climb

/ˈklaɪm//klaɪm/

معنی: بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن
معانی دیگر: بالا رفتن از، فرازیدن، (با دست و پا) پایین رفتن، به زیر رفتن، بالا روی، کوه پیمایی، (لباس های سنگین یا دست و پا گیر) درآوردن یا پوشیدن، (گیاه شناسی) پیچیدن و بالا رفتن از چیزی، برآویختن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: climbs, climbing, climbed
(1) تعریف: to move upward; go towards the top; ascend.
مترادف: ascend
متضاد: descend
مشابه: arise, clamber, lift, mount, rise, scale, scramble, shin, shinny, swarm

- We climbed straight up toward the top of the mountain.
[ترجمه Mehdi79] ما مستقیم به سمت قله کوه بالا رفتیم
|
[ترجمه گوگل] مستقیم به سمت قله کوه بالا رفتیم
[ترجمه ترگمان] مستقیم از بالای کوه بالا رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The airplane climbed until it was above the clouds.
[ترجمه آنیتا] هوا پیما اینقدر بالا رفت تا به ابر هارسید
|
[ترجمه ستایش] هواپیما آنقدر بالا رفت که به ابر ها رسید
|
[ترجمه کاریام‌] هواپیما آنقدر بالا رفت که بالای ابر ها قرار گرفت
|
[ترجمه گوگل] هواپیما تا بالای ابرها بالا رفت
[ترجمه ترگمان] هواپیما تا بالای ابرها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to slope upward.
مترادف: ascend
مشابه: incline, mount, rise, slope

(3) تعریف: to twist around and up a tall support.
مترادف: creep, twine
مشابه: rise, twist, wind

- The ivy climbed to the balcony.
[ترجمه محمد امین] پیچک از بالکن بالا رفت
|
[ترجمه گوگل] پیچک به بالکن رفت
[ترجمه ترگمان] پیچک روی بالکن بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to strive to become more important, wealthier, or more successful, or to become so.
مشابه: advance, ascend, rise, strive, succeed
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to go up; ascend.
مترادف: ascend
مشابه: mount, scale

- They climbed the face of the mountain.
[ترجمه گوگل] از روی کوه بالا رفتند
[ترجمه ترگمان] از روی کوه بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: climbable (adj.)
(1) تعریف: the act or process of climbing; ascent.
مترادف: ascent
متضاد: nose dive
مشابه: clamber, rise, scramble, soar

(2) تعریف: something to be climbed or ascended.
مترادف: ascent
مشابه: hill, incline, mountain, slope

- That cliff is a difficult climb.
[ترجمه گوگل] آن صخره صعود سختی است
[ترجمه ترگمان] این صخره یک صعود دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. climb down
انعطاف به خرج دادن،(در خواسته های خود و غیره) تخفیف دادن،از خر شیطان پایین آمدن

2. don't climb an unsteady ladder!
از نردبان متزلزل بالا نرو!

3. to climb over a wall
از دیوار بالا رفتن

4. a hard climb up the mountain
صعود طاقت فرسا به بالای کوه

5. a strenuous climb to the top of the mountain
صعود طاقت فرسا به قله ی کوه

6. towchal was a difficult climb
توچال کوه پیمایی مشکلی بود.

7. he found enough strength to climb to the summit
او نیروی لازم برای رسیدن به قله را (در خود) پیدا کرد.

8. i rested the horse before starting to climb the hill
قبل از شروع به بالا رفتن از تپه به اسب استراحت دادم.

9. we had to ditch our bicycles and climb the mountain
مجبور شدیم دوچرخه هایمان را رها کرده و از کوه بالا برویم.

10. give me a boost from behind so i can climb the tree
از عقب مرا هل بده تا بتوانم بالای درخت بروم.

11. the cat went up the tree but could not climb down
گربه از درخت بالا رفت ولی نتوانست پایین بیاید.

12. He that would eat [have] the fruit must climb the tree.
[ترجمه مهدی شهنازی] کسی که می خواهد میوه بخورد، باید از درخت بالا برود.
|
[ترجمه گوگل]کسی که می خواهد میوه را بخورد باید از درخت بالا برود
[ترجمه ترگمان]او این میوه را می خورد [ و ] باید از درخت بالا رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He who would climb the ladder must begin at the bottom.
[ترجمه گوگل]کسی که می خواهد از نردبان بالا برود باید از پایین شروع کند
[ترجمه ترگمان]کسی که از نردبان بالا می رود باید از پایین شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who climb high often have a fall.
[ترجمه گوگل]کسانی که از ارتفاعات بالا می روند اغلب دچار سقوط می شوند
[ترجمه ترگمان]کسانی که بالا می روند غالبا سقوط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The path began to climb quite steeply.
[ترجمه گوگل]مسیر با شیب زیاد شروع به بالا رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]مسیر شروع به بالا رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He tried to climb the tree, but he could not.
[ترجمه سین] او تلاش کرد تا از درخت بالا برود، ولی او نتوانست.
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد از درخت بالا برود، اما نتوانست
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از درخت بالا برود، اما نمی توانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They began to climb down the mountain when it was dark.
[ترجمه گوگل]وقتی هوا تاریک شد شروع به بالا رفتن از کوه کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک بود شروع به بالا رفتن از کوه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. If Lafontaine is forced to climb down, he may wish to reconsider his position.
[ترجمه گوگل]اگر لافونتن مجبور به صعود شود، ممکن است بخواهد در موقعیت خود تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]اگر Lafontaine مجبور به بالا رفتن شود، ممکن است بخواهد در موقعیت خود تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. If you want to climb the peak, not the rainbow as a ladder.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید از قله بالا بروید، نه از رنگین کمان به عنوان یک نردبان
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید قله را صعود کنید، نه رنگین کمان به عنوان نردبان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He would climb the ladder must begin at the bottom.
[ترجمه گوگل]او از نردبان بالا می رود باید از پایین شروع شود
[ترجمه ترگمان]از نردبان بالا می رفت و از پایین بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. It's a steep climb to the top of the mountain, but the view is worth it.
[ترجمه گوگل]این یک صعود شیب دار به بالای کوه است، اما منظره ارزش آن را دارد
[ترجمه ترگمان]بالا رفتن از بالای کوه شیب تندی دارد، اما منظره ارزشش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. She was the first British woman to climb the mountain .
[ترجمه گوگل]او اولین زن بریتانیایی بود که از کوه بالا رفت
[ترجمه ترگمان]او اولین زن انگلیسی بود که از کوه بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. There was a steep climb on the road out of town.
[ترجمه گوگل]در جاده خارج از شهر یک صعود شیب دار وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بالا رفتن از شهر، بالا رفتن از شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالا رفتن (فعل)
up, boost, rise, lift, ascend, climb, soar

صعود کردن (فعل)
rise, ascend, mount, climb, go up, ramp, soar

ترقی کردن (فعل)
up, rise, grow, climb, steepen, remunerate

تخصصی

[] صعود

انگلیسی به انگلیسی

• act of ascending; ascent; something which can be climbed (hill, rise)
ascend, go up; slope upward; gradually move upward
if you climb something such as a tree, mountain, or ladder, you move towards the top of it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. we were still out of breath from the climb.
if you climb somewhere, you move there carefully and sometimes awkwardly, because there is not much room to move.
to climb also means to move upwards or to increase in level or value.

پیشنهاد کاربران

صعود کردن
مثال: They decided to climb the mountain early in the morning.
آن ها تصمیم گرفتند صبح زود به کوه صعود کنند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
also�yell out�to shout or say something very loudly, especially because you are frightened, angry, or excited‘Help me!’ she yelled hysterically. I yelled out, ‘Here I am!’The crowd are on their feet yelling.
to move up, down, or across something using your feet and hands, especially when this is difficult to doHarry climbed the stairs. Boys were climbing trees along the river bank
بالا رفتن از جایی، صعود کردن ، یکی از اقدامات جسمی
بالا رفتن
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {کلایم} می باشد ( حرف b سایلنت است )
صعود کردن
بالارفتن از چیزی
کوه نوردی
climber کوه نورد
اسم: صعود. اوج. ترقی
فعل: بالا رفتن از چیزی.
بالارفتن یا رشد کردن چیزی مثل دما، قیمت، گیاه.
ترقی کردن در چیزی مثلا در زندگی کاری یا شغلی
تمیز کردن
climb ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: اوج‏گیری
تعریف: افزایش ارتفاع پرواز هواگَرد با استفاده از نیروی موتور
رشد کردن گیاه
بالا رفتن ، صعود کردن
As they climbed higher , the air became cooler
اون ها هر چی بالاتر می رفتند ، هوا خنک تر می شد 🤼‍♀️
بالا رفتن از چیزی
کوه نوردی ، بالاروی از کوه
صعود کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس