cloud

/ˈklaʊd//klaʊd/

معنی: ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن
معانی دیگر: توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره یا مبهم یا محزون کند، ابری کردن یا شدن، مبهم کردن، تاری، کدری، (در سنگ مرمر و چوب و غیره) رگه، تیرگی، محزون کردن، دلگیر شدن، دلواپس کردن، تیره وگرفته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a visible body, usu. white or gray, of fine water droplets high in the earth's atmosphere.
مشابه: cirrus, cumulus, fog, haze, mist, nebula, nimbus, pea soup, smog, smoke, steam, stratus, vapor

(2) تعریف: a similar body of other types of matter such as dust or smoke.
مشابه: fog, haze, nebula, puff, smog, smoke, swarm, throng, vapor

(3) تعریف: something that obscures or darkens.
مترادف: pall, veil
مشابه: cloak, mantle, mist, screen, shade, shroud
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clouds, clouding, clouded
(1) تعریف: to cover or darken with clouds or as if by clouds.
مترادف: becloud, cover, darken, overcast, overshadow
مشابه: bedim, befog, cloak, dim, fog, mist, muddy, shade, shroud

(2) تعریف: to make sad or otherwise difficult; trouble.
مترادف: afflict, plague, trouble, vex
مشابه: annoy, bother, pain, sadden, shadow

- Illness clouded her childhood.
[ترجمه 🌺] کودکی او با بیماری اش تیره و سیاه شد
|
[ترجمه گوگل] بیماری دوران کودکی او را تیره کرد
[ترجمه ترگمان] بیماری، دوران کودکی او را تیره و تار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to blemish; sully.
مترادف: blemish, defame, defile, stain, sully, taint, tarnish
مشابه: degrade, discredit, malign, mar, slur, spoil

- His reputation was clouded by a criminal conviction.
[ترجمه گوگل] شهرت او با یک محکومیت جنایی تیره شد
[ترجمه ترگمان] شهرتش به واسطه محکومیت جنایی تیره و تار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cloudless (adj.), cloudlike (adj.)
(1) تعریف: to become filled or covered by clouds, steam, or the like (often fol. by "up").
مترادف: darken, fog
مشابه: dim, gloom, mist, overcast

- It was sunny in the morning, but it clouded up in the early afternoon.
[ترجمه ملیکا] صبح آفتابی بود اما در بعد از ظهر آسمان ابری شد
|
[ترجمه آتاناز] صبح آفتابی بود اما بعدازظهر ابر ☁️ آمد
|
[ترجمه S] صبح هوا آفتابی بود اما بعد از ظهر هوا ابری شد
|
[ترجمه سب] صبح آفتابی بود، اما بعد از ظهر آن روز ابری دیده می شد
|
[ترجمه گوگل] صبح آفتابی بود، اما در اوایل بعد از ظهر هوا ابری بود
[ترجمه ترگمان] صبح آفتابی بود، اما بعد از ظهر آن روز ابری دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her glasses clouded up when she entered the warm room after being out in the cold.
[ترجمه گوگل] پس از بیرون رفتن در سرما، وقتی وارد اتاق گرم شد، عینک او تیره شد
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد اتاق گرم شد عینکش تیره و تار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to show anxiety or distress.
مشابه: trouble

- Her face clouded with worry.
[ترجمه گوگل] صورتش از نگرانی ابری شد
[ترجمه ترگمان] چهره اش از نگرانی درهم رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cloud patches
تکه های ابر

2. a cloud of black locusts
انبوهی از ملخ های سیاه

3. a cloud of dust rose behind the truck
توده ای از گرد و خاک پشت سر کامیون به هوا برخاست.

4. a cloud of fear and suspicion
ابری از وحشت و سو ظن

5. a cloud of locusts darkened the sky
ابری از ملخ آسمان را سیاه کرد.

6. each cloud formation indicates a different kind of weather
هریک از اشکال ابر نشانه ی نوع متفاوتی از آب و هوا است.

7. pluvial cloud
ابر باران زا

8. striking cloud effects
جلوه ی چشمگیر ابر،ابر چشمگیری که (بیننده را) تحت تاثیر قرار می دهد

9. to cloud over before a rain
ابری شدن (آسمان) قبل از باران

10. convective cloud
ابر همرفت،ابر جابجایی

11. every cloud has a silver lining
در نومیدی بسی امید است

12. on cloud nine
خوشحال،در آسمان هفتم

13. a funnel cloud
ابر قیف سان

14. a huge cloud of dust
ابر عظیمی از غبار

15. a large cloud covered the sun
ابر بزرگی خورشید را پوشانید.

16. under a cloud
1- مورد سوظن،مورد اتهام 2- (از نظر فکری یا روانی) در وضع بد

17. the car raised a cloud of dust
اتومبیل ابری از گرد و خاک ایجاد کرد.

18. the sun flashed from behind a cloud
خورشید از پس ابری درخشید.

19. when demagoguery covers truth under a cloud of propaganda
هنگامی که عوام فریبی حقیقت را زیر ابری از تبلیغات می پوشاند.

20. the benzene vaporized and formed a huge cloud of gas
بنزین تبخیر شد و یک ابر عظیمی از گاز را تشکیل داد.

21. (roodaky) out of the deep-blue sea loomed a pitch-black cloud
بر آمد قیرگون ابری ز روی نیلگون دریا

22. There wasn't a cloud in the sky.
[ترجمه گوگل]ابری در آسمان نبود
[ترجمه ترگمان]ابری در آسمان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The cloud stood humbly in a corner of the sky. The morning crowned it with splendor.
[ترجمه گوگل]ابر با فروتنی در گوشه ای از آسمان ایستاده بود صبح آن را با شکوه تاج گذاری کرد
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای از آسمان ابری سایه افکنده بود صبح آن را با شکوه در بر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. As they say, every cloud has a silver lining. We have drawn lessons from the decisions taken.
[ترجمه گوگل]همانطور که می گویند، هر ابری یک پوشش نقره ای دارد ما از تصمیمات گرفته شده درس گرفته ایم
[ترجمه ترگمان]همانطور که می گویند، هر ابر پوشش نقره ای دارد ما از تصمیمات گرفته شده درس گرفته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The sun went behind a cloud.
[ترجمه S] خورشید پشت یک ابر رفته بود
|
[ترجمه گوگل]خورشید پشت ابر رفت
[ترجمه ترگمان]خورشید پشت ابری پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The tractor came up the track in a cloud of dust.
[ترجمه گوگل]تراکتور در ابری از غبار از مسیر بالا آمد
[ترجمه ترگمان]تراکتور با ابری از گرد و غبار از جاده بالا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. A cloud of fine spray came up from the waterfall.
[ترجمه گوگل]ابری از اسپری ریز از آبشار بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]آبشار کوچکی از آبشار بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. A dark cloud suddenly blotted out the sun.
[ترجمه گوگل]ابری تیره ناگهان خورشید را محو کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان ابری تیره از خورشید محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. They saw first a cloud of dust and then the car that was stirring it up.
[ترجمه گوگل]آنها ابتدا ابری از گرد و غبار و سپس ماشینی را دیدند که آن را به هم می زد
[ترجمه ترگمان]ابتدا ابری از گرد و غبار را دیدند و بعد ماشینی که آن را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The room darkened as a cloud hid the sun's rays.
[ترجمه گوگل]اتاق تاریک شد چون ابری اشعه خورشید را پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]اتاق مثل ابری که اشعه خورشید را پوشانده بود تیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابر (اسم)
brume, cloud, nebula

توده انبوه (اسم)
lot, cloud

سحاب (اسم)
cloud, nebula

توده ابرومه (اسم)
cloud

ابری شدن (فعل)
cloud

سایه افکن شدن (فعل)
cloud

تخصصی

[برق و الکترونیک] ابر توده ای از الکترونها که در اطراف کاتد یک لامپ خلأ و در غیاب ولتاژهای مثبت روی صفحه انحراف یا نمایش در حال چرخش هستند.
[زمین شناسی] ابر توده ای از قطرات کوچک آب یا یخ که از انقباض بخار آب در جو تشکیل می شود
[آب و خاک] ابر

انگلیسی به انگلیسی

• white puffy collection of water in the sky; shade, shadow
make dim, obscure; darken, make gloomy; cover with clouds; become cloudy
a cloud is a mass of water vapour that is seen as a white or grey mass in the sky.
a cloud of something such as smoke or dust is a mass of it floating in the air.
if something clouds or is clouded, it becomes less easy to see through.
if one thing clouds another, it makes it more difficult to understand.
if something clouds an event or situation, it makes it more unpleasant.
if you say that someone is on cloud nine, you mean that they are extremely happy.
if your face or eyes cloud over, you suddenly look sad or angry.
if it clouds over, the sky becomes covered with clouds.

پیشنهاد کاربران

ابر
مثال: The sky was filled with dark clouds before the storm.
آسمان پیش از طوفان پر از ابرهای تاریک بود.
به عنوان فعل به معنای پنهان شدن هم معنی میده
Jealousy can often cloud judgment, leading to unnecessary conflicts in relationships.
در ادامه مطلب، در لری به ابر �إور eor� گویند که در پهلوی و اوستایی نیز همان�إورeor� است. یعنی تبدیل واو به ب. إور> ابر.
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�گرتgart، گردgard� به معنی توده گرد وخاک است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�کلود، cloud� و�کلودیcloudy� به معنی ابر وابری، توده گردوخاک، بخار، دود، کدر شدن, مه وتاریکی و سایه افکندن وتیرگی. تمام این معانی باهم مرتبط هستند. در لری به صورت ترکیب�گرت توزgarte tuz�و�گردخاکgarde khak�هم
...
[مشاهده متن کامل]

به کار میرود. در مورد�توز� مفصل توضیح دادیم وگفتیم که به صورت�داستdost� در انگلیسی به کار میرود. و درجایی اشاره کردیم که اکثر ترکیبات کهن لری در بعضی مواقع، هر دو قسمتش، ودر بعضی ترکیبات حداقل یک قسمتش وارد زبانهای اروپایی شده است. مثل�گرت توزcloud, dost به معنی توده گرد وخاک، ابر وتاریکی و. . �، �لوچ لپور, ledge, lip به معنی لب� وبسیاری از ترکیبات دیگر. در لری به پودر وذره ذره شده مواد�گرت� میگویند. مثلا به تاید یا پودر رختشویی�گرته� میگویند. اما تبدیلهای رایج: گرتgart>کلودcloud در اینجاتبدیل گاف به کاف و تبدیل ر به لام ووتبدیل ت به دال را داریم. گردgard> کلودcloud در اینجا تبدیل گاف به کاف وتبدیل ر به لام را داریم.

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
سرور ابری
سرورهای ابری معمولاً در مراکز داده مختلف در سراسر جهان قرار دارند.
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان تغییرات آب و هوایی:
✅ break – if the weather breaks, it changes unexpectedly, and usually becomes worse
✅ break through – if the sun breaks through the clouds, it appears from behind them
...
[مشاهده متن کامل]

✅ brighten up – if the weather brightens up, it becomes sunnier
✅ clear up – if the weather clears up, the clouds or rain go away
✅ close in – if the weather closes in, it becomes unpleasant
✅ cloud – to become darker because grey clouds are forming in the sky
✅ ease – if bad weather such as wind or rain eases, it becomes less strong
✅ fickle – weather that is fickle changes often and unexpectedly
✅ lift – if something such as cloud or fog lifts, the weather improves and you can see clearly again
✅ melt away – if ice or snow melts away, it changes into water as it gets warmer
✅ thaw – if the weather thaws, it becomes warmer and causes ice or snow to change into liquid
✅ track – if weather tracks in a particular direction, it moves in that direction
منبع: www. writerswrite. co. za

Cloud یعنی ابر
cloud
cloud technology
فناوری اَبرواره / اَبرگین
ذخیره سازی اینترنتی ، ذخیره سازی شبکه ای
cloud ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اَبر
تعریف: [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] مجموعه ای که زیرساخت آن مرکز داده های دارای قابلیت فراهم سازی سخت افزار است و در زمرۀ خدماتی است که به کاربران عرضه می شود |||* علت این نام گذاری ترسیم اینترنت به شکل اَبر در نمودار شبکه است. |||[علوم جَوّ] 1. انبوهه‏ای از قطرک های ریز آب یا ذرات یخ یا هر دو در جوّ|||2. انبوهه‏ای از مواد ذره‏ای در جوّ که باعث کاهش دید می‏شود
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی انگلیسی cloud با واژه ترکی بلود ( بلوت ) به معنی ابر سنجیدنی است.
انبوه، خیلی
cloud of locust انبوهی از ملخ ها
[The Weather Improves]
[Collocation]
the sun breaks through the clouds
گاهی به معنای بسته است.
Can You Live Without is sponsored by Clouds Toilet Tissue.
آیا شما می توانید بدون استفاده از بسته های دستمال توالت زندگی کنید.

تحت تاثیر قرار گرفتن
مجموعه
یک شبکه کامپیوتری که فایل ها و برنامه ها را می توان ذخیره کرد، به خصوص اینترنت
سایه انداختن
ابر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس