close the books

/kloʊs ðə bʊks//kləʊs ðə bʊks/

(دفترداری) کتاب ها (حساب ها) را موازنه کردن و بستن

جمله های نمونه

1. Sarah closed the book and laid it aside.
[ترجمه گوگل]سارا کتاب را بست و کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]سارا کتاب را بست و کناری گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Detectives had closed the book on the Hornsey Murders case three years previously.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان کتاب پرونده قتل های هورنسی را سه سال قبل بسته بودند
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان سه سال پیش این کتاب را در پرونده قتل Hornsey بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police have closed the book on the Hannah Davies case.
[ترجمه گوگل]پلیس کتاب پرونده هانا دیویس را بسته است
[ترجمه ترگمان]پلیس این کتاب را در مورد پرونده هانا دیویس بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Slowly he closed the book.
[ترجمه گوگل]به آرامی کتاب را بست
[ترجمه ترگمان]آهسته کتاب را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rady made a motion to close the book on the matter.
[ترجمه گوگل]رادی در مورد این موضوع کتاب را ببندد
[ترجمه ترگمان]Rady حرکتی کرد تا کتاب را به روی موضوع ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And, by definitively closing the book on the past, the language of socialism also remains trapped in Stalinism's wreckage.
[ترجمه گوگل]و با بستن قطعی کتاب گذشته، زبان سوسیالیسم نیز در خرابه‌های استالینیسم گرفتار می‌ماند
[ترجمه ترگمان]و با بستن این کتاب در گذشته، زبان سوسیالیسم در لاشه Stalinism به دام می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He closed the book and slipped it into a polythene bag.
[ترجمه گوگل]کتاب را بست و داخل کیسه پلی اتیلن گذاشت
[ترجمه ترگمان]کتاب را بست و در کیفش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The goal of reading is to be done with it, to be able to close the book and play.
[ترجمه گوگل]هدف از خواندن این است که با آن انجام شود، بتوان کتاب را ببندد و بازی کند
[ترجمه ترگمان]هدف از خواندن این است که با آن انجام شود تا بتواند کتاب را ببندد و بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Quinn let out a little sigh and closed the book.
[ترجمه گوگل]کوین کمی آه کشید و کتاب را بست
[ترجمه ترگمان]کویین آه کوتاهی کشید و کتاب را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I closed the book, touching it gently.
[ترجمه گوگل]کتاب را بستم و به آرامی آن را لمس کردم
[ترجمه ترگمان]کتاب را بستم و به آرامی آن را لمس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She closed the book and peered up at him over the frame of her reading glasses.
[ترجمه گوگل]کتاب را بست و از فریم عینک مطالعه اش به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]کتاب را بست و از بالای قاب عینکش به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As we close the books on a decade in which the Internet has been used primarily as a marketing vehicle for fundraising, social change on the web is poised for a shakeup.
[ترجمه گوگل]همانطور که کتاب‌های دهه‌ای را می‌بندیم که در آن اینترنت عمدتاً به‌عنوان ابزار بازاریابی برای جمع‌آوری سرمایه مورد استفاده قرار می‌گرفت، تغییرات اجتماعی در وب آماده تغییر است
[ترجمه ترگمان]همانطور که ما در یک دهه کتاب را می بندیم که در آن اینترنت اصولا به عنوان وسیله نقلیه بازاریابی برای جمع آوری سرمایه مورد استفاده قرار می گیرد، تغییرات اجتماعی در وب برای یک تحول اساسی آماده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After recording all transactions for the year, accountants close the books. Closing the books provides for the following.
[ترجمه گوگل]پس از ثبت کلیه معاملات سال، حسابداران دفاتر را می بندند بستن کتاب ها موارد زیر را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]حسابداران پس از ثبت تمام تراکنش ها برای سال، شروع به بستن بایگانی می کنند بستن بایگانی برای موارد زیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As we close the books on one year and begin another, I wanted to take a moment today to wish you a very Happy New Year and talk a little bit about the year that lies ahead.
[ترجمه گوگل]همانطور که کتاب ها را در یک سال می بندیم و سالی دیگر را شروع می کنیم، امروز می خواستم لحظه ای را به شما تبریک بگویم و سال نو را به شما تبریک بگویم و کمی در مورد سالی که در راه است صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]همانطور که کتاب را در یک سال و شروع می کنیم، امروز می خواهم یک دقیقه وقت داشته باشم تا برای شما سال نو را آرزو کنم و کمی درباره سالی که در پیش است صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reach closure on an issue or event

پیشنهاد کاربران

بپرس