŋk/

صدای عمیق و تو خالی، دنگ، این صدا را ایجاد کردن، دنگ کردن، دنگ این صدا را ایجاد کردن، کم هوش، دیر آموز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dull heavy sound; thud; thump.
مشابه: plump, thud, thump

(2) تعریف: a heavy blow.
مشابه: thud, thump

(3) تعریف: (informal) a dull or stupid person.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: clunks, clunking, clunked
• : تعریف: to move or strike with a clunk or clunks.

جمله های نمونه

1. He shut the van door with a clunk.
[ترجمه گوگل]در وانت را با صدای قلدر بست
[ترجمه ترگمان]در را بست و با سر و صدا در را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Something fell to the floor with a clunk.
[ترجمه گوگل]چیزی با صدای قلقلکی روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]با صدای خفه ای به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He hears the two-part clunk of the receiver being set down.
[ترجمه گوگل]او صدای تق تق دو قسمتی گیرنده را می شنود که در حال خاموش شدن است
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد دو قسمتی از تلفن را می شنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was the rattle and heavy clunk of a fridge door being opened and closed.
[ترجمه گوگل]صدای جغجغه و صدای سنگین درب یخچال در حال باز و بسته شدن بود
[ترجمه ترگمان]صدای تلق تلق و تق تق در یخچال به گوش رسید و بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eight digits, a six-second delay, and a clunk, then the hard burr of the country telephone.
[ترجمه گوگل]هشت رقمی، یک تاخیر شش ثانیه‌ای، و یک صدای بلند، سپس صدای سخت تلفن کشور
[ترجمه ترگمان]هشت رقم، یک تاخیر شش ثانیه ای، و بعد صدای تق و تق و تق و تق و تق و تق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bottle fell inside with a hollow clunk.
[ترجمه گوگل]بطری با چنگال توخالی داخلش افتاد
[ترجمه ترگمان]بطری با دست خالی باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This time there was one ominous clunk.
[ترجمه گوگل]این بار یک صدای شوم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]این بار صدای تق تق بلندی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bump. Clunk. Ker-plop! Hershey fell backward into the vat.
[ترجمه گوگل]دست انداز کلانک کر-پلاپ! هرشی به عقب در خمره افتاد
[ترجمه ترگمان]Bump تق تق تق تق ! تالاپ - تالاپ \" Hershey رفت تو خمره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The loud clunk vibrated the boat temporarily, before water started to trickle slowly over the stern.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آب به آهستگی از پشت لنگه تراوش کند قایق را به طور موقت لرزاند
[ترجمه ترگمان]صدای بلندی که قایق را به طور موقت تکان می داد، پیش از آن که آب به آهستگی روی دنباله قایق حرکت کند به لرزه درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He'd clunk our heads together like Moe.
[ترجمه گوگل]او مثل مو سرهای ما را به هم می‌کوبید
[ترجمه ترگمان]سر ما مثل مو با هم برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I heard a clunk on the roof. Must be the reindeer.
[ترجمه گوگل]صدای تند تند روی پشت بام شنیدم باید گوزن شمالی باشد
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد با سقف را شنیدم باید گوزن باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. JERRY: Yeah, that's good. He'd clunk our heads together like Moe.
[ترجمه گوگل]جری: آره، این خوب است او مثل مو سرهای ما را به هم می‌کوبید
[ترجمه ترگمان]آره، خوبه سر ما مثل مو با هم برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Johnny G himself mentioned "dealing with the clunk of the krank arm. "
[ترجمه گوگل]خود جانی جی به "مواجه شدن با انقباض بازو" اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]خود جانی جی نیز به \"برخورد با ضربه بازوی krank\" اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was too easy to just reach out from under the duvet and clunk the receiver up and down in its cradle.
[ترجمه گوگل]خیلی آسان بود که از زیر لحاف دراز کنید و گیرنده را در گهواره آن بالا و پایین کنید
[ترجمه ترگمان]از زیر لحاف بیرون آمد و گوشی را برداشت و در گهواره به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• thump; sound similar to a hard object hitting the ground
fall or hit with a thump, make a dull thudding sound
a clunk is a sound made by heavy objects hitting against each other.

پیشنهاد کاربران

شلپ شلوپ
تالاپ تالاپ
تلپ و تلوپ
a loud sound made when two solid objects hit each other

بپرس